۱۳۹۴ دی ۱۶, چهارشنبه

آیا مسیحیان به سه خدا (پدر، پسر، روح القدس) اعتقاد دارند؟






نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

خدا واحد است

کتاب مقدس واضح و صریح تعلیم می دهد که تنها یک خدای واقعی، زنده و حقیقی وجود دارد. هیچ خدایی غیر از خدای واحد وجود ندارد. در طول تاریخ، انسان ها به خدای واحد اعتقاد نداشتند و خدایان دروغین بی شماری را ابداع کرده اند. در تثنیه فصل 6 آیه 4 می خوانیم:"ای اسرائیل بشنو، یهوه خدای ما، یهوه واحد است." ایمان یهودیان بر اساس تعلیم عهد عتیق استوار بود. آنان ایمان داشتند که "یهوه خدا است و غیر از او دیگری نیست" (تثنیه فصل 4 آیه 35).
سلیمان پادشاه به هنگام تقدیس معبد، چنین دعا کرد:"همه قوم ها بدانند که یهوه خداست و غیر از او خدای دیگری وجود ندارد" (اول پادشاهان فصل 8 آیه 60). هر یهودی می بایست به دنیای غافل شهادت می داد که هیچ خدایی جز یهوه نیست. خداوند به اشعیاء نبی گفت:"من ابتدا و انتها هستم و غیر از من خدایی نیست" (اشعیاء فصل 44 آیه 6).
رسالت قوم اسرائیل آن بود که این خدای حقیقی را به مردم بت پرست معرفی نمایند:"من خداوند هستم و غیر از من خدایی نیست. مردم سراسر جهان بدانند که غیر از من خدایی دیگر وجود ندارد و تنها من خداوند هستم" (اشعیا فصل 45 آیات 5- 6).
تعلیم مسیح و رسولان: خدا واحد است
مسیح نیز به صراحت تعلیم داد که "فقط یک خدا وجود دارد و غیر از او خدایی نیست" (مرقس فصل 12 آیه 29). رسولان مسیح نیز همین نکته را تعلیم می دادند. پولس چنین نوشت:"همه می دانیم که بت خدا نیست، زیرا فقط یک خدا هست و بس" (اول قرنتیان فصل 8 آیه 4). یعقوب به این نکته اشاره کرد:"حتی فرشتگان سقوط کرده نیز ایمان دارند که خدا یکی است" (یعقوب فصل 2 آیه 19).
تثلیث در کتاب مقدس
عهد عتیق
مخالفان مسیحیت ادعا می کنند که در عهد عتیق به تثلیث هرگز اشاره ای نشده است. آن ها با استناد به چند آیه مدعی اند که عهد عتیق خدا را واحد معرفی کرده است. برای کسانی که بخش اول کتاب مقدس (عهد عتیق که شامل 39 کتاب است) نخوانده اند، چنین استنباط می کنند که پیروان مسیح (شاگردان و نیز پدران کلیسا در قرون اولیه میلادی) تثلیث را برای فریب و گمراهی مردم ابداع کرده اند! آیا عهد عتیق این اتهام مخالفان را تایید می کند؟
مخالفان می گویند که برای مثال تثنیه فصل 6 آیه 4 با آموزه مسیح خداوند در تضاد است:"ای اسرائیل بشنو، یهوه خدای ما، یهوه واحد است." 
یک. واژه عبری "واحد" به معنای تعدد و انبوه نیز می باشد. این واژه در آیات زیر استفاده شده:
"به این سبب است که مرد از پدر و مادر خود جدا می شود و به همسر خود می پیوندد و از آن پس، آن دو یکی (واژه واحد) می شوند" (پیدایش فصل 2 آیه 24).

"در آن روزگار، همه مردم جهان به یک (واژه واحد) زبان سخن می گفتند" (پیدایش فصل 11 آیه 1). 
"آنگاه دختران خود را به شما خواهیم داد و دختران شما را برای خود خواهیم گرفت و در بین شما ساکن شده، یک (واژه واحد) قوم خواهیم بود" (پیدایش فصل 34 آیه 16).

"موسی بازگشت و قوانین و دستورات خداوند را به قوم اسرائیل گفت. تمام مردم یک (واژه واحد) صدا گفتند:"هرچه خداوند فرموده است، انجام خواهیم داد" (خروج فصل 24 آیه 3).
"آن ها به جایی رسیدند که امروزه به دره اشکول معروف است و در آن جا یک ( واژه واحد) خوشه انگور چیدند و با خود آوردند. این خوشه به قدری بزرگ بود که آن را به چوبی آویخته، آن را دو نفر حمل می کردند" (اعداد فصل 13 آیه 23). 
"پس جمعا (واژه واحد) 42،360 نفر به سرزمین یهودا بازگشتند" (عزرا فصل 2 آیه 64).

دو. در عهد عتیق لغت عبری برای خدا، "الوهیم" است. الوهیم به معنی قادر و امین است. الوهیم اسم جمع است و در صورتی که به وحدت خدا اشاره کند، یک فعل مفرد به آن اضافه می شود. در زمان نگارش تورات، خدایان کوچک و بزرگ امت هایی که در اطراف قوم یهود ساکن بودند، وجود داشتند. بنابراین، دیدگاه کتاب پیدایش بر وحدت و یگانگی خداوند است. به جای خدایان فقط یک خدا وجود دارد. او که قادر مطلق است، فرمان داد و جهان هستی یافت. با این توصیف، موسی با استفاده از واژه الوهیم به تثلیث یا سه شخصیت در ذات الهی به روشنی شهادت داد:"در آغاز، هنگامی که خدا (واژه الوهیم) آسمان ها و زمین را آفرید" (پیدایش فصل 1 آیه 1). در عهد عتیق، واژه "الوهیم" 2607 بار برای خداوند به کار برده شده است.
واژه "الوهیم" به معنی خدایان است. به این مثال توجه کنید:"من خداوند (الوهیم) تو هستم. تو را خدایان (الوهیم) دیگر غیر از من نباشد" (خروج فصل 20 آیات 2- 3).
سه. لغت عبری برای خدا نه فقط اسم جمع است، بلکه به هنگام مطالعه عهد عتیق درمی یابیم که خدای واحد به صورت جمع سخن می گوید و خود را بیش از "یک" معرفی می کند. او در قالب جمع صحبت می کند! برخی معتقدند که خدا با فرشتگان سخن می گفت، در حالی که در گزارش آفرینش جهان، ذکری از فرشتگان نشده و کتاب مقدس نیز تعلیم نمی دهد فرشتگان در آفرینش جهان دخالت داشته اند. به مثال های زیر توجه کنید:
"انسان را شبیه خود بسازیم، تا بر حیوانات زمین، ماهیان دریا و پرندگان آسمان فرمانروایی کند" (پیدایش فصل 1 آیه 26)
"حال که آدم مانند ما شده است و خوب و بد را می شناسد، نباید گذاشت از میوه درخت حیات نیز بخورد و تا ابد زنده بماند" (پیدایش فصل 3 آیه 22)
"پس زبان آن ها را تغییر خواهیم داد تا سخن یکدیگر را نفهمند" (پیدایش فصل 11 آیه 7)
"چه کسی را بفرستم تا پیغام ما را به این قوم برساند؟" (اشعیاء فصل 6 آیه 8)

خدای پدر
در عهد عتیق، خدا به عنوان پدر معرفی می شود:
"آیا خداوند، پدر و مالک تو نیست؟" (تثنیه فصل 32 آیه 6)
"تو پدر من هستی، خدای من و صخره نجات من" (مزمور 89 آیه 26)
"نام او عجیب، مشیر، خدای قدیر، پدر جاودانی و سرور سلامتی خواهد بود" (اشعیاء فصل 9 آیه 6)
"تو پدر ما هستی! از ازل تا ابد پدر و نجات دهنده ما خواهی بود" (اشعیاء فصل 63 آیه 16)
"ای خداوند، تو پدر ما هستی. ما گل هستیم و تو کوزه گر. همه ما ساخته دست تو هستیم" (اشعیاء فصل 64 آیه 8)

"ای پدر، از زمان کودکی تو مرا دوست داشته ای، پس تا ابد بر من خشمگین نخواهی ماند!" (ارمیاء فصل 3 آیه 4)
"مایل بودم در این جا با فرزندانم ساکن شوم، انتظار داشتم مرا پدر صدا کنید" (ارمیاء فصل 3 آیه 19)
"اگر من پدر شما هستم، احترام من کجاست؟" (ملاکی فصل 1 آیه 6)

بنابراین، یهودیان عادت داشتند که عنوان "پدر" را به جای کلمه "خدا" به کار ببرند. آنان بر این باور بودند که رابطه فرزندی با خدا دارند و خدا پدر آن ها است. 
خدای پسر

خدای پسر نیز در عهد عتیق یافت می شود:
نبوت درباره مسیح (خطاب به پادشاهان بت پرست):"پیش از این که پسرش خشمگین شود و شما را نابود کند، به پاهایش بیفتید و آن ها را بوسه زنید" (مزمور 2 آیه 12)
"من نیز با او چون نخست زاده خویش رفتار خواهم کرد و او را برتر از تمام پادشاهان جهان خواهم ساخت" (مزمور 89 آیه 27)

"آن کیست که آسمان و زمین را زیر پا می گذارد؟ آن کیست که حدود زمین را برقرار کرده است؟ نامش چیست و پسرش چه نام دارد؟ (امثال سلیمان فصل 30 آیه 4)
"وجودی شبیه انسان (پسر انسان) دیدم. به او اقتدار، جلال و قدرت سلطنت داده شد تا همه قوم ها از هر زبان و نژاد او را خدمت کنند. قدرت او ابدی و سلطنتش بی زوال است" (دانیال فصل 7 آیات 13- 14). یهودیان می دانند که اصطلاح "پسر انسان" معنایی فراتر از اشاره به یک انسان عادی دارد. عیسی از این آیه برای اشاره به خودش استفاده کرد (لوقا فصل 21 آیه 27 و یوحنا فصل 1 آیه 51). 
مسیح به هنگام محاکمه اش به کاهن اعظم یهودیان گفت:"یک روز مرا خواهید دید که در دست راست خدا نشسته ام و بر ابرهای آسمان به زمین برمی گردم." ناگهان کاهن اعظم لباس خود را درید و فریاد زد:"کفر گفت! کفر گفت!" (متی فصل 26 آیات 64- 66). طبق شریعت، کاهن اعظم اجازه نداشت جامه خود را به هنگام مشکلات شخصی بدرد. اما زمانی که بر مسند قضاوت می نشست و متهم در حضورش کفری هولناک بر زبان می راند، مطابق عرف باید جامه خود را به نشانه انزجار می درید. 
داود پادشاه چنین نوشت:"خداوند به خداوند من گفت:"به دست راست من بنشین و من دشمنانت را به زیر پایت خواهم افکند" (مزمور 110 آیه 1).

خدای روح القدس
سومین شخصیت تثلیث، روح القدس می باشد که آیات زیادی در عهد عتیق به آن اختصاص دارد. به عنوان مثال:
"روح خدا روی توده های تاریک بخار حرکت می کرد" (پیدایش فصل 1 آیه 2)
"روح من همیشه در انسان باقی نخواهد ماند" (پیدایش فصل 6 آیه 3)
"بصل ئیل را از روح خدا پر ساخته" (خروج فصل 35 آیه 31)

"از روحی که بر تو قرار دارد، گرفته و بر آنان نیز خواهم نهاد" (اعداد فصل 11 آیه 17)
"روح خداوند بر عتنی ئیل قرار گرفت و او اسرائیل را رهبری کرد" (داوران فصل 3 آیه 10)
"روح خداوند بر جدعون قرار گرفت" (داوران فصل 6 آیه 34)
"روح خدا بر یفتاح قرار گرفت" (داوران فصل 11 آیه 29)

"روح خداوند بر تو خواهد آمد و تو نیز با آنان نبوت خواهی کرد" (اول سموئیل فصل 10 آیه 6)
"روح خدا بر داود نازل شد و از آن روز به بعد بر او قرار گرفت" (اول سموئیل فصل 16 آیه 13)
"روح خداوند توسط من سخن گفت و کلام او بر زبانم جاری شد" (دوم سموئیل فصل 23 آیه 2)
"می ترسم به محض این که از پیش تو بروم، روح خداوند تو را از این جا بردارد و به جای دیگر ببرد" (اول پادشاهان فصل 18 آیه 12)

"روح مهربان خود را فرستادی تا آن ها را تعلیم دهد" (نحمیا فصل 9 آیه 20)
"توسط روح خود از طریق انبیا به آن ها هشدار دادی" (نحمیا فصل 9 آیه 30)
"روح خدا مرا آفرید" (ایوب فصل 33 آیه 4)
"روح مقدس خود را از من مگیر" (مزمور فصل 51 آیه 11)
"روح مهربان تو مرا به راه راست هدایت نماید" (مزمور 143 آیه 10)
"آن ها نافرمانی کرده و روح مقدس او را محزون کردند" (اشعیاء فصل 63 آیه 10)
قوم سرکش اسرائیل فریاد برآوردند:"کجاست آن خدایی که روح القدس خود را به میان قومش فرستاد؟" (اشعیاء فصل 63 آیه 11)

"روح خداوند به آن ها آرامش داده بود" (اشعیاء فصل 63 آیه 14)
"روح خدا مرا نزد یهودیان تبعیدی برد" (حزقیال فصل 3 آیه 14)
"روح خدا داخل من شد و مرا از زمین بلند کرد" (حزقیال فصل 3 آیه 24)
"روح خود را بر همه مردم خواهم ریخت" (یوئیل فصل 2 آیه 28)
"من از قدرت روح خداوند پر شدم" (میکاه فصل 3 آیه 8)
"وعده دادم که روح من در میان شما می ماند، پس ترسان نباشید" (حجی فصل 2 آیه 5)
خداوند گفت:"نه به قدرت، نه به قوت، بلکه به روح من. هر چند ضعیف و ناتوان باشید، ولی به یاری روح من موفق خواهید شد" (زکریا فصل 4 آیه 6)
"دل های خود را مثل سنگ سخت کردند و نخواستند دستوراتی را که من با روح خود توسط انبیاء گذاشته و به آنان داده بودم، بشنوند" (زکریا فصل 7 آیه 12)

تثلیث در عهد جدید
خدای پدر
همان طور که اشاره شد، یهودیان عادت داشتند که عنوان "پدر" را به جای کلمه "خدا" به کار ببرند. آنان بر این باور بودند که تنها خودشان رابطه فرزندی با خدا دارند و او تنها پدر یهودیان است. عهد جدید، این نگرش غلط را اصلاح کرد. همه یهودیان فرزند خدا نیستند. فرزند خدا بودن امتیاز و افتخاری است که منحصر به کسانی است که توبه می کنند و به مسیح ایمان می آورند. بنابراین، فقط این افراد می توانند خدا را "پدر" بنامند.
مسیح فقط خطاب به شاگردانش گفت:"پدر شما که در آسمان است" (متی فصل 5 آیه 45). مسیح فقط برای شاگردانش از خدا به عنوان "پدرشما" یا "پدر آسمانی شما" سخن گفت (متی فصل 6 آیه 6، 8، 14). عبارت "ما فرزندان خدا هستیم" (رومیان فصل 8 آیه 16) فقط در وصف کسانی نوشته شد که از طریق ایمان به خداوند عیسی مسیح، رابطه ای درست و شایسته با خدا دارند. یوحنا چنین نوشت:"ببینید خدا چه محبتی به ما ارزانی داشته است تا فرزندان خدا خوانده شویم" (اول یوحنا فصل 3 آیه 1).
خداوند عیسی مسیح
نباید فکر کنیم که چون خدای پدر را ندیده ایم، پس از این امتیاز محروم شده ایم. مسیح فرمود:"من و پدر یک هستیم" (یوحنا فصل 10 آیه 30). "کسی که مرا دیده، فرستنده من را دیده است" (یوحنا فصل 12 آیه 45). با مطالعه انجیل یوحنا درمی یابیم که الوهیت پدر و پسر متمایز است. یعنی خداوند مسیح، کاملا متمایز از خدای پدر است. یکی جسم گردید و دیگری خیر. در عین حال، جلال مسیح همان جلال پدر است:"مسیح چهره دیدنی خدای نادیدنی است" (کولسیان فصل 1 آیه 15).
اگر خدا انسان می شد، انتظار داشتیم که به گونه ای منحصر به فرد وارد جهان شود.همه پیامبران طبق روال طبیعت از یک پدر و مادر به وجود آمدند، اما در مورد عیسی چنین نبود. عیسی پدر بشری نداشت. تولد او از یک دختر باکره واقعه ای است منحصر به فرد در تاریخ بشر. نخستین پیشگویی درباره مسیح در پیدایش فصل سوم آیه پانزدهم یافت می شود که خدا وعده می دهد که کسی از "نسل زن" متولد خواهد شد و شیطان را شکست خواهد داد. مسیح از "نسل زن" یعنی مریم باکره بود، نه از نسل مرد.
عیسی زمانی که کودک بود، ستاره شناسان امپراطوری پارس در برابر او سجده کردند و او را پرستیدند (متی فصل 2 آیه 11). او بارها مورد پرستش قرار گرفت (متی فصل 14 آیه 33و فصل 28 آیه 9، انجیل یوحنا فصل 9 آیه38). فرشتگان، پیامبران و رسولان هرگز اجازه نمی دادند که مورد پرستش قرار بگیرند.
نویسنده رساله به عبرانیان چنین نوشت:"همه فرشتگان خدا، مسیح را پرستش نمایند" (فصل 1 آیه 6). در نامه به کلیسای فیلیپی چنین می خوانیم:"به نام عیسی هر آنچه در آسمان و بر زمین و زیر زمین است، به زانو درآید و برای جلال خدای پدر، همه به زبان خود اعتراف کنند که عیسی مسیح، خداوند است" (فیلیپیان فصل 2 آیات 10- 11).
پولس برای اعضای کلیسای قرنتس دعا کرد و گفت:"فیض خداوندمان عیسی مسیح با همه شما باشد. محبت خدا و مشارکت روح القدس نصیب شما گردد" (دوم قرنتیان فصل 13 آیه 14).
عیسی از رهبران مذهبی یهود پرسید:"چرا داود پادشاه با الهام از خدا، مسیح را خداوند می خواند؟"(متی فصل 22 آیه 43).

مسیح در تعالیم خویش هرگز نمی گفت:"خداوند می فرماید". او با اقتدار تعلیم می داد:"اما من می گویم" (متی فصل های 5 تا 7). مسیح، خدا را پدر می نامید. اما پیامبران می گفتند:"خدایا".
عیسی وقتی متولد شد، به پسر خدا تبدیل نشد. مسیح قبل از ظهور خود بر زمین، رابطه ازلی با خدا داشت. مسیح در تثلیث حضور دارد، همان طور که روح القدس حضور دارد. او همواره با پدر و روح القدس در ارتباط است. بنابراین، گفتگوی مسیح و پدر غیر طبیعی نیست. گفتگوی او با پدر نشان می داد که تثلیث واقعی است. زمانی که مسیح در جهان بود، دعای او به خدای پدر، نه فقط خدا بودن مسیح را زیر سئوال نمی برد، بلکه نشانه رابطه اش در تثلیث بود. مسیح به شاگردانش یاد داد که چنین دعا کنند:"ای پدر ما که در آسمانی، نام تو مقدس باد..." (متی فصل 6 آیه 9). بنابراین مسیحیان بنده نیستد. فرزندان خدا هستند.

پیامبر به معنی پیام آور خداوند محسوب می شود. مسیح به عنوان نماینده تثلیث به زمین آمد. مانند سفیر یا وزیر امور خارجه یک دولت به کشور دیگر سفر می کند و حامل پیام دولت خویش است. مسیح پیام خدای پدر و روح القدس را با ما در میان گذاشت. با این توصیف، خودش مدعی بود خداوند است که حداقل دو بار یهودیان می خواستند او را برای چنین ادعایی سنگسار کنند. حتی کاهن اعظم ردای خود را درید. دریدن لباس به معنای مخالفت به کفرگویی است. هیچکدام از پیامبران خود را خدا معرفی نکردند و هرگز به هنگام موعظه نمی گفتند این را من می گویم. آن ها فقط حامل پیام خدا بودند.
عهد جدید، مسیح را خالق عالم هستی معرفی می کند:"تمام هستی به وسیله عیسی مسیح به وجود آمد، یعنی هر آنچه در آسمان و بر زمین است، دیدنی و نادیدنی، عالم روحانی با فرمانروایان و تاج تخت آنان و فرماندهان و بزرگان شان، همه به وسیله مسیح و برای جلال او آفریده شدند" (کولسیان فصل 1 آیه 16). نویسنده رساله به عبرانیان چنین می گوید:"جهان و تمام موجودات به وسیله مسیح آفریده شد" (عبرانیان فصل 1 آیه 2).

خدای روح القدس
مسیح خداوند به شباهت انسان به میان ما آمد، ولی روح القدس هرگز در قالب شخصی و جسمانی ظاهر نشد. روح القدس یک شخص است، همان طور که پدر و پسر، خدا هستند. روح القدس نیز الوهیت دارد و با این وجود از پدر و پسر متمایز است.
اگر فقط به فصل های 14- 16 انجیل یوحنا نگاه کنید، درمی یابید که عیسی از روح القدس همچون شخصی سخن می گوید که ساکن می شود (فصل 14 آیه 17)، تعلیم می دهد و یادآوری می کند (فصل 14 آیه 26)، شهادت می دهد (فصل 15 آیه 26)، به مردم نشان می دهد که گناهکار و محکوم هستند (فصل 16 آیه 8)، هدایت می کند، می شنود، سخن می گوید، نشان می دهد و جلال می دهد (فصل 16 آیات 13- 14). در بخش های دیگر عهد جدید فعالیت های دیگر روح القدس ذکر شده اند: دعوت به خدمت می کند (اعمال رسولان فصل 13 آیه 2)، از مردگان زنده می کند (رومیان فصل 8 آیه 11)، شفاعت می کند (رومیان فصل 8 آیه 26)، تقدیس می کند (رومیان فصل 15 آیه 16) و کارهای دیگر انجام می دهد.
عیسی خداوند است، بنابراین شگفت انگیز بود که شخصی را به عنوان جانشین می فرستد، کم تر از خود او باشد.
نتیجه گیری
واقعیت این است که در الوهیت، سه شخص وجود دارند: پدر، پسر و روح القدس. این سه شخص تشکیل خدا را می دهند که در ذات یکی و در قدرت و جلال برابر هستند. این تعریف آموزه تثلیث است. 
اصطلاح تثلیث را ترتولیان (ساکن کارتاژ) در اواخر قرن دوم میلادی ابداع کرد که مورد پذیرش کلیساها قرار گرفت. واژه "تثلیث" در کتاب مقدس یافت نمی شود، ولی برای تشریح حقیقتی که به روشنی در کتاب مقدس تعلیم داده شده، به کار می رود. کلیسا نیز از سال 220 میلادی واژه "تثلیث" را مورد استفاده قرار داد.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" (مهران پورپشنگ) در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر