نوشته شده توسط: ندا عطایی
ما انسانها در زندگی همیشه با مشکلاتی دست به گریبان هستیم که معمولا دنیوی هستند. این موضوع برای همه یکنواخت صدق می کند. اما اکثر کسانیکه ایمان مسیحی دارند با این تفکر که بعد از پذیرفتن مسیحیت خدا باید مشکلات آنان را حل کند با اولین بحران دچار وحشت و تردید می شوند و زبان به شکوه می گشایند که عیسی مسیح هیچ تفاوتی با خدای قبلی من ندارد.
عده زیادی با انگیزه های متفاوت به عیسی مسیح بله می گویند ولی امروزه بیشتر ایمانداران نمی دانند که خدا چه نقشه ای برای انسان ها داشت و به چه علت کلمه لباس جسم پوشید و بین آدمیان آمد.ایمانداران با بشارتها و موعظه های اشتباه که در ابتدای ایمان آوردن می شنوند، توقع دارند خدا همه کارهای زندگی آنها را انجام دهد.
به نظر شما نقشه و پِلن خدا اینقدر ضعیف بود که او یگانه فرزندش را برای پرداخت فدیه گناهان ما بفرستد، ما نجات را بگیریم و سپس خدا خدمتکار زندگی ما باشد؟
نقش ما در این میان چیست؟ ما قرار است برای خدا چه کنیم؟ به این سوال در( متی3:3) جواب داده شده است. یحیی می گفت " راه را برای خدا هموار سازید" ما مهیا کننده مسیر برای خداوند هستیم نه خدا خادم همیشگی ما.
در هیچ جای کتاب مقدس آیه ای نداریم که وعده داده باشد بعد از ایمان به عیسی مسیح مشکلات شما توسط خدا حل می شود بلکه زندگی مردان و زنانی را می بینیم که بعد از نجات، با ماندن در مسیح و کاری که خدا با آنان و زندگی هایشان می کند، چنان تغییر می کنند که گویی انسان دیگری هستند. در کلام می بینیم که عیسی به صراحت از سختی ها سخن می گوید:" بدین چیزها به شما تکلم کردم تا در من سلامتی داشته باشید . در جهان برا ی شما زحمت خواهد شد ولی خاطرجمع دارید که من بر جهان غالب شده ام."( یوحنا16: 33)
هنگامیکه به عنوان برگزیدگان به مسیح بله می گویم باید زیر دست خدا آموزش بگیریم زیرا ما وقتی وارد این رابطه جدید می شویم در ورطه آزمایش و بیابانهای زندگی قرار می گیریم اگر آموزش درست و شناخت هویتی از خود نداشته باشیم که چرا ایمان آوردیم دچار شک و تردید می شویم.
هنگامیکه عیسی وارد زندگی هایمان می شود، شروع به ساییدن روح و افکارِ ما می کند. او با جسم کار ندارد او دیدگاه ما را عوض می کند تا بتوانیم مشکلات خود را حل کنیم در مسیر این راه خیلی چیزها را ازما می گیرد و در عوض چیزهایی نیز خواهد بخشید . همانند داستان زندگی یعقوب در عهدعتیق.
زندگی یعقوب سراسر تزویر و حیله گری بود، اما از آنجایی که قلب یعقوب با خدا بود، در مدت بیست سال، خداوند بر روح و فکر او کار کرد تا به یک مردخدا تبدیل شود. در مدت این بیست سال، یعقوب زیر دست لابان فروتن شد، ثروت خود را در ملاقات با عیسو از دست داد، از مکرو حیله خالی گشت تا اینکه خدا نام او را از یعقوب (حیله گر) به اسرائیل یعنی(برکت یافته) تغییر داد. این تغییر در یعقوب زمانی مشخص می شود که عشق خود راحیل را از دست می دهد و نوزاد به دنیا آمده را که راحیل (بن اونی) یعنی( فرزندغم) نام نهاده بود به (بنیامین) یعنی( فرزند برکت) تغییر می دهد . در طول آن بیست سال خدا چنان در او کار کرده بود که غم به این بزرگی را حامل برکتی از سوی خدا می دانست.
ما باید دیدگاه خود را نسبت به مسایل عوض کنیم . باور داشته باشیم که مشکل همیشه هست (رومیان8: 35) ولی خداوند ما را دوست دارد وهمیشه برنامه هایی برای ما دارد فقط باید اجازه دهیم که روی زندگی های ما کار کند( یوشع3: 1-17) این آیه از کتاب مقدس، به ما یادآوری می کند که مشکلات هست ولی وقتی به خدا توجه کرده وبه او اعتماد می کنی آن اتفاق خوب خواهد افتاد هرچند که بُعد انسانی ما دچار لغزش شود ولی خدا به هیچ عنوان از وعده خود برنمی گردد. در تمام سختی ها و ناراحتی ها پیروزی خداوند با ما می باشد.
با شروع باور جدید در زندگی همه برکات یکباره به دست نمی آید بلکه ایمانداردر مدت صیقل روح وفکر به مرحله تضاد و تاخیر می رسد.
امروزه زندگی ایمانداران پراز اصل تضاد است. اکثرا با قبول مسیحیت به عنوان اینکه بیشتر مشکلاتشان خودبخود حل گردد بعد از ورود به این باور جدید به اصل تضاد میرسند و واردتجربه جدید می شوند، اینجاست که افکار عوض می شود و با تاخیرهایی که پیش می آید سازندگی ایماندار انجام می شود. اگر ایماندار درگیر افکار انسانی باشد بیشترین اشتباهات درهمین زمان اتفاق می افتد. خدا در اصل تاخیر همه وابستگی های دنیوی، مالی، احساسی، نفسانی و شهوتی را از او جدا می کند. زیرا اینان احساسات فریبنده ای هستند که مانع رشد روحانی و غلبه ایماندار میشوند. خدا در این اصل همه منیت ها و خود محوری ها را از ایماندار می گیرد و در مقابل انسانی قوی با ایمانی مستحکم می سازد. گاهی ممکن است سالها زمان ببرد تا کسی این مراحل را پشت سرگذارد.
بعد از این اتفاقات که شخص از عادتها و خصلتهای گذشته جدا شد، انسان جدیدی می شود.( دوم قرنتیان5: 17) این تنها کافی نیست که دین خود را عوض کند. کسیکه از مذهب به مسیحیت روی می آورد تازه صفر می شود و باید با آموزش در باور جدید رشد کند. خدا انسان را ابتدا بیدار می کند، شناخت می دهد، داخل تجربیات و شرایط متفاوت می کند تا اوتغییر کند و انسان جدید در تولد جدید باشد.
مشکلات زندگی، همان بیابانی است که با تمام سختی هایش خدا نیز آنجا حضور دارد و می خواهد اعتماد فرزندانش را ببیند. او همیشه زودتر از ما حرکت می کند و با وجود مشکلات وحشتناک نیز هیچگاه فرزندان خود را ترک نمی کند. در همین بیابانهای زندگی است که ایماندار تبدیل می شود نه در کلاسهای متفاوت. خدا می خواهد که او در مسیر این بیابان یک انسان تبدیل شده بیرون بیاید.
این را به یاد داشته باشید در پس تمام مشکلات کسی هست که شما را کمک کند که از مشکل بیرون بیایید . فراموش نکنید که کمک کردن با حل کردن کامل تفاوت دارد. از سختی های زندگی فرار نکنید بلکه با آنان روبرو شوید .به طرف عیسی برگردید وبه او اجازه دهید تغییرات را در شما و زندگی و افکارتان چنان انجام دهد که در نام او و سایه او، قادر انجام به هر کاری باشید.
او خدای دیروز ، امروز و فردا نیز خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر