۱۳۹۳ آبان ۲۶, دوشنبه

همدردی مشترک ایرانیان با مرگ مرتضی پاشایی



مرگ خواننده جوان ومحبوب "مرتضی پاشایی" که هر کدام از ما با ترانه هایش خاطرات تلخ وشیرینی داریم بسیار ناراحت کننده و حزن آور بود.اما چیزی که بسیار تعجب برانگیز است ، موجی ست که در جامعه به راه افتاد و این بیانگر این است که نسل جوان ایران ، علارغم همه تهدیدات و فشارها ، فیلترها و سختگیریها ، علایق خود را دنبال می کند. سختیگیری هایی که برای نظام نتیجه عکس داشت و باعث نشد مردم نسبت به هنر و موسیقی بی تفاوت باشند.

آدم با دیدن فیلم های کوتاه و عکسها از تجمعات چند روزه ، احساس غرور می کند که این مردم هنوز عاطفه دارند ، هنر را می شناسند و هنرمند برایشان اهمیت دارد . با توجه به تمام مشکلات درک می کنند که درد کشیدن یعنی چه ؟ این جماعتی که برای بزرگترین مشکلات زندگی هم ، جوک درست می کنند و به آن می خندند ؛ در این مدت یک مطلب طنز از "مرتضی" انتشار ندادند. یک غم بزرگ در وجود همه موج می زد و با  مرگش یک عزای عمومی که روز و تاریخش از صدا و سیما وتوسط حکومت تعیین نشده بود.

برای او عزاداری رسمی اعلام نکرده بودند و برای آرامش روحش وردهای عربی نامفهموم نمی خواندند . این جماعت چند هزار نفری با ظاهری کاملا آراسته و مرتب شمع روشن کرده بودند ، ترانه هایش را می خواندند ، دست می زدند و اشک می ریختند.

تجمع در خیابان برای "پاشایی" تلاشی جدید و موفق برای یک آیین سوگواری است . جدا از تمام آیین ها که سبک زیبای خود را دارند ، همصدایی هزاران نفر با موسیقی پاپ ، چیزیست که برای این مردم سالها مثل استخوان لای زخم بوده است . کنترل چنین حرکتی در دست حکومت حاضر نیست و اصلا برنامه ریزی نشده است . این یک نیاز اجتماعی است برای بیان دردی مشترک . دردی که اگر فکری برای آن نشود بارها شاهد آن خواهیم بود. مرگ یک جوان بر اثر سرطان ، که وقتی می آید پیر و جوان نمی شناسد، و هر بهاری را خزان می کند.

مسئولان بهتر است به جای سمت و سو دادن سیاسی ، به مراسم و خاکسپاری مرتضی پاشایی ، فکری اساسی برای سونامی سرطان داشته باشند که مثل موریانه به جان مردم افتاده است .آنها یکروز بعد از خاکسپاری و بعد از دیدن مردمی که اگر بخواهند حرکتی عظیم داشته باشند ؛ می توانند ، اقدام به انتشار خبری از وب سایت بهشت زهرا نمودند که "مرتضی " یکروز قبل از مراسم تشیع و به خاک سپرده شده است و مردم فقط تابوت خالی حمل می کردند . این خبر فقط برای تضعیف روحیه  وجلوگیری از یکپارچه شدن نسل جوان است .حتی اگر این خبر صحت هم داشته باشد چرا باید انتشار پیدا کند؟ و چرا روز بعد تکذیب شود برای مردمی که خالصانه آمدند و عاشقانه گریستند.

البته این از خصوصیات جوامع دیکتاتوری است که هر گونه ابراز علاقه ، اعم از شور ولذت و حتی فقدان و مرگ و هر حرکت گروهی نیازمند دستور رسمی است . مردم در این جوامع نه حق دارند بخندند ، نه گریه کنند . هر حرکتی جمعی که برخلاف این چارچوب باشد مهر سیاسی بودن به آن می خورد . زیرا آنها همیشه می ترسند از سیلی که ممکن است در راه باشد .

من تا امروز عزای عمومی زیاد دیده بودم ، ولی 25 آبان آن را لمس کردم .
فهمیدم عزای عمومی به معنای تعطیل بودن مغازه ها نیست .
عزای عمومی گل مالیدن به خود نیست .
عزای عمومی سیاه کردن کاورهای فیسبوکمان نیست.
عزادار بودن به دل مردمی هست که می آیند ؛ می خوانند ؛ دست می زنند ولی دلتنگ هستند . 

نوشته شده توسط : ندا عطایی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر