هزاران مسیحی عراقی مجبور به تَرک شهر موصل و هجرت به مناطق سنی نشین کردستان شدند. گروه داعش پیشتر آنها را تهدیدی کرده بود در صورتی که به اسلام یا پرداخت جزیه گردن ننهند کشته خواهند شد. تندروها تهدیدهایشان را با به آتش کشیدن کلیسای اسقفی شهر عملی کرده تا بدینسان فصل جدیدی از نفرت و تروریسم رقم بخورد!
برای درک وضعیت پیش آمده و تعامل با آن -البته منظورم ایجاد راه حلی برای آن نیست- دو مساله دینی و سیاسی وجود دارد. مرتکبین چنین عملی دارودسته ای آنارشیست و تروریست هستند که از کنترل خارج شده در سراسر جهان تحت تعقیب هستند.
از لحاظ دینی اما بر همه مراجع و نهادهای دینی فرض است تا ضمن نکوهش و محکومیت این غلو فزاینده، به مواجهه با آن بپردازند زیرا ساختار اجتماعی و همزیستی ادیان را در منطقه در معرض خطر قرار می دهد. داعش و همپالکی های تندروش چه سنی و چه شیعه ، پیش از آنکه دگراندیشان را هدف بگیرند ، هم کیشان خودشان را پیش از پیروان ادیان دیگر نشانه رفته اند.
«داعش» پیشتر به تخریب مراقد صوفیان سنی و زیارتگاه های شیعیان عراق دست زده و سنی هایی را که از بیعت خودداری کرده، پس از تکفیر، به قتل رسانده است. قبلا نیز راهبه های دیر معلولا را ربوده و تنها بعد از دریافت باجی سنگین آزاد کرده است. این گروه به منظور بسط قدرت خود بیش از هر جای دیگری در مناطق سنی نشین که هدف اصلی آن است، دست به اعمال خرابکارانه شرورانه ای زده است.
از لحاظ سیاسی به منظور جهت دادن به گروه های تندرو، طرف هایی در آن ها نفوذ کرده اند. دلالیل و قراین بسیاری در دست است که نشان می دهد این گروه ها به منظور برهم زدن اوضاع به کار گرفته می شوند. البته عراق تنها بخش دوم این سناریو را تشکیل می دهد و هنوز زود است تا بتوان مشخص کرد که این گروه های مشکوک در عراق در کدام جهت به حرکات درخواهند آمد؛ به سوی بغداد، اردن و یا سعودی.
تشکیلات داعش و نیز جبهه النصره، یک سال و نیم پیش به دنبال تجمع و سازماندهی اعضای القاعده که از زندان های عراق و سوریه گریخته بودند تشکیل شدند. این دو گروه ارتباطات خود را با گروه های تندرویی مانند بعثی ها و عوامل القاعده برقرار کردند که در برهه اشغال عراق بوسیله آمریکا از سوی رژیم سوریه اداره می شدند.
ما در اینجا در صدد پرداختن به داستان تولد این گروه ها و موفقیت آنها در ضربه زدن به انقلاب سوریه و سپس تخریب قیام در سه استان عراق علیه مالکی نیستیم، بلکه آنچه بیش از هر چیز دیگری اهمیت دارد محاصره فکری و نابودی میدانی آنها است. تعقیب و نابودی «داعش» به معنای تغییر معادله رویارویی ها در منطقه نیست هر چند که در بستر این رویارویی ها به وجود آمده است؛ زیرا انجام اطلاحات در عراق خواسته ای مردمی است و روند برکناری اسد در سوریه فاصله زیادی را پشت سر گذشته بطوریکه بازگشت از آن غیر ممکن است.
عراق همچون سوریه دست به گریبان خلأ قدرت، آنارشیزم، جنگ و نبود حاکمیت مرکزی است، لذا تضعیف چنین حاکمیتی دیگر تاثیری بر دراز کردن عمر گروه های تندرو ندارد. در این میان دارودسته هایی مانند «عصائب الحق» و «نیروهای بدر» در میان شیعیان که دستانشان به خون غیرنظمیان آغشته است مستثنا نیستند.
عراقی ها اگر بتوانند طی چند روز آینده دولتی مورد قبول تشکیل داده و روسای سه قوه را برگزینند تا بتوانند به حداقل امیدها جامعه عمل بپوشانند، در آن صورت می توانیم بگوییم که عراق روی پای خود خواهد ایستاد و نیروهایش در جبهه ای متحد به جنگ تندروها خواهند رفت.
اما بحران سوریه گونه دیگری است زیرا اصلاح رژیم موجود تقریبا غیرممکن است . جنگ در این کشور تا پایان ادامه خواهد داشت. این جنگ همچون هر جنگ دیگری زشت ترین ابعاد چهره بشری را به نمایش خواهد گذاشت.
در این میان مسیحیان عرب با توفانی از آنارشیزم فراگیر روبرو هستند که نه تنها آنها بلکه همه شهروندان، ادیان و امنیت اجتماعی را نشانه رفته است. این امنیت و صلح اجتماعی میان بخش های جهان عرب زمان زیادی برای برقراری آن صرف شده است؛ جهان عربی که از ده ها دین، مذهب، فرقه و نژاد تشکیل شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر