روز بیست ژوئن ازسوی سازمان ملل ، برای شصت و دومین سال ، روز جهانی پناهندگی نامیده شد.در سال گذشته میلادی حدود 43 میلیون نفر مجبور به ترک وطن خود شدند.درهر دقیقه هشت نفر،با دلایل متفاوت مجبور به ترک وطن خود می شوند . سوال اینجاست ..چرا؟
اگر جنگی یا خطری شما و خانواده شما را تهدید کند، چه می کنید؟ماندن وخطر از دست دادن جان ؟یا تلاش برای فرار و پذیرش انواع ریسک ها در دست قاچاقچیان ...سعی کنید برای چند لحظه این انتخاب ها را در ذهن خود تصور کنید. پناهندگی یعنی انتخاب بین بد و بدتر.
شاید تصور آن برای خیلی از شماها غیرممکن باشد.کسانیکه در کشورهای غربی یا آمریکایی زندگی میکنند حتی نمی توانند معنی درستی از پناهندگی را درک کنند.معنای جنگ ،ناامنی ،زندان ، شکنجه واعدام ....برای کشورهای پناهنده پذیر نامفهوم است.هیچ وقت یک پناهنده از کشور خود برای منافع اقتصادی فرار نمی کند.بلکه تحت آزار و اذیت شدید می باشد.ضربه های روحی و روانی برای درمان به مراتب به زمان بیشتری نیاز دارند.در یک دقیقه یک خانواده می تواند همه چیزش را از دست بدهد ،واینجاست که با کوله باری از غم ، پا به سرزمینی کاملا غریبه با مردمی ناآشنا ؛ وبا فرهنگی متفاوت می گذارد ، که در اغلب موارد با بی اعتمادی وتعصب و خصومت مواجه می شوند.
زندگی در غربت و به دور از خانواده عزم و اراده راسخ می خواهد، زمین زیرپایت سست است و آسمان بالای سرت ناامن.حتی آرزوهای انسان هم در غربت متفاوت می شود.
درگذر از این دوران،.بسیاری از خانواده ها در اثر فشارهای روانی که در دوران پناهجویی به آنها وارد می آید از هم پاشیده می شوند .
انسان برای حفظ زندگی و زنده ماندن انعطاف پذیر می شود و متفاوت ترین نوع زندگی را در کمپ تجربه می کند. واینجاست که ای کاش ها شروع می شوند.
کاش سرزمین من نفت نداشت ولی آرامش و امنیت داشت.کاش در سرزمین من کسی به خاطر عقیده اش محاکمه واعدام نمی شد. کاش در سرزمینم به خاطر مذهب اجباری کسی مجبور به تبعید نبود.کاش....
وطن جایی است که انسان به آن تعلق خاطر داشته باشد، جایی که بتواند با زبان مادری با دیگران ارتباط برقرار کند. غم دوری از وطن احساس خوبی نیست.کاش هیچکس به امید وطن دار شدن مجبور به ترک سرزمنیش نبود.
اگر جنگی یا خطری شما و خانواده شما را تهدید کند، چه می کنید؟ماندن وخطر از دست دادن جان ؟یا تلاش برای فرار و پذیرش انواع ریسک ها در دست قاچاقچیان ...سعی کنید برای چند لحظه این انتخاب ها را در ذهن خود تصور کنید. پناهندگی یعنی انتخاب بین بد و بدتر.
شاید تصور آن برای خیلی از شماها غیرممکن باشد.کسانیکه در کشورهای غربی یا آمریکایی زندگی میکنند حتی نمی توانند معنی درستی از پناهندگی را درک کنند.معنای جنگ ،ناامنی ،زندان ، شکنجه واعدام ....برای کشورهای پناهنده پذیر نامفهوم است.هیچ وقت یک پناهنده از کشور خود برای منافع اقتصادی فرار نمی کند.بلکه تحت آزار و اذیت شدید می باشد.ضربه های روحی و روانی برای درمان به مراتب به زمان بیشتری نیاز دارند.در یک دقیقه یک خانواده می تواند همه چیزش را از دست بدهد ،واینجاست که با کوله باری از غم ، پا به سرزمینی کاملا غریبه با مردمی ناآشنا ؛ وبا فرهنگی متفاوت می گذارد ، که در اغلب موارد با بی اعتمادی وتعصب و خصومت مواجه می شوند.
زندگی در غربت و به دور از خانواده عزم و اراده راسخ می خواهد، زمین زیرپایت سست است و آسمان بالای سرت ناامن.حتی آرزوهای انسان هم در غربت متفاوت می شود.
درگذر از این دوران،.بسیاری از خانواده ها در اثر فشارهای روانی که در دوران پناهجویی به آنها وارد می آید از هم پاشیده می شوند .
انسان برای حفظ زندگی و زنده ماندن انعطاف پذیر می شود و متفاوت ترین نوع زندگی را در کمپ تجربه می کند. واینجاست که ای کاش ها شروع می شوند.
کاش سرزمین من نفت نداشت ولی آرامش و امنیت داشت.کاش در سرزمین من کسی به خاطر عقیده اش محاکمه واعدام نمی شد. کاش در سرزمینم به خاطر مذهب اجباری کسی مجبور به تبعید نبود.کاش....
وطن جایی است که انسان به آن تعلق خاطر داشته باشد، جایی که بتواند با زبان مادری با دیگران ارتباط برقرار کند. غم دوری از وطن احساس خوبی نیست.کاش هیچکس به امید وطن دار شدن مجبور به ترک سرزمنیش نبود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر