۱۳۹۴ مرداد ۲۲, پنجشنبه

ترس چیست و چگونه به سراغ ما می آید؟




نوشته شده توسط: نداعطایی

 شاید خیلی اوقات این سوال برای ما پیش می آید که ترس چیست و از کجا به سراغ ما می آید؟ ترس یک واکنش احساسی یا هیجان است که بر زندگی ما اثرنامطلوب می گذارد. اکثر مواقع ما از چیزی می ترسیم که حتی یکبار نیز با آن روبرو نشده ایم و فقط خود از آخر آن اتفاق نتیجه گرفته ایم.

در واقع ترس جزء غریزه های انسان نیست و همانطور که در کتاب (دوم تیموتائوس1: 7) می بینیم چیزی نیست که از طرف خدا باشد و از آنجاییکه ما نیز درصدد آزار رساندن به خود نمی باشیم عامل سومی در آن نقش دارد. 
این ضرب المثل را در گذشته ما بسیار شنیده ایم که می گویند ترس برادر مرگ است اما هیچگاه به عمق آن فکر نکرده ایم . همانطور که زمان مرگ همه اعضای بدن از حرکت می ایستد، وقتی با ترس روبرو می شویم تمام حرکات و قدرتهایی را که خداوند به ما داده ، از دست می دهیم و از حرکت باز می مانیم.

هنگامیکه ما به عیسی بله می گوییم همراه نجات پکیج کاملی از رحمت، فیض و برکت در نام مسیح دریافت می کنیم و این بستگی به ما دارد که چطور از این موقعیت استفاده کنیم یکی از این هدایا، اقتدار است و این به معنی قدرت داشتن می باشد، حال اگر خود از این موهبت استفاده نکنیم همان نیروی سوم آنرا از ما می دزدد و مشکلات زیادی در زندگی ما ایجاد می کند. 

این نیروی سوم همان شیطان است و ترس در واقع سفیر اوست و اولین کاری که در درون ما انجام می دهد گرفتن اقتدار ماست و از آنجاییکه ما قدرت نهیب را از دست داده ایم، ازاو می ترسیم.

ترس در انسانهای مختلف به صورتهای متفاوت عمل میکند . در نوایمانان ترس از اینکه اگر خانواده از ایمان آنان به مسیح خبردار شوند ممکن است از ارث محروم شوند، از کار اخراج شوند و دیگر امکانات زندگی دنیوی خود را از دست بدهند، این مطلب را پنهان می کنند و شیطان از این ضعف سریع آگاه می شود و اولین راه حل را که همان دروغ گفتن می شود ارائه می دهد. اینجاست که ما غیراز اقتدار که از دست داده ایم، برده شیطان می شویم.

شبی که عیسی توسط یهودیان دستگیر شد، پطروس در حیاط خانه قیافا بود و از ترس جانش سه بار عیسی را انکار کرد. او به دلیل این ترس، جایگاه و مقامی را که خدا به او داده بود از دست داد به همین دلیل عیسی بعد از قیام سه بار از او پرسید آیا مرا دوست داری؟ وبا هر جواب مثبتی که پطروس داد و به خداوندی عیسی اعتراف کرد آن اقتدار به او برگردانده شد.

در عهدعتیق، ایلیا به دلیل حرمتی که نزد خداوند داشت دعا کرد که سه سال باران نبارد(اول پادشاهان17: 1) پسربچه بیوه ای را از مرگ به مادرش برگرداند( اول پادشاهان17: 21-24) هنگامیکه می بیند مردم اسراییل دو دینه شده اند، حدود 850 تن از انبیای بعل را به کوه کورمل جمع کرد و به آنها نهیب زد که تا چه زمان می خواهید هم بتها و هم خدا را بپرستید ولی آنها جوابی ندادند او در ادامه گفت :"دو گاو انتخاب کردند و انبیای بعل یکی ازآنها را قطعه قطعه کنند و بر هیزم بگذارند ولی آتش نزنند ویکی هم خود ایلیا اینکار را کرد. آنگاه انبیای بعل به خدا دعا کنند وایلیا نیز به خداوند اسراییل دعا کند هیزم هر قربانگاه آتش گرفت آن خدای حقیقی است. (اول پادشاهان18: 22-24) پس ایلیا با وجود اینکه تمام چوب و اطراف قربانگاه را خیس کرده بود ولی هیزم قربانگاه او آتش گرفت و انبیای بعل سرافکنده از این آزمایش بیرون آمدند و فریاد زدند: خداوند خداست .(اول پادشاهان18: 39) پس ایلیا همه آنان را دررود قیشون از بین برد.

بعد از این اتفاق ایزابل همسر پادشاه برای ایلیا پیغام فرستاد :" تو انبیای من را کشتی به خدایانم قسم که تا فردا همین موقع تو را خواهم کشت."(اول پادشاهان19: 1) وقتی ایلیا این را شنید از ترس جان خود فرار کرد  و آرزوی مرگ کرد و همین موقع خداوند مقام او را گرفت و به الیشع داد. ایلیا بعد از این همه اقتدار در خداوند، بازیچه دست شیطان شد، زیرا تهدید، یکی از شگردهای شیطان است زیرا ایزابل این امکان را داشت که بدون خبر افرادش را به سراغ ایلیا بفرستند. بعد از این اتفاق کافی بود ایلیا دستش را بلند کند و از خداوند تشکر کند بابت قدرتی که در برابر پادشاه و انبیای بعل به او داده بود و دعا کند اما از ترس فرار کرد.

شیطان از طریق افکارمان،  و از راههای متفاوت ما را می ترساند البته نتیجه برای او یکی است و چنان با قدرت رفتار می کند که می تواند مرد خدا را بترساند چنانکه فرار کند و تمنای مرگ خود را کند. جایگاه ترس در قلب ماست. ترس که می آید امید، آرامش، اطمینان و امنیت و شجاعت از ما گرفته می شود. 

اما اگر در چنین وضعیتی گرفتار شدیم،  تکلیف چیست؟ آیا باید با همین وضع ادامه دهیم و سرهر مساله ای که اقتدار خود را از دست داده ایم در کنترل شیطان باشیم؟ یا اینکه موقت از شرایط فرار کنیم...
باید گفت ما بعنوان فرزندان خداوند با قدرت نام مسیح، می توانیم بایستیم و در برابر آن مقاومت کنیم . اولین چیزی که برای شروع این جنگ روحانی باید بدانیم این است که جنگ ما با انسانها نیست( افسسیان6: 12) و احتیاج به سلاح روحانی داریم (افسسیان6: 13-18) وبا سلاح انسانی کاری از پیش نمی بریم. 

تعداد افرادی هستند که عقیده دارند داشتن ترس باعث می شود که از انجام کارهایی برحذر باشیم ولی  دلیلی برای انجام ندادن بر مبنی ترس نیست اگر ما رابطه صمیمی و نزدیک با خداوند داشته باشیم احتیاج نیست که ترسی وجود داشته باشد که کارهایی انجام ندهیم.در این مواقع ما از هر آنچه بیشتر می ترسیم همان خودِ ترس است.

هیچ گاه در جنگ روحانی فرار نکنید وبدانید که در این مبارزه به قدرت نام مسیح پیروز هستید. همیشه برای خود در دعا باشیم که هیچگاه به دلیل مسایل دنیوی ترس به دل خود راه ندهیم. در دعا از خداوند بخواهیم که به کمک روح القدس هیچگاه جایگاه خود را بعنوان فرزند خداوند، مثل ایلیا از دست ندهیم . اجازه ندهیم شریعت و باید و نباید ها این موهبت را از ما بگیرد. محکم بایستیم و دعا کنیم.
آمین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر