۱۳۹۴ خرداد ۴, دوشنبه

شرحی بر رساله یعقوب



نوشته شده توسط:ندا عطایی

این نوشته درباره رساله یعقوب که بیستمین کتاب از انجیل عهد جدید می باشد می پردازد در این مقاله بررسی می شود که یعقوب که بود و به چه دلایلی این رساله را نوشت و به چه مواردی در آن اشاره کرده است.در انجیل دو یعقوب وجود دارد که یکی برادر یوحنا پسر دیگر حلفی بود(متی10: 2-3) و دیگری یعقوب بزرگترین برادر عیسی(متی13: 55 / غلاطیان1: 19) که رهبری کلیسای یهودی نژاد را بر عهده داشت. او بعنوان فردی بسیارنیکوکار شناخته شده بودو آشنایانش به او لقب"عامل" را داده بودند.
 از او نقل شده که ساعتهای طولانی رو زانوهایش در دعا بوده است بطوریکه زانوهای او پینه بسته شده بودند .او مردی بسیار پرنفوذ و محبوب، بین یهودیان و در کلیسا بود(اعمال رسولان15: 13-29)  خدمات او به یهودیان باعث شد تعداد زیادی از آنان به مسیحیت ایمان آورند.
طبق اطلاعاتی که مورخین قرن دوم نوشته اند کمی بعد از سقوط اورشلیم به وسیله ارتش روم در سال 70 میلادی، هنگامیکه یهودیان گروه گروه مسیحی می شدند حنانیا کاهن اعظم وقت به همراه فریسیان و کاتبان، شورای اورشلیم را تشکیل دادند و به یعقوب دستور دادند تا در هیکل اعلام کند که عیسی، مسیحِ موعود نیست. اما یعقوب اعلام کرد که عیسی پسر خداست و خداوند داور این جهان است و این امر باعث شد که دشمنانش به دستور و حمایت کاهن اعظم او را سنگسار کنند در حالیکه یعقوب دعای "پدر اینان را ببخش زیرا نمی دانند چه می کنند را بر لب داشت."
رساله یعقوب احتمالا در سال 60 میلادی و اواخر عمر او نوشته شده است وتا آن زمان 30 سال بود که یعقوب کلیسای یهودی نژاد را سرپرستی می کرد. اهمیت نامه یعقوب برای عهدجدید همانند اهمیت امثال برای عهدعتیق است. این رساله 5 باب دارد و هر باب بخش هایی را شامل می شود که درباره روشهای زندگی مسیحی است و از موضوعات مختلف صحبت می کند این بخشها شامل :
                                
1-پایداری توام با ایمان یا ـــــــــــــــــــــــــــ تجربه عملی شخص مسیحی
2-خدمات دلسوزانه یا ـــــــــــــــــــــــــــــ اعمال شخص مسیحی
3-سخنان سنجیده  یا ـــــــــــــــــــــــــــــــ گفتار شخص مسیحی
4-فروتنی توام با پشیمانی یا ــــــــــــــــــــــ احساس شخص مسیحی
5-اهمیت دادن به سهیم شدن در نیازهای دیگران یا ـــــــــــــ کمکهای شخص مسیحی

هدف یعقوب از نوشتن این رساله، اشاره به اعمال غیر اخلاقی و رفتار درست مسیحی است. برخی از مسیحیان با اینکه ادعا به داشتن ایمان می کنند و خود را از مقدسین می دانند، ولی محکم به معیارهای دنیا چسبیده اند وبا رفتارشان انجیل را انکار می کنند. یعقوب با شیوه ای موثرتر و با کلمات دقیق وکنایه آمیز با اعمال غیر اخلاقی خوانندگان رساله اش مقابله می کند. محک ایمان، زندگی تغییر یافته ماست و ثمره این ایمان و تغییر، اعمال نیک است و موضوع اصلی نامه یعقوب هم  پیرامون این مطالب می باشد.او نامه اش را با خصوصیات کلی زندگی مسیحی شروع می کند(باب1: 1-27) بعد از مسیحیان می خواهد در اجتماعات با عدل و انصاف رفتار کنند(2: 1-13) و در رابطه بین ایمان و عمل یک بحث الهیاتی به میان می آورد(2: 14-26) و بعد به اهمیت تسلط زبان تاکید می کند(3: 1-12)
در ادامه او حکمت و خرد را از هم متمایز می کند. اوبه خوانندگان نامه اش توصیه می کند تا از آرزوهای ناپاک دست بکشند وخدا را اطاعت کنند در پایان از آنها می خواهد که صبور باشند و در عهد و پیمان خود صادق و برای وفادار ماندن به خداوند یکدیگر را یاری کنند.
 او از ایمانداران می خواهد که نه فقط حقیقت را بشنوند بلکه به آن عمل کنند زیرا ایمان با عمل نتایج بهتری بهمراه دارد.
 از اشارات او در این نامه به آزمایشات و وسوسه ها در زندگی مسیحی هست و اینکه پیروزی بر آنها باعث شخصیت قوی در ایماندار می شود. وقتی مشکلات پیش می آید نگران نشوید بلکه از خدا بخواهید که به شما حکمت و صبر دهد تا آزمایش تمام شود.
نکته بعدی که یعقوب به آن اشاره می کند قانون محبت است. ما بوسیله رحمت رهاییِ بخش خدا و محبت او نجات یافتیم نه حفظ شریعت. اما با انجام قانون کلی که عیسی در (متی22:39 و مرقس12: 31) به ما داده، نشان می دهیم که محبت مان واقعی هست یا نه. یعقوب به مسیحیان تعلیم می دهد به نگرشی که دنیا نسبت به ثروت و ثروتمند می دهد سازش نکنند زیرا مسیحیان باید گنج های الهی را از طریق خدمت صادقانه به انسانها ذخیره کنند.
موردی که یعقوب بسیار به ایمانداران تاکید می کند گفتن سخنان حکیمانه است. او در( باب3: 1-12) از خطرات زبان سخن می گوید. گناهان زبان تنها شامل حرفهای تند و خشم آلود نیست بلکه ابراز عقاید نادرست و دور از عقل هم می باشد . زبان نمایانگر شخصیت ماست . افرادی هستند که علارغم ایمانداربودن کنترلی برزبان خود ندارند . کلمات بسیاری از زبان ما گفته می شود که ممکن است باعث لغزش دیگر ایمانداران شود. هیچ انسانی کامل نیست و نمی تواند تسلط کامل برزبانش داشته باشد و این قدرت کنترل را فقط خداوند می تواند به انسان بدهد.
یعقوب با سه مثال( دهنه اسب، سکان کشتی و جرقه کوچک) ما را متوجه قدرت عظیم زبان می کند که یک کلمه چطور می تواند جمعی را بنا کند و یا یک تعلیم اشتباه چطور میتواند باعث نابودی جمعی شود. زبانی که شرور باشد در واقع در کنترل شیطان قرار می گیرد و همین عضو کوچک می تواند باعث نابودی ما شود.
یک مسیحی ممکن است اهل دعا و کمک باشد ولی اگر زبان تند داشته باشد می تواند افراد را برنجاند و حیات روحانی آن فرد تلف می شود .ایماندارانی که در جلسه دعا خدا را پرستش می کنند و پس از پایان کلیسا شروع به بدگویی و غیبت می نمایند از اینگونه افراد می باشند.
 درخت را از میوه اش، چشمه را از آب آن و انسان را از کلامش می شناسند اگر زبانمان در اختیار روح القدس باشد کمتر حرف میزنیم و کمتر دیگران را قضاوت می کنیم . به مسیحیت  نباید فقط ایمان داشت بلکه باید آنرا زندگی کرد.

 در فیض خداوندمان عیسی مسیح باشید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر