۱۳۹۴ بهمن ۲, جمعه

در دوران حکومت دجال (ضد مسیح)، مردم چگونه پیام انجیل را می شنوند؟




نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
یوحنا در رویا مشاهده کرد که در دوران حکومت دجال، فرشته ای در حین پرواز در آسمان پرواز، پیام انجیل را اعلان می کرد (مکاشفه فصل 14 آیات 6- 7). یوحنا می نویسد که فرشته "پیغام شاد انجیل جاودانی" را با تمام مردم جهان در میان گذاشت.
در دوران خفقان و دیکتاتوری دجال، بسیاری از مردم به علت ترس از دستگیری، شکنجه و اعدام یا از دست دادن مزایای اجتماعی نظیر، شغل، تجارت، اجاره آپارتمان یا خرید خانه... ناگزیرند تا به به پرستش دجال بپردازند.
در این دوران سخت، کلیسا و مبشران مسیحی فعالیت نمی کنند، زیرا ایمانداران مسیحی قبل از آغاز حکومت دجال، به آسمان نزد مسیح ربوده شده اند. بنابراین، فرشته ای در آسمان ظاهر می شود و با پرواز به نقاط مختلف جهان، پیام شاد و نجاتبخش انجیل را بشارت می دهد. دجال چنان شرایط دشوار و غیرقابل تحملی را در جهان فراهم می آورد که به تدریج انسان ها درمی یابند که زندگی پوچ و خالی از امید است. درحالی که پیام فرشته "شاد و سرشار از امید" می باشد.
اطاعت و پیروی از خداوند بر ترس از دجال ارجحیت دارد:"زیرا خداترسی (اطاعت و پیروی) اساس حکمت است و شناخت خدای مقدس انسان را دانا می کند" (امثال سلیمان فصل 9 آیه 10). خدا عالم هستی را آفرید و او دجال، نبی کاذب و شیطان (تثلیث نامقدس) را داوری و مجازات خواهد کرد. کتاب مقدس تعلیم می دهد که مسیح تا ابد سلطنت خواهد کرد (مکاشفه فصل 11 آیه 15).
به اعتقاد کارشناسان کتاب مقدس، این آخرین هشدار و فرصتی است که به بشر داده می شود. آخرین دعوت از انسان ها برای بازگشت به خدا، درواقع تحقق سخنان مسیح است:"پیام انجیل اول باید به تمام قوم ها برسد، و بعد زمان به آخر خواهد رسید" (مرقس فصل 13 آیه 10). مسیح جانش را فدا کرد تا مردم از هر نژاد، زبان، قوم و قبیله از قلمرو گناه نجات یابند (مکاشفه فصل 5 آیه 9).
بدون تردید، بسیاری با شنیدن پیام فرشته به طور مخفیانه ایمان خواهند آورد، اما دجال آنان را شناسایی کرده و به قتل خواهد رساند (مکاشفه فصل 14 آیه 13). مسیح فرمود:"نترسید از کسانی که می توانند فقط بدن شما را بکشند، ولی نمی توانند به روح تان صدمه بزنند. از خدا بترسید که قادر است هم بدن و هم روح شما را در جهنم هلاک سازد" (متی فصل 10 آیه 28).
انسان ها و ارواح شریر تنها می توانند جسم را نابود سازند. فقط خداوند می تواند روح را نابود می کند. تنها خدا می تواند حیات ابدی ببخشد. لزومی ندارد که ایمانداران مسیحی ارز انسان یا از هر نوع شکنجه ای بهراسند، زیرا هیچ چیز نمی تواند آنان را از خدا جدا سازد ( رومیان فصل 8 آیات 35 و 38- 39).
مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" (مهران پورپشنگ) در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

۱۳۹۴ دی ۲۸, دوشنبه

راه های هدایت روح القدس



جلسۀ اول هدایت روح القدس توسط معلم کلام "نیما رضیانی"
گردآوری: ندا عطایی

و خدا گفت:" انسان را بصورت ما وموافق شبیه ما بسازیم."(پیدایش1: 26) خدا در این آیه از فعل جمع استفاده می کند. این مساله که مسیحیان به سه خدا باور داشته باشند احمقانه به نظر می رسد ولی مهم است بدانید که خدا در خلقت در ذات خود تنها نبود؛ بلکه خدایی واحد با سه شخصیت از ابتدای خلقت وجود داشت ؛خدای خالق که آفریننده بود، عیسی مسیح، خدای پسر که نجات دهنده بود و روح القدس که بعد از صعود عیسی مسیح به نزد خدای پدر بعنوان هدایت گر نزد انسانها فرستاده شد که هر ایماندار بعد از نجات آن را دریافت می کند و همواره بعنوان هدایت گر با ایماندار خواهد بود که اگر به او اجازۀ کار کردن داده شود، در تمام مراحل زندگی همانند مشاوری با ما باقی می ماند.

اما هدایت روح القدس به چه معناست و ما چه نیازی داریم که به وسیلۀ او هدایت شویم؟ این امکان وجود دارد که انسانها در زندگی به موقعیت هایی برخورد کنند که تشخیص راه درست دشوار شود واحتیاج به یک مشاور مطمئن وجود داشته باشد. درکلام خدا روح القدس به عنوان هدایت کننده معرفی شده است . خدا بسیار مایل است که انسانها با هدایت روح او زندگی کنند ، این مساله برای رهبران روحانی دارای اهمیت بیشتری می باشد که با هدایت روح تعلیم دهند تا جماعت و انسانهایی که از آنها تعلیم می گیرند روحانی شوند.

امروزه اکثر هدایت ها جسمانی می باشد واز نفس سرچشمه می گیرد، روح خدا عطیۀ نبوت می دهد که برای بنای کلیساست، اما چه بسا افرادی که ادعای هدایت شدن و هدایت کردن دارند ولی به دنبال نفسانیت خود پیش می روند وپیشگویی را با نبوت کردن و هدایت روح خدا اشتباه می کنند، کاملا باید مراقب باشیم چه چیزی را از چه کسانی می شنویم؛ بین هدایت درست و نادرست و تاریکی و نور به اندازه تار مویی فاصله است؛ فهمیدن و تشخیص این موضوع که راهنمایی کار روح القدس است یا نه؛ از موارد بسیار مهم می باشد، خدا آیتم های متفاوتی را برای تشخیص جسمانی یا روحانی بودن هدایت ها معرفی می کند:

1-کلام خدا: ( کتاب تثنیه4: 5-6 ).این آیه به صراحت بیان می کند که کلام خدا اولین وسیلۀ تشخیص هدایت درست است. خیلی اوقات ما میگوییم که دعا می کنیم ولی جواب نمی گیریم، دلیل این می باشد که کلام را درست نخوانده ایم. 31101 آیه در کلام می باشد و هرآنچه برای زندگی پیروزمند لازم داریم در همین آیات موجود است که اگر درست خوانده شوند در بحران ها روح القدس آن را به یادمان می آورد زیرا ایمانداری که تعلیم گرفته به کلام استناد می کند، وقتی کلام را درست و پیوسته و با تامل می خوانید خدا در مشکلات با یادآوری آیه ها با ما حرف می زند. اینکه چه کلامی و از چه کسی شنیده می شود بسیار مهم است( مزمور119: 128) صحبتی که گفته می شود یا خوابی که دیده می شود باید مطابق با کلام باشد، اگر تناقضی در دل احساس کردید از طرف مقابل که مدعی هدایت است بخواهید مکتوب است آن موضوع را، به شما نشان دهد. کلام خدا همواره مانند چراغ راه زندگی برای هر ایماندار است(مزمور115: 105).

2- دومین راهـی که بفهمیم آیا این روح القـدس است که ما را هدایت می کـند صداقــت ایمانــدار اسـت. بر اساس ( امثال11: 3) صداقت شخص هدایت گر به عنوان یک ایماندار بسیار مهم است شما در روابط و مسایل خود چقدر با دیگران صادق هستید؟ آیا همنوعان خود را همانطور که در ظاهر ادعا می کنید دوست دارید؟ در مسایل مالی و خدمتی و غیره خود با دیگران صادق هستید؟ کسیکه صادق نیست نباید انتظار هدایت داشته باشد، پس بایستی روی صداقت بایستید حتی اگر همه برخلاف آن باشند. ایوب در باب27 آیۀ 3-6 می گوید با چیزی که قلبم می گوید درست نیست، موافقت نخواهم کرد، و شما هم به عنوان ایماندار کاری را که قلبتان رد می کند انجام ندهید، زیرا وقتی که شما روح القدس را دارید مثل یک آلارم کار می کند. امروز مردم با توجه به موقعیت های خود هر کاری می کنند، کسیکه در زندگی صادق باشد دنیا او را رد می کند ولی خودِ شخص در آرامش خواهد بود. اگر صداقت راهنمای ایماندار باشد، هر چند که انسان ضعیفی هم باشد ولی روح القدس او را هدایت می دهد، در کتاب مقدس مردان خدا ( چون داود) را می بینیم که اشتباه بسیار کردند ولی همواره درصداقت ایستادند. اطمینان داشته باشید هر گاه به صداقت پشت کنید، بازندۀ اصلی خود هستید.

3-سومین مشخصۀ هدایت روح القدس "آرامش خدا " است( کولسیان3: 15) وقتی در ذهن سوالی دارید، اجازه دهید خدا با کلام در آرامش با ذهن شما صحبت کند،خیلی سوالات به سراغ شما می آید که ممکن است در کلام نباشد، اجازه دهید در آرامش کامل روح خدا آن را برایتان باز کند، اگر می خواهید بدانید هدایتی که می گیرید از جانب روح القدس است باید ببینید از آرامی خدا پر هستید یا نه. به شرایط نگاه نکنید، ممکن است همه چیز خوب باشد و در دل شما آشوب به پا باشد یا برعکس همه چیز خراب باشد ولی شما احساس آرامش بیش از حد می کنید ؛ یکی از روشهای تشخیص هدایت دل شما می باشد زیرا تشویش و نگرانی در روح  القدس نیست.(امثال3: 17) تصمیمات زیادی در زندگی می گیرید، ببنید که با آنها آرامش دارید یا نه. اگر در مسیر درست راه خدا باشید آرامش دارید.

4- چهارمین مشخصه، مشورت است ( امثال20: 18/ امثال24: 6) قبل از انجام کاری با افراد مطمئن مشورت کنید ممکن است جواب خدا را از دهان یکی از آنها بشنوید، مشورت به معنای قبول کردن اظهار نظر دیگران نیست چون شما خود مسئول کار خود می باشید، شما مشورت ها را می گیرید و آن ها را با کلام مطابقت داده، دعا کرده، شکرگزاری می کنید و اگر مطابق با کلام بود، آنها را به کار گیرید. البته مشاور هر کسی نباید باشد بهتر است یک خادم پرحکمت باشد.

با رعایت این موارد می توانید حضور روح القدس و هدایت هر لحظۀ او را در زندگی خود احساس کنید، با خواندن کلام؛ جرات پیدا می کنید که روی صداقت بایستید ، به آرامش خود اهمیت داده و به حفظ آن تاکید داشته باشید و برای شنیدن صدای روح خدا با انسانهای قابل اعتماد و حکیم مشورت کنید.


ادامه دارد....

۱۳۹۴ دی ۲۳, چهارشنبه

ایران نهمین کشور مسیحی ستیز در سال ۲۰۱۵


 به رسم همه ساله سازمان مسیحی درهای باز که در ماه ژانویه لیستی از پنجاه کشور که مسیحیان در آنجا تحت آزار و اذیت قرار دارند ارائه می دهد، در این لیست ایران در ردۀ نهم و افغانستان در رده پنجم کشورهای مسیحی ستیز قرار دارند.
  • world watch listبه گزارش خبر گزاری صدای مسیحیان ایران سازمان مسیحی درهایی باز (OpenDoors)  با انتشار لیست جدید که مربوط به کشورهایی که در سال۲۰۱۵مسیحیان تحت آزار و اذیت قرار داشته اند ایران را در رتبه نهم این لیست از میان پنجاه کشور قرار داده است،ایران در سال ۲۰۱۴ در رده هفتم این لیست قرار داشت.
  • با اینحال ایران با دو پله صعود در این لیست همچنان در زمره کشورهایی که مسیحیان را بینهایت تحت آزار و اذیت قرار میدهند(وضعیت قرمز) جا دارد.
  • در این لیست کره شمالی به مانند سال گذشته همچنان  رده نخست این لیست را به خود اختصاص داده است، نکته حائز اهمیت در این لیست جابجایی سومالی از رده دوم به هفتم میباشد که این رتبه را ایران در سال ۲۰۱۴ در اختیار داشته است.
  • افغانستان که سال ۲۰۱۴ در رده  پنجم قرار داشته است به رتبه چهارم رسیده است،کشور آفریقایی اریتره از رده نهم در سال ۲۰۱۴ به رده سوم در سال ۲۰۱۵ آمده است،که نشان از بدتر شدن اوضاع مسیحیان در این کشور میباشد.
  • کشور عربستان سعودی که در سال ۲۰۱۳ در رده ششم این جدول حضور داشت،و با بهبود وضعیت سال ۲۰۱۴ به رده دوازدهم این لیست نقل مکان کرد و سال ۲۰۱۵ نیز به رده چهاردهم  نقل مکان کرده است ولی با این تغییرات همچنان در زمره کشورهای خیلی آزار دهنده قرار دارد ولی وضعیت نارنجی برای مسیحیان عربستان نشان دهنده وضعیت بهتر از مسیحیان ایران که در وضعیت قرمز قرار دارند میباشد.
  • بهترین تغییر برای کشور عربی عمان میباشد  که از رده سی و نهم در سال ۲۰۱۴ به آخرین رده یعنی پنجاهم این جدول در سال ۲۰۱۵ نقل مکان کرده است.
  • این گزارش حاکی از این است که آزار و اذیت  به سرعت در آفریقا به ویژه کشورهای جنوب صحرای آفریقا در حال رشد است، . در خاور میانه  هم خشونت داعش  در عراق و سوریه افزایش یافته است سرعت خروج جمعیت مسیحی از منطقه به یک بحران جهانی تبدیل شده است.
  • دکتر احمد شهید در گزارش سالیانه خود در مورد  نقض حقوق اقلیت‌های مذهبی در ایران مانند یارسان، بهائیان، مسیحیان و مسلمانان سنی‌ همواره هشدار داده است  ،و آنرا همچنان بحرانی اعلام کرده است.
  • قرار گرفتن ایران در مرز قرمز که نشان از آزار و اذیت بینهایت مسیحیان میباشد،وضعیت ایران  با توجه به وعده های حسن روحانی پیش از انتخابات ریاست جمهوری در ارتباط با حق و حقوق اقلیت های مذهبی نه تنها تغییری حاصل شده است بلکه بدتر هم شده است.
  • در مادهٔ ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر که حکومت ایران نیزیکی از کشورهایی هست که  متعهد به اجرای آن شده است آمده که هر انسانی حق  آزادی اندیشه،  دین است؛ این حق شامل آزادی دگراندیشی، تغییر مذهب ، و آزادی علنی  کردن آئین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب آموزش، اجرای مناسک، عبادت و دیده بانی آن در محیط عمومی و یا خصوصی است.
  • با اینحال جمهوری اسلامی  همچنان از اجرای آن چیزی که متعهد شده است سر باز میزند و اقلیت های مذهبی در ایران همچنان تحت آزار و اذیت میباشند،این پر واضح است که حکومت ایران با عدم توجه به تعهد خود قانون کشور را تبدیل به یک قانون  تک مذهبی اجباری  اسلام شیعه کرده است و تمام حق و حقوق به عبادات اسلام شیعه داده میشود، نقض حقوق  ، مسیحیان، بهائیان، یهودیان و مسلمانان سنی که توسط عناصر تندرو شیعه مسلمان اجرا میشود  تماما تحت حمایت  رهبر جمهوری اسلامی علی خامنه ای می باشد.
  • یکی از نمونه های شناخته شده آزار و اذیت مسیحیان در ایران کشیش ایرانی/آمریکایی سعید عابدینی میباشد که  مورد شدید ترین آزار و اذیت و ضرب و شتم  قرار گرفته است،سعید عابدینی کشیش ایرانی آمریکایی میباشد که جهت ساخت یتیم خانه در سال ۲۰۱۲ به ایران مسافرت کرد و از همان زمان بازداشت و به زندان منتقل شده است.

جزئیات مرگ ۴ عضو یک خانواده ایرانی در آب های یونان


89876767
این روزها خبرهایی ناخوشایند درباره انسانهایی می شنویم که برای رسیدن به زندگی آرام تن به آب های بی رحم می دهند؛ خبر از اجسادی که آب دریاها آن ها را به ساحل پس می زند، آنها به دنبال آزادی بودند، دنبال حق انسانی خود بودند، شاید این هم خود نوعی آزادی باشد از دنیای بی رحمی که برای داشتن جزیی ترین حقوق انسانی خود مجبور به دل سپردن به آب می شوند.
 خانواده ایرانی که نام‌شان در لیست  اولین کشته‌ شدگان مهاجر قرار گرفته است.
بر اساس خبری از محبت نیوز؛ در آخرین روزهای سال ۲۰۱۵، خانواده‌ای ایرانی که قصد داشت از طریق یونان وارد خاک اروپا شود، در دریای اژه غرق شد. «هیبت فیضی»،  به همراه همسر و دو دختر ۲۱ ساله و نوزادش تصمیم داشت برای بار دوم مهاجرت کند و این‌بار از عراق به اروپا برود.
مسیر حرکت او از عراق مشخص بود؛ رفتن به ترکیه، تن دادن به دریا و رفتن به یونان. اما این بار، دریا بدن‌های بی‌جان او و خانواده‌اش را مانند بسیاری از مهاجران دیگر که طی این سال‌ها پیش از رسیدن به مقصد جان سپردند، به ساحل برگرداند.
به گفته برخی از دوستان هیبت، او نتوانست به دلیل گرایشات حزبی و فعالیت‌های سیاسی خود به زندگی در ایران ادامه دهد و به همراه خانواده‌اش در کردستان عراق زندگی می‌کرد. هیبت اما در عراق نیز نتوانسته بود اقامت خود را قانونی کند؛ فعالیت سیاسی داشت و برای تامین معیشت خود کارگری می‌کرد.
«مینو همیلی» از فعالان سیاسی که در دهه ۶۰ زندانی بود، در روایت سرگذشت هیبت به «ایران‌وایر»می گوید: «اگر شما بخواهید در کردستان عراق اقامت سیاسی بگیرید، باید یکی از احزاب کردستان و اپوزیسیون ایرانی مقیم کردستان عراق شما را تایید کند. اما اداره مهاجرت وابسته به “اتحادیه میهنی کردستان” (نیشنگه) و اداره امنیت همین حزب که از احزاب حاکم است، رابطه نزدیکی با نیروهای کمونیسم کارگری ندارد و نوع رابطه با جنون و نفرت همراه است. “ملازم محسن”، رییس آسایش آن منطقه ناسیونالیست و آنتی کمونیست است و به همین دلیل از دادن اقامت به این خانواده خودداری کرد. من هم برای گرفتن اقامت با او ملاقات داشتم. این خانواده تا چند روز پیش از مرگ در شهر سلیمانیه کردستان عراق به سر می‌برد اما نداشتن چشم‌انداز زندگی سیاسی و عادی در این کشور، او را ناچار به مهاجرت کرد.»
همسر هیبت در ایران شاغل بود. او پس از ورود به کردستان عراق باردار شد و خانه‌داری می‌کرد. آن‌ها به دلیل این بارداری، زمان مهاجرت خود با قایق را در تابستان به پس از زایمان عقب انداختند. زمانی که «کازیوه»، نوزاد جدید این خانواده دو ماه داشت، مهاجرت از نو آغاز شد و پس از چندین بار بازداشت و جان سالم به در بردن از خطرات دریا، در سفر نهایی بدن‌های بی‌جان‌شان به مقصد و ساحل رسید.
«محمد جعفری» یکی دیگر از دوستان نزدیک و چندین ساله هیبت فیضی ا‌ست که در گفت‌وگو با «ایران‎وایر»، روزهای پایانی زندگی این خانواده را روایت می کند. او تا آخرین روزها از طریق وایبر با هیبت در ارتباط بوده است.
هیبت در پیغامی به تاریخ ۲۴ اکتبر برای محمد جعفری نوشته بود که طی چند روز آینده به دلیل فشار شرایط کنونی، عراق را ترک خواهد کرد و طبق محاسبات، ۲۷ اکتبر به شهر وان ترکیه می‌رسد. روز بیست و پنجم اکتبر هیبت و خانواده‌اش قدم به ترکیه گذاشتند. این خانواده پیش از حرکت به سمت یونان، از شهر آنکارا خود را به سازمان ملل متحد معرفی کرده و از آن‌جا به شهر اوساک، در چند کیلومتری جنوب غربی آنکارا فرستاده شده بودند. آن‌ها اما این‌بار نیز به دلیل «شرایط غیرقابل تحمل»، با اتوبوس به استانبول رفتند تا بتوانند با کمک آدم‌برها خود را به اروپا برسانند.
هفته‌ پایانی سال ۲۰۱۵ و روزهای پس از کریسمس بود که هیبت فیضی در پیغامی وایبری به محمد جعفری خبر داد که در راه رسیدن به یونان به همراه خانواده‌اش دو بار دستگیر و با پرداخت پول نجات پیدا کرده‌ بودند. در این میان، یک‌بار نیز خرابی موتور قایق باعث شده بود که با خطر غرق شدن مواجه شوند و تمامی لباس و دارایی خود را از دست داده بودند. او امیدوار بود تلاش بعدی‌شان به ثمر بنشیند و به ساحل امنی برسند. آخرین تماس آن‌ها هجدهم دسامبر بود و پس از آن خبر غرق شدن این خانواده به اطلاع دوستان و خانواده‌اش رسید.
هیبت در زمان مرگ ۴۹ سال داشت و «گلنار» همسرش ۴۱ سال. «هانا» ۲۱ ساله نخستین دختر آن‌ها و زاده مریوان ایران بود و کازیوه سه ماهه نیز دومین فرزندشان.
به گفته برادر گلنار، به دلیل سختی بازگرداندن اجساد آن‌‌ها به ایران، قرار است که پیکرهای‌شان از یونان به کردستان عراق بازگردانده و در آن‌جا به خاک سپرده شود. اقوام این خانواده برای بازگرداندن اجساد به خاک ایران به وزارت امور خارجه ایران و هم چنین پلیس اینترپل مراجعه کرده‌اند اما به این دلیل که هیبت و خانواده‌اش خود را سوری معرفی کرده‌ بودند، بازگرداندن اجساد آن‌ها به راحتی امکان‌پذیر نبود.
خانواده فیضی اولین خانواده ایرانی هستند که نام‌شان در لیست کشته‌ شدگان مهاجر قرار گرفته است؛ خانواده‌ای که به دلیل سابقه سیاسی، مرگ‌شان خبری شد و عکس‌های‌شان در شبکه‌های اجتماعی به گردش درآمد. اما هزاران زن و مرد، کودک و پیر هستند که هر روز دل به دریاهای ترکیه می‌سپارند تا بلکه به محل امنی برسند و جان سالم به در برند؛ شاید هم نبرند.

دستورالعمل ترور داعش؛ صلیب مسیحیان را هم به گردن بیاندازید


به گزارش «محبت نیوز» کتابی به نام دستورالعمل‌های ایمنی و امنیتی برای گرگهای مجاهد تنها، چشم‌انداز هولناکی از میزان آمادگی کسانی که تمایل به آشوب در اروپا دارند در اختیار می‌گذارد.

به گزارش اکسپرس، این دستورالعمل ترور ۵۸ صفحه‌ای، که عکسی از یک ساختمان غربی در حال سوختن روی جلد خود دارد، بر اهمیت غافلگیری در هنگام انجام حمله تاکید دارد؛ غافلگیری به منظور ایجاد حداکثر هراس.

این کتاب از تروریست های شهروند اروپا می‌خواهد که پیش از انجام حملات اقداماتی انجام دهند که کمتر جلب توجه کنند.
همچنین در این کتابچه آمده است که کلوپ‌های شبانه به خاطر صدای بلند موزیک و مست بودن افراد، محلی ایده‌آل برای صحبت در مورد برنامه‌های تروریستی است.

بخش عمده این کتاب به ضرورت تظاهر به غربی زندگی کردن و اجتناب از شبیه مسلمان بودن می‌پردازد و از آن به عنوان روشی یاد می‌کند تا تروریستها توجه سرویسهای امنیتی را به خود جلب نکنند.

این کتاب حتا برای شهروندان اروپایی‌ای که عربی نمی‌دانند به انگلیسی هم ترجمه شده است.

در مقدمه این کتاب آمده است: شکی نیست که امروزه، در دوره گرگ های تنها، برادرانی که در غرب زندگی می‌کنند باید برخی مسایل مهم در مورد ایمنی را بدانند تا موفقیتشان در عملیات تضمین شود. ما فکر کردیم که احتمالن این موضوع برای بسیاری از برادرانی که عربی نمی‌دانند، جالب است و می‌توانند آنها را در عملیات‌شان به کار ببندند.

از خوانندگان کتاب خواسته شده تا صلیب مسیحیان را به گردن بیاندازند، ریششان را بتراشند و لوسیون پس از اصلاح بزنند و حتا از آنها خواسته شده تا در نمازهای جماعت شرکت نکنند و به مسجد نروند تا شناسایی نشوند.

حتا توصیه‌هایی در مورد اینکه چه زیورآلاتی مورد استفاده قرار گیرد و ساعت مچی روی کدام دست بسته شوند نیز در این کتاب وجود دارد.

به تروریست‌های بالقوه در این کتاب گفته شده است: اگر می‌توانید از ریش گذاشتن، دشداشه پوشیدن، استفاده از مسواک (نوعی گیاه پاک‌کننده دندان که مورد علاقه اعراب است) و همراه داشتن کتاب ذکر اجتناب کنید. اینطور بهتر است. انداختن گردن‌آویز صلیب حلال است. همانطور که می‌دانید، مسیحیان و حتا بی‌خدایان غربی با پیش‌زمینه مسیحی، گردن‌آویز صلیب به خود آویزان می‌کنند. اما اگر اسمتان در پاسپورت، نامی اسلامی است، از انداختن گردن‌آویز صلیب اجتناب کنید، چرا که باعث برانگیختن شک می‌شود.

۱۳۹۴ دی ۲۲, سه‌شنبه

مفهوم روحانی شفا



جلسه ششم از درس شفا و آزادی توسط معلم کلام" نیما رضیانی"



ما انسانها در زندگی های خود با یک سری اعتقادات و باورهای نادرست رشد می کنیم. هنگامیکه وارد ایمان مسیحی می شویم ممکن است خیلی از آنها را با خود در زندگی جدید یدک بکشیم، ما در ایمان هستیم ولی در خیلی از مسائل شفا حاصل نشده است. ایماندار باید شفای الهی را دریافت کند، اگر شفای روحانی دراو جاری نشود به مشکل برخواهد خورد، البته اینجا منظور شفای جسم نیست بلکه شفای الهی می باشد  آمین که شفای جسم هم می آید ولی هدف خدا شفای روح ما می باشد.

در کلام خیلی به این موضوع اهمیت داده شده است در چهار انجیل 3774 آیه داریم که 484 آیه درباره شفا می باشد این خود نشان دهندۀ اهمیت این موضوع است . در کتاب مقدس شفا دو مفهوم کلی دارد، یکی شفای جسمانی و درونی ودیگری زنده ساختن و سالم گردانیدن است . در مسیحیت هدف اصلی شفا رهایی انسان از رنج نیست بلکه آزاد ساختن فرد از گناه است. مسیحیت به این معنا نیست که وقتی شخص دعوت الهی را دریافت می کند وعیسی را می پذیرد در زندگی هیچ مشکلی نخواهد داشت، ایماندار در نام مسیح شفای روحانی را دریافت می کند که خدا را بطور کامل بشناسد و او را خدمت کند. 
در این مقوله شفای روح مهمتر از شفای جسم است . مهمترین شفاها با روح ما انسانها سروکار دارد، مثل شفای روابط، شفای عقل، شفای درون ،که از همه مهمتر شفای درون است، زیرا اگر ما از درون شفا را نداشته باشیم روح القدس در ما کار نمی کند. در این مورد ما با خدا همکاری کرده و اجازه می دهیم که او در ما داخل شده و در روح ما کارکند و شفای درون حاصل گردد.

مواردی که احتیاج به شفای درون دارند چند دسته می باشند:

1- اتفاقاتی که در این جهان گناه آلود از کنترل وانتخاب ما خارج بوده است: مثل بیماریهای ارثی، طلاق، شما با قدرت نام مسیح می توانید مانع موارد این چنینی شوید.

2- زخم هایی که از دیگران برما وارد می شود: زخم ها و ناراحتی هایی که از دوستان، فامیل، کلیسا، همکاران وغیره به ما رسیده باشد، دل زخم دیده احتیاج به شفای الهی دارد.

3- پیامدهای گناهان شخصی: برخی از مشکلات زندگی به دلیل اشتباه خود ما می باشد، مانند کسی که به دلیل بی بندو باری ایدز می گیرد یا به دلیل رابطه نامشروع سقط جنین می کند. سقط و ایدز هر دو نتیجه و پیامد گناه خودِ شخص می باشد.

4- انتخاب های نادرست: با انتخاب نادرست در زندگی روح افراد زخمی می شود، کسیکه سریع عاشق شده و ممکن است در یک سال این اتفاق چندین بار برایش پیش بیاید احتیاج به شفا دارد.

5- افراد دو شخصیتی: کسانیکه نمی توانند درست تصمیم بگیرند ومرتب از این شاخه به آن شاخه می پرند (یعقوب1: 5-8  شخص یعقوب نمونۀ کامل یک انسان دوشخصیتی است) اینچنین اشخاصی با اولین بحران در زندگی به این سوال می رسند که شاید انتخاب عیسی درست نبوده است ( پطرس به همین دلیل در شب جتسیمانی سه بار خداوند را انکار نمود) 
6- کسانیکه اعتقاد به خرافات دارند: کسانیکه حتی بعد از ایمان مسیحی هنوز به سراغ فال ورق ، قهوه و غیره می روند این اشخاص احتیاج به شفا دارند.

امروزه برخی از کلیساها شفا را باور نداشته و اعتقاد دارند که این موضوع مختص زمان عیسی مسیح بوده است آنها با اعلم کردن یک آیه در متی 24:24 این لطف خداوندی را نادیده می گیرند، آنها می گویند چون انبیای کذبه و دروغین خواهند آمد شاید ما با این کار راه را برای آنها باز کنیم و این شفا از خداوند نباشد پس بی خیال این موضوع می شوند. اما عیسی هر لحظه می خواهد که ما را برکت دهد.

برای دفع شدن این موارد و جاری شدن شفا باید به زانو افتاده و از خداوند درخواست نماییم که این مشکل را از ما دور کند، اعتراف می تواند با خود شفا بیاورد، اگر رفتاری ناپایدار دارید زانو زده و به خدا بگویید من مثل پطرس هستم، ضعف هایم را تو بپوشان. اعتراف ما نوعی اعلام نارضایتی از وضعیت موجود به خدا می باشد که من از داشتن این ضعف ها در زندگیم ناراضی هستم و تو مرا شفا بده. عیسی مسیح می خواهد ما را برکت دهد، او می خواهد ما در همه چیز تغییر کنیم ولی گاهی انسانها به شرایط حاضر خود عادت کرده اند و ترک کردن آن برایشان ناخوشایند است ولی خدای ما با احترامی که به شخصیت انسان می گذارد، می خواهد از خودِ شخص طلب شفا را بخواهد در( یوحنا5: 1-9 ) شفای شخص کور را می خوانیم که با اینکه عیسی می دانست او چه نیاز دارد ولی از او پرسید چه َمی خواهی برایت انجام دهم؟ 

مسیحیت عوض کردن یک باور مذهبی نیست، مسیحیت به این معنا نیست که مشکلات ما تمام شده و فارغ از هر ناراحتی زندگی می کنیم ، مسیحیت یک باور سازندگی می باشد، سازندگی فکر، سازندگی روح ، سازندگی احساسات و در نهایت سازندگی جسم. این باور از درون ما را تغییر می دهد و به واقع انسانی جدید می سازد.َ 


گردآوری: ندا عطایی

۱۳۹۴ دی ۲۱, دوشنبه

دعای ربانی متی6: 9



ای پدر ما که در آسمانی
نام مقدس تو گرامی باد
ملکوت تو برقرار گردد
خواست تو آنچنان که در آسمان مورد اجراست بر زمین نیز اجرا شود
نان روزانۀ ما را امروز نیز به ما ارزانی دار.
خطاهای ما را بیامرز چنانکه مانیز آنان را که به ما بدی کرده اند، می بخشیم.
ما را ازوسوسه ها دور نگاه دارو از شیطان حفظ  فرما؛
زیرا ملکوت و قدرت و جلال تا ابد از آنِ توست.
آمین 

چگونه خدایی نیکو و مهربان، انسان ها را به جهنم می فرستد؟



نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

وقتی درباره جهنم گفتگو می کنیم، احساس ناخوشایندی ما را آزار می دهد. با این توصیف، باید پذیرفت که "جهنم" بخشی از تعلیم کتاب مقدس است. این سئوال همواره مطرح می شود: چگونه خدایی نیکو و مهربان، انسان را به جهنم می فرستد؟
ابتدا باید نگرش غلط از خدای مهربان را تصحیح کرد: مهربانی خدا به آن معنا نیست که انسان ها هر کاری بخواهند انجام دهند و واکنش خدا سکوت و بی تفاوتی باشد. این نگرش با شخصیت مقدس و عدالت خواهی خدا کاملا در تضاد است. شما بارها توسط والدین تان به علت خطا و نااطاعتی تنبیه شده اید. اما تنبیه شما توسط والدین به آن مفهوم نیست که آن ها به شما مهر و محبت نداشتند. 
نکته دوم آن که باید بررسی کنیم که آیا خدا نیکو است یا خیر. اگر خدا نیکو نبود، دنیا را چگونه خلق می کرد؟

بدون تردید، عالم هستی خدای غیر نیکو شباهتی به جهانی که امروز مشاهده می کنیم، نداشت. سیاره زمین بیشتر به سطح کره ماه شبیه بود. آسمان تیره و تاریک. از دریا و مناظر زیبا اصلا خبری نبود. غذای انسان شامل مرغ، ماهی، گوشت گاو و بره و سبزیجات نبود. اصلا حیوانات و گیاهان وجود نداشتند. انسان ها اراده آزاد نداشتند. هیچکس خلاق و باهوش نبود، در نتیجه دانشمند و مخترع وجود نداشت.
آیا باور می کنید که یک مخترع از اختراع خودش متنفر باشد؟ مثلا شما کتابی نوشته اید که حاوی موضوع ومطلب مورد علاقه تان است و برای محتوای آن حسابی زحمت کشیده اید. آیا شما آن را به سطل آشغال می اندازید؟ اگر دنیا را با دقت مشاهده کنید، درمی یابید که خدای عالم هستی نیکوست. آن قدر نیکوست که انسان را به شباهت خود ساخت، به عبارت دیگر آن قدر برای انسان ارزش قائل شد که عواطف و عقل را به انسان هدیه کرد. او به انسان این امتیاز را داد تا انتخاب کند و دارای اراده آزاد باشد.
خدای نیکو مانع کشف و پیشرفت علم نشد. آسمان آبی، دریا، مناظر زیبای طبیعت، میوه ها و غذاهای خوشمزه، عشق و محبت میان انسان ها، ازدواج با جنس مخالف... هم چنین فرصت برای دستیابی به اهداف مثبت و مفید. و از همه مهم تر، ارتباط دوستی و صمیمیت با خدا. اگر خدا محبت نبود، چگونه انسان می دانست محبت چیست؟
اما انسان ترجیح داد که به راه خودش برود. نتیجه خود محوری انسان قتل، خیانت، دزدی... جامعه جهانی را به دردسر و مخمصه انداخت. با این توصیف، خدا انسان را تنها نگذاشت و به روش های مختلف با بشر سخن گفت. فرض کنید شخصی دچار مشکل مالی است. شما برای او کار مناسبی پیدا می کنید، اما او هرگز به آن محل کار نمی رود و در نتیجه وضع مالی اش بدتر می شود. آیا ایراد و اشکال از شماست؟ آیا آن شخص می تواند ادعا کند که شما عامل اصلی مشکل مالی اش هستید؟
تاریخ نشان داده که انسان ها مسئول بروز گناه و مرگ در عالم هستی بوده اند. نباید از یاد ببریم که خطاهای بشریت نیز موجب بسیاری از بدبختی ها و رنج ها در جهان امروز است. متاسفانه تقلب و کلاهبرداری، دروغگویی، دزدی و خودخواهی که وجه مشخصه جامعه امروز ما هستند، همگی محصولی از رنج را به بار می آورند.
دشوار است که خدا را مسئول این ها بدانیم. این رنج ها ریشه هاش در خطایای انسان است، بنابراین، قابل توجه است که چه مقدار از رنج در اثر این امر پدید می آید.
گناه عواقب و پیامدهای وحشتناکی دارد، همان گونه که رفتار نیکو تاثیر مثبت و مفیدی بر خانواده و جامعه می گذارد. اگر مردم گناه کنند و قوانین را نادیده بگیرند و اتفاقی رخ ندهد، اطاعت از خدا معنا و مفهوم خود را از دست می دهد. به عبارت دقیق تر، مشکلات جهان ناشی از خدا نیست، بلکه ریشه آن افراد خطاکار می باشند. کسانی که خودرای و نامطیع می باشند. افرادی که قلب شان از آن خدا نیست.
هدف خدا از آفرینش انسان ها آن نبود که آن ها را راهی جهنم کند. کسانی که مطابق با نقشه خدا زندگی کنند، هرگز وارد جهنم نمی شوند. خدا می خواهد انسان ها در مسیر کاملیت الهی گام بردارند و در مراحل زندگی به خالق خود شبیه و شبیه ترشوند. اراده خداوند این نیست که ما به تروریست، دزد، متقلب، حیله گر، خیانتکار و جنایتکار تبدیل شویم. انسان هایی که نمی خواهند خود را با هدف خداوند تطبیق دهند، درواقع در مسیر جهنم گام برمی دارند. خدا اجازه می دهد تا انسان ها مطابق با تصمیم شان راه زندگی شان را انتخاب نمایند. خدا انسان ها را عروسک کوکی خلق نکرد. با عروسک کوکی نمی توان ارتباط دوستانه و صمیمانه برقرار کرد. خدا دنیا را خلق نکرد تا آن را رها کند. خدا دنیا را آفرید تا با آن ارتباط برقرار کند.
خدا از قبل از آفرینش می دانست که چه کسانی از او پیروی می کنند و چه افرادی با او مخالفت می ورزند. بنابراین بهشت و جهنم را خلق نمود. باید توجه داشته باشیم که انسان با حق انتخابی که دارد، سرنوشت خویش را تعیین می کند. خدا فقط انتخاب خودمان را به ما می دهد.
اگر خدا بدون دلیل عده ای را مقدس و کامل می آفرید تا بدون خطا و اشتباه به بهشت بروند، انسان ها خدا را به تبعیض متهم می کردند. کسانی که این سئوال را مطرح می کنند که "چگونه خدای مهربان و نیکو، انسان ها را به جهنم می فرستد؟" در واقع می خواهند از مسئولیت اخلاقی و اطاعت از خدا شانه خالی کنند. آن ها شخصیت خدا را به درستی نشناخته اند یا نمی خواهند بشناسند. به عبارت دیگر، آن ها داوطلبانه و با اختیار تام به سوی جهنم می روند و از تسلیم شدن به خدای مقدس سرباز می زنند. خدا به ما اراده آزاد داد که به او و مردم محبت کنیم. اما محبت خدا و اطاعت از فرمان الهی تحمیلی نیست. او به زور ما را وادار نمی کند تا از احکام او اطاعت کنیم. اما اجازه می دهد تا با عواقب وخیم انتخاب خودمان روبرو شویم. هم چنین او مردم را مجبور نمی کند که به بهشت بروند. انتخاب با انسان ها است.
بنابراین، خدا کسی را به جهنم نمی فرستد. ما خودمان خود را به آن جا می فرستیم. خدا هر کاری لازم را برای ما انجام داده است تا بخشیده شویم، فدیه بیابیم، طاهر شویم و برای آسمان مناسب گردیم. تنها چیزی را که باقی می ماند این است که هدیه نجات را از خدا دریافت کنیم. حتی خدا ما را با مشکلات و بحران ها مواجه می سازد تا به خود آییم، از خودخواهی و ارتکاب گناه دست برداریم و به سوی خدا بازگشت نماییم. اگر آن را رد کنیم، خدا راه دیگری نخواهد داشت جز این که انتخاب خودمان را به ما دهد.
دلیل این که کسانی مانع رفتن دیگران به بهشت می شوند، آن است که بهشت برای آن ها مثل جهنم است. آن ها نمی خواهند بپذیرند که خدا عالم هستی را خلق کرده و هدف عالی و بی نظیر برای انسان ها در این جهان و در ادامه در ابدیت دارد. آن ها چنین چیزی را انکار می کنند. آن ها هیچ گونه تمایلی ندارند که با خدا تا ابدیت باشند! برای کسی که نمی خواهد با خدا باشد، حتی بهشت نیز جهنم خواهد بود. آن ها می خواهند جدا از خدا باشند. جدایی از خدا به معنای خود محوری و خودخواهی، جرم و جنایت، نژادپرستی، تجاوز، تقلب، دروغ، حیله گری، افسردگی و نومیدی، هجوم افکار منفی، بدبینی به مردم و آزار و اذیت دیگران است. جدا بودن از خدا یعنی انتخاب جهنم.
مخالفان وجود خدا تصویر غلط و منفی از خدا ارائه می دهند. آن ها دیگران را در بند قرار می دهند تا خدا را نشناسند و او را رد نمایند. جنایتی که مرتکب می شوند آن است که فقط در مدت کوتاه سخنانی بر علیه خدا ایراد می کنند، تا بدین ترتیب مخاطبان خویش را تا ابد راهی جهنم نمایند. از آن جا که خدا کامل است، بنابراین هر شخص پاداش کامل در بهشت یا تنبیه کامل را در جهنم دریافت می کند.
اگر جهنم وجود نداشت، چه نیازی به نجات از گناه و اطاعت از خدا وجود داشت؟ اگر جهنم وجود نداشت، چرا مسیح جان خود را برای انسان ها فدا کرد؟ مخالفان به جای شک کردن به جهنم، باید به تردیدهای خودشان به خدا، جهنم و بهشت شک نمایند! آن ها باید به دیگران اجازه دهند تا هر کس درباره خدا، مسیح، بهشت، جهنم و آینده، خودش به تنهایی تصمیم بگیرد.
مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" (مهران پورپشنگ) در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

۱۳۹۴ دی ۱۷, پنجشنبه

تجربه ایمانداران مسیحی درباره تثلیث





نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

مسیحیت محدود به اصول اعتقادات نیست، بلکه شامل تجربیات هم می باشد. ایمان کورکورانه آن است که انسان به چیزی ایمان و اعتقاد داشته باشد که آن را هرگز تجربه و مشاهده نکرده است. تعصب یعنی ایمان کورکورانه به اصول اعتقاداتی در زندگی تجربه نشده است. چیزی را که تجربه نکرده ام، چرا باید به آن معتقد باشم؟
آیا تجربه نشان داده که دعاها به نام عیسی مسیح خداوند اجابت می شوند؟ آیا در نام عیسی مسیح خداوند، اشخاص منفی و غیر قابل تحمل به افراد مثبت و مفید تبدیل می شوند؟ شاید منتقدان بگویند که در ادیان دیگر هم معجزه مشاهده شده. اما بزرگ ترین معجزه، تغییر انسان منفی به شخص مثبت است. اگر مسیح خداوند نیست، چرا خدا به دعاهای ایمانداران پاسخ مثبت می دهد؟ اگر معجزات به نام مسیح خداوند رخ نمی داد، بدون تردید ایمانداران مسیحی پیرو مسیح نمی شدند. فرض کنید به شما دارویی معرفی کنند که هیچگونه تاثیر موثری در رفع بیماری نداشته باشد، آیا مبادرت به خرید مجدد آن دارو خواهید کرد؟
شخصی که توسط خدا تبدیل شده، می داند که متن کتاب مقدس حقیقت دارد. دعاهای او به نام عیسی خداوند اجابت می شود و عملکرد روح القدس را در زندگی خود مشاهده و تجربه می کند. برخی از مخالفان عملکرد روح القدس را به شیطان نسبت می دهند. در حالی که ذات شیطان اخلاق گرا نیست، و در نتیجه نمی تواند شخص منفی را به فرد مثبت و مفید تبدیل کند. در شیطان هیچ گونه نیکویی ساکن نیست. همه می دانند که دروغ و فریب قادر به تغییر و تحول عمیق روحانی نمی باشد. چگونه ایماندار مسیحی می تواند با قدرت شیطان، دشمن خود را ببخشد و آرامش و صبر الهی را در زندگی خود مشاهده کند؟ کسی که از شیطان پیروی می کند، وضع او بد و بدتر خواهد شد. درخت را از میوه هایش می شناسند. تعالیم الهی و اخلاقی مسیح با ذات شیطان کاملا متضاد است.
روح القدس به ایمانداران مسیحی قدرت می بخشد تا به دشمنان خود محبت کنند، در مقابل مشکلات کمرشکن روزمره مقاومت و صبر داشته باشند، از آرامش الهی برخوردار باشند. در امور مختلف زندگی، روح القدس آن ها را هدایت کند.
وقتی مسیح و رسولان از مردم می خواستند ایمان بیاورند، منظورشان "ایمانی کورکورانه" نبود، بلکه ایمانی "منطبق بر عقل و منطق". شخصی که زندگی اش توسط خداوند متحول شده و به انسان مفید و مثبت تغییر یافته، نمی تواند این تجربه غنی و ارزشمند را که با چشمان خود مشاهده کرده (شاهد عینی) و با فکر، اراده و احساسات (عقل و منطق) پذیرفته، هرگز فراموش کند. روح القدس در قلوب افراد، ایمانی کورکورانه و بی اساس به عمل نمی آورد. مسیح فرمود:"حقیقت را خواهید شناخت (نه این که از آن غافل خواهید ماند و فقط به آن اعتقاد داشته باشید) و حقیقت شما را آزاد خواهد کرد (یوحنا فصل 8 آیه 32). به عبارت دیگر مقصود مسیح این بود که به جای باور کورکورانه، حقیقت را "تجربه" کنید.
مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" (مهران پورپشنگ) در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

۱۳۹۴ دی ۱۶, چهارشنبه

آیا مسیحیان به سه خدا (پدر، پسر، روح القدس) اعتقاد دارند؟






نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

خدا واحد است

کتاب مقدس واضح و صریح تعلیم می دهد که تنها یک خدای واقعی، زنده و حقیقی وجود دارد. هیچ خدایی غیر از خدای واحد وجود ندارد. در طول تاریخ، انسان ها به خدای واحد اعتقاد نداشتند و خدایان دروغین بی شماری را ابداع کرده اند. در تثنیه فصل 6 آیه 4 می خوانیم:"ای اسرائیل بشنو، یهوه خدای ما، یهوه واحد است." ایمان یهودیان بر اساس تعلیم عهد عتیق استوار بود. آنان ایمان داشتند که "یهوه خدا است و غیر از او دیگری نیست" (تثنیه فصل 4 آیه 35).
سلیمان پادشاه به هنگام تقدیس معبد، چنین دعا کرد:"همه قوم ها بدانند که یهوه خداست و غیر از او خدای دیگری وجود ندارد" (اول پادشاهان فصل 8 آیه 60). هر یهودی می بایست به دنیای غافل شهادت می داد که هیچ خدایی جز یهوه نیست. خداوند به اشعیاء نبی گفت:"من ابتدا و انتها هستم و غیر از من خدایی نیست" (اشعیاء فصل 44 آیه 6).
رسالت قوم اسرائیل آن بود که این خدای حقیقی را به مردم بت پرست معرفی نمایند:"من خداوند هستم و غیر از من خدایی نیست. مردم سراسر جهان بدانند که غیر از من خدایی دیگر وجود ندارد و تنها من خداوند هستم" (اشعیا فصل 45 آیات 5- 6).
تعلیم مسیح و رسولان: خدا واحد است
مسیح نیز به صراحت تعلیم داد که "فقط یک خدا وجود دارد و غیر از او خدایی نیست" (مرقس فصل 12 آیه 29). رسولان مسیح نیز همین نکته را تعلیم می دادند. پولس چنین نوشت:"همه می دانیم که بت خدا نیست، زیرا فقط یک خدا هست و بس" (اول قرنتیان فصل 8 آیه 4). یعقوب به این نکته اشاره کرد:"حتی فرشتگان سقوط کرده نیز ایمان دارند که خدا یکی است" (یعقوب فصل 2 آیه 19).
تثلیث در کتاب مقدس
عهد عتیق
مخالفان مسیحیت ادعا می کنند که در عهد عتیق به تثلیث هرگز اشاره ای نشده است. آن ها با استناد به چند آیه مدعی اند که عهد عتیق خدا را واحد معرفی کرده است. برای کسانی که بخش اول کتاب مقدس (عهد عتیق که شامل 39 کتاب است) نخوانده اند، چنین استنباط می کنند که پیروان مسیح (شاگردان و نیز پدران کلیسا در قرون اولیه میلادی) تثلیث را برای فریب و گمراهی مردم ابداع کرده اند! آیا عهد عتیق این اتهام مخالفان را تایید می کند؟
مخالفان می گویند که برای مثال تثنیه فصل 6 آیه 4 با آموزه مسیح خداوند در تضاد است:"ای اسرائیل بشنو، یهوه خدای ما، یهوه واحد است." 
یک. واژه عبری "واحد" به معنای تعدد و انبوه نیز می باشد. این واژه در آیات زیر استفاده شده:
"به این سبب است که مرد از پدر و مادر خود جدا می شود و به همسر خود می پیوندد و از آن پس، آن دو یکی (واژه واحد) می شوند" (پیدایش فصل 2 آیه 24).

"در آن روزگار، همه مردم جهان به یک (واژه واحد) زبان سخن می گفتند" (پیدایش فصل 11 آیه 1). 
"آنگاه دختران خود را به شما خواهیم داد و دختران شما را برای خود خواهیم گرفت و در بین شما ساکن شده، یک (واژه واحد) قوم خواهیم بود" (پیدایش فصل 34 آیه 16).

"موسی بازگشت و قوانین و دستورات خداوند را به قوم اسرائیل گفت. تمام مردم یک (واژه واحد) صدا گفتند:"هرچه خداوند فرموده است، انجام خواهیم داد" (خروج فصل 24 آیه 3).
"آن ها به جایی رسیدند که امروزه به دره اشکول معروف است و در آن جا یک ( واژه واحد) خوشه انگور چیدند و با خود آوردند. این خوشه به قدری بزرگ بود که آن را به چوبی آویخته، آن را دو نفر حمل می کردند" (اعداد فصل 13 آیه 23). 
"پس جمعا (واژه واحد) 42،360 نفر به سرزمین یهودا بازگشتند" (عزرا فصل 2 آیه 64).

دو. در عهد عتیق لغت عبری برای خدا، "الوهیم" است. الوهیم به معنی قادر و امین است. الوهیم اسم جمع است و در صورتی که به وحدت خدا اشاره کند، یک فعل مفرد به آن اضافه می شود. در زمان نگارش تورات، خدایان کوچک و بزرگ امت هایی که در اطراف قوم یهود ساکن بودند، وجود داشتند. بنابراین، دیدگاه کتاب پیدایش بر وحدت و یگانگی خداوند است. به جای خدایان فقط یک خدا وجود دارد. او که قادر مطلق است، فرمان داد و جهان هستی یافت. با این توصیف، موسی با استفاده از واژه الوهیم به تثلیث یا سه شخصیت در ذات الهی به روشنی شهادت داد:"در آغاز، هنگامی که خدا (واژه الوهیم) آسمان ها و زمین را آفرید" (پیدایش فصل 1 آیه 1). در عهد عتیق، واژه "الوهیم" 2607 بار برای خداوند به کار برده شده است.
واژه "الوهیم" به معنی خدایان است. به این مثال توجه کنید:"من خداوند (الوهیم) تو هستم. تو را خدایان (الوهیم) دیگر غیر از من نباشد" (خروج فصل 20 آیات 2- 3).
سه. لغت عبری برای خدا نه فقط اسم جمع است، بلکه به هنگام مطالعه عهد عتیق درمی یابیم که خدای واحد به صورت جمع سخن می گوید و خود را بیش از "یک" معرفی می کند. او در قالب جمع صحبت می کند! برخی معتقدند که خدا با فرشتگان سخن می گفت، در حالی که در گزارش آفرینش جهان، ذکری از فرشتگان نشده و کتاب مقدس نیز تعلیم نمی دهد فرشتگان در آفرینش جهان دخالت داشته اند. به مثال های زیر توجه کنید:
"انسان را شبیه خود بسازیم، تا بر حیوانات زمین، ماهیان دریا و پرندگان آسمان فرمانروایی کند" (پیدایش فصل 1 آیه 26)
"حال که آدم مانند ما شده است و خوب و بد را می شناسد، نباید گذاشت از میوه درخت حیات نیز بخورد و تا ابد زنده بماند" (پیدایش فصل 3 آیه 22)
"پس زبان آن ها را تغییر خواهیم داد تا سخن یکدیگر را نفهمند" (پیدایش فصل 11 آیه 7)
"چه کسی را بفرستم تا پیغام ما را به این قوم برساند؟" (اشعیاء فصل 6 آیه 8)

خدای پدر
در عهد عتیق، خدا به عنوان پدر معرفی می شود:
"آیا خداوند، پدر و مالک تو نیست؟" (تثنیه فصل 32 آیه 6)
"تو پدر من هستی، خدای من و صخره نجات من" (مزمور 89 آیه 26)
"نام او عجیب، مشیر، خدای قدیر، پدر جاودانی و سرور سلامتی خواهد بود" (اشعیاء فصل 9 آیه 6)
"تو پدر ما هستی! از ازل تا ابد پدر و نجات دهنده ما خواهی بود" (اشعیاء فصل 63 آیه 16)
"ای خداوند، تو پدر ما هستی. ما گل هستیم و تو کوزه گر. همه ما ساخته دست تو هستیم" (اشعیاء فصل 64 آیه 8)

"ای پدر، از زمان کودکی تو مرا دوست داشته ای، پس تا ابد بر من خشمگین نخواهی ماند!" (ارمیاء فصل 3 آیه 4)
"مایل بودم در این جا با فرزندانم ساکن شوم، انتظار داشتم مرا پدر صدا کنید" (ارمیاء فصل 3 آیه 19)
"اگر من پدر شما هستم، احترام من کجاست؟" (ملاکی فصل 1 آیه 6)

بنابراین، یهودیان عادت داشتند که عنوان "پدر" را به جای کلمه "خدا" به کار ببرند. آنان بر این باور بودند که رابطه فرزندی با خدا دارند و خدا پدر آن ها است. 
خدای پسر

خدای پسر نیز در عهد عتیق یافت می شود:
نبوت درباره مسیح (خطاب به پادشاهان بت پرست):"پیش از این که پسرش خشمگین شود و شما را نابود کند، به پاهایش بیفتید و آن ها را بوسه زنید" (مزمور 2 آیه 12)
"من نیز با او چون نخست زاده خویش رفتار خواهم کرد و او را برتر از تمام پادشاهان جهان خواهم ساخت" (مزمور 89 آیه 27)

"آن کیست که آسمان و زمین را زیر پا می گذارد؟ آن کیست که حدود زمین را برقرار کرده است؟ نامش چیست و پسرش چه نام دارد؟ (امثال سلیمان فصل 30 آیه 4)
"وجودی شبیه انسان (پسر انسان) دیدم. به او اقتدار، جلال و قدرت سلطنت داده شد تا همه قوم ها از هر زبان و نژاد او را خدمت کنند. قدرت او ابدی و سلطنتش بی زوال است" (دانیال فصل 7 آیات 13- 14). یهودیان می دانند که اصطلاح "پسر انسان" معنایی فراتر از اشاره به یک انسان عادی دارد. عیسی از این آیه برای اشاره به خودش استفاده کرد (لوقا فصل 21 آیه 27 و یوحنا فصل 1 آیه 51). 
مسیح به هنگام محاکمه اش به کاهن اعظم یهودیان گفت:"یک روز مرا خواهید دید که در دست راست خدا نشسته ام و بر ابرهای آسمان به زمین برمی گردم." ناگهان کاهن اعظم لباس خود را درید و فریاد زد:"کفر گفت! کفر گفت!" (متی فصل 26 آیات 64- 66). طبق شریعت، کاهن اعظم اجازه نداشت جامه خود را به هنگام مشکلات شخصی بدرد. اما زمانی که بر مسند قضاوت می نشست و متهم در حضورش کفری هولناک بر زبان می راند، مطابق عرف باید جامه خود را به نشانه انزجار می درید. 
داود پادشاه چنین نوشت:"خداوند به خداوند من گفت:"به دست راست من بنشین و من دشمنانت را به زیر پایت خواهم افکند" (مزمور 110 آیه 1).

خدای روح القدس
سومین شخصیت تثلیث، روح القدس می باشد که آیات زیادی در عهد عتیق به آن اختصاص دارد. به عنوان مثال:
"روح خدا روی توده های تاریک بخار حرکت می کرد" (پیدایش فصل 1 آیه 2)
"روح من همیشه در انسان باقی نخواهد ماند" (پیدایش فصل 6 آیه 3)
"بصل ئیل را از روح خدا پر ساخته" (خروج فصل 35 آیه 31)

"از روحی که بر تو قرار دارد، گرفته و بر آنان نیز خواهم نهاد" (اعداد فصل 11 آیه 17)
"روح خداوند بر عتنی ئیل قرار گرفت و او اسرائیل را رهبری کرد" (داوران فصل 3 آیه 10)
"روح خداوند بر جدعون قرار گرفت" (داوران فصل 6 آیه 34)
"روح خدا بر یفتاح قرار گرفت" (داوران فصل 11 آیه 29)

"روح خداوند بر تو خواهد آمد و تو نیز با آنان نبوت خواهی کرد" (اول سموئیل فصل 10 آیه 6)
"روح خدا بر داود نازل شد و از آن روز به بعد بر او قرار گرفت" (اول سموئیل فصل 16 آیه 13)
"روح خداوند توسط من سخن گفت و کلام او بر زبانم جاری شد" (دوم سموئیل فصل 23 آیه 2)
"می ترسم به محض این که از پیش تو بروم، روح خداوند تو را از این جا بردارد و به جای دیگر ببرد" (اول پادشاهان فصل 18 آیه 12)

"روح مهربان خود را فرستادی تا آن ها را تعلیم دهد" (نحمیا فصل 9 آیه 20)
"توسط روح خود از طریق انبیا به آن ها هشدار دادی" (نحمیا فصل 9 آیه 30)
"روح خدا مرا آفرید" (ایوب فصل 33 آیه 4)
"روح مقدس خود را از من مگیر" (مزمور فصل 51 آیه 11)
"روح مهربان تو مرا به راه راست هدایت نماید" (مزمور 143 آیه 10)
"آن ها نافرمانی کرده و روح مقدس او را محزون کردند" (اشعیاء فصل 63 آیه 10)
قوم سرکش اسرائیل فریاد برآوردند:"کجاست آن خدایی که روح القدس خود را به میان قومش فرستاد؟" (اشعیاء فصل 63 آیه 11)

"روح خداوند به آن ها آرامش داده بود" (اشعیاء فصل 63 آیه 14)
"روح خدا مرا نزد یهودیان تبعیدی برد" (حزقیال فصل 3 آیه 14)
"روح خدا داخل من شد و مرا از زمین بلند کرد" (حزقیال فصل 3 آیه 24)
"روح خود را بر همه مردم خواهم ریخت" (یوئیل فصل 2 آیه 28)
"من از قدرت روح خداوند پر شدم" (میکاه فصل 3 آیه 8)
"وعده دادم که روح من در میان شما می ماند، پس ترسان نباشید" (حجی فصل 2 آیه 5)
خداوند گفت:"نه به قدرت، نه به قوت، بلکه به روح من. هر چند ضعیف و ناتوان باشید، ولی به یاری روح من موفق خواهید شد" (زکریا فصل 4 آیه 6)
"دل های خود را مثل سنگ سخت کردند و نخواستند دستوراتی را که من با روح خود توسط انبیاء گذاشته و به آنان داده بودم، بشنوند" (زکریا فصل 7 آیه 12)

تثلیث در عهد جدید
خدای پدر
همان طور که اشاره شد، یهودیان عادت داشتند که عنوان "پدر" را به جای کلمه "خدا" به کار ببرند. آنان بر این باور بودند که تنها خودشان رابطه فرزندی با خدا دارند و او تنها پدر یهودیان است. عهد جدید، این نگرش غلط را اصلاح کرد. همه یهودیان فرزند خدا نیستند. فرزند خدا بودن امتیاز و افتخاری است که منحصر به کسانی است که توبه می کنند و به مسیح ایمان می آورند. بنابراین، فقط این افراد می توانند خدا را "پدر" بنامند.
مسیح فقط خطاب به شاگردانش گفت:"پدر شما که در آسمان است" (متی فصل 5 آیه 45). مسیح فقط برای شاگردانش از خدا به عنوان "پدرشما" یا "پدر آسمانی شما" سخن گفت (متی فصل 6 آیه 6، 8، 14). عبارت "ما فرزندان خدا هستیم" (رومیان فصل 8 آیه 16) فقط در وصف کسانی نوشته شد که از طریق ایمان به خداوند عیسی مسیح، رابطه ای درست و شایسته با خدا دارند. یوحنا چنین نوشت:"ببینید خدا چه محبتی به ما ارزانی داشته است تا فرزندان خدا خوانده شویم" (اول یوحنا فصل 3 آیه 1).
خداوند عیسی مسیح
نباید فکر کنیم که چون خدای پدر را ندیده ایم، پس از این امتیاز محروم شده ایم. مسیح فرمود:"من و پدر یک هستیم" (یوحنا فصل 10 آیه 30). "کسی که مرا دیده، فرستنده من را دیده است" (یوحنا فصل 12 آیه 45). با مطالعه انجیل یوحنا درمی یابیم که الوهیت پدر و پسر متمایز است. یعنی خداوند مسیح، کاملا متمایز از خدای پدر است. یکی جسم گردید و دیگری خیر. در عین حال، جلال مسیح همان جلال پدر است:"مسیح چهره دیدنی خدای نادیدنی است" (کولسیان فصل 1 آیه 15).
اگر خدا انسان می شد، انتظار داشتیم که به گونه ای منحصر به فرد وارد جهان شود.همه پیامبران طبق روال طبیعت از یک پدر و مادر به وجود آمدند، اما در مورد عیسی چنین نبود. عیسی پدر بشری نداشت. تولد او از یک دختر باکره واقعه ای است منحصر به فرد در تاریخ بشر. نخستین پیشگویی درباره مسیح در پیدایش فصل سوم آیه پانزدهم یافت می شود که خدا وعده می دهد که کسی از "نسل زن" متولد خواهد شد و شیطان را شکست خواهد داد. مسیح از "نسل زن" یعنی مریم باکره بود، نه از نسل مرد.
عیسی زمانی که کودک بود، ستاره شناسان امپراطوری پارس در برابر او سجده کردند و او را پرستیدند (متی فصل 2 آیه 11). او بارها مورد پرستش قرار گرفت (متی فصل 14 آیه 33و فصل 28 آیه 9، انجیل یوحنا فصل 9 آیه38). فرشتگان، پیامبران و رسولان هرگز اجازه نمی دادند که مورد پرستش قرار بگیرند.
نویسنده رساله به عبرانیان چنین نوشت:"همه فرشتگان خدا، مسیح را پرستش نمایند" (فصل 1 آیه 6). در نامه به کلیسای فیلیپی چنین می خوانیم:"به نام عیسی هر آنچه در آسمان و بر زمین و زیر زمین است، به زانو درآید و برای جلال خدای پدر، همه به زبان خود اعتراف کنند که عیسی مسیح، خداوند است" (فیلیپیان فصل 2 آیات 10- 11).
پولس برای اعضای کلیسای قرنتس دعا کرد و گفت:"فیض خداوندمان عیسی مسیح با همه شما باشد. محبت خدا و مشارکت روح القدس نصیب شما گردد" (دوم قرنتیان فصل 13 آیه 14).
عیسی از رهبران مذهبی یهود پرسید:"چرا داود پادشاه با الهام از خدا، مسیح را خداوند می خواند؟"(متی فصل 22 آیه 43).

مسیح در تعالیم خویش هرگز نمی گفت:"خداوند می فرماید". او با اقتدار تعلیم می داد:"اما من می گویم" (متی فصل های 5 تا 7). مسیح، خدا را پدر می نامید. اما پیامبران می گفتند:"خدایا".
عیسی وقتی متولد شد، به پسر خدا تبدیل نشد. مسیح قبل از ظهور خود بر زمین، رابطه ازلی با خدا داشت. مسیح در تثلیث حضور دارد، همان طور که روح القدس حضور دارد. او همواره با پدر و روح القدس در ارتباط است. بنابراین، گفتگوی مسیح و پدر غیر طبیعی نیست. گفتگوی او با پدر نشان می داد که تثلیث واقعی است. زمانی که مسیح در جهان بود، دعای او به خدای پدر، نه فقط خدا بودن مسیح را زیر سئوال نمی برد، بلکه نشانه رابطه اش در تثلیث بود. مسیح به شاگردانش یاد داد که چنین دعا کنند:"ای پدر ما که در آسمانی، نام تو مقدس باد..." (متی فصل 6 آیه 9). بنابراین مسیحیان بنده نیستد. فرزندان خدا هستند.

پیامبر به معنی پیام آور خداوند محسوب می شود. مسیح به عنوان نماینده تثلیث به زمین آمد. مانند سفیر یا وزیر امور خارجه یک دولت به کشور دیگر سفر می کند و حامل پیام دولت خویش است. مسیح پیام خدای پدر و روح القدس را با ما در میان گذاشت. با این توصیف، خودش مدعی بود خداوند است که حداقل دو بار یهودیان می خواستند او را برای چنین ادعایی سنگسار کنند. حتی کاهن اعظم ردای خود را درید. دریدن لباس به معنای مخالفت به کفرگویی است. هیچکدام از پیامبران خود را خدا معرفی نکردند و هرگز به هنگام موعظه نمی گفتند این را من می گویم. آن ها فقط حامل پیام خدا بودند.
عهد جدید، مسیح را خالق عالم هستی معرفی می کند:"تمام هستی به وسیله عیسی مسیح به وجود آمد، یعنی هر آنچه در آسمان و بر زمین است، دیدنی و نادیدنی، عالم روحانی با فرمانروایان و تاج تخت آنان و فرماندهان و بزرگان شان، همه به وسیله مسیح و برای جلال او آفریده شدند" (کولسیان فصل 1 آیه 16). نویسنده رساله به عبرانیان چنین می گوید:"جهان و تمام موجودات به وسیله مسیح آفریده شد" (عبرانیان فصل 1 آیه 2).

خدای روح القدس
مسیح خداوند به شباهت انسان به میان ما آمد، ولی روح القدس هرگز در قالب شخصی و جسمانی ظاهر نشد. روح القدس یک شخص است، همان طور که پدر و پسر، خدا هستند. روح القدس نیز الوهیت دارد و با این وجود از پدر و پسر متمایز است.
اگر فقط به فصل های 14- 16 انجیل یوحنا نگاه کنید، درمی یابید که عیسی از روح القدس همچون شخصی سخن می گوید که ساکن می شود (فصل 14 آیه 17)، تعلیم می دهد و یادآوری می کند (فصل 14 آیه 26)، شهادت می دهد (فصل 15 آیه 26)، به مردم نشان می دهد که گناهکار و محکوم هستند (فصل 16 آیه 8)، هدایت می کند، می شنود، سخن می گوید، نشان می دهد و جلال می دهد (فصل 16 آیات 13- 14). در بخش های دیگر عهد جدید فعالیت های دیگر روح القدس ذکر شده اند: دعوت به خدمت می کند (اعمال رسولان فصل 13 آیه 2)، از مردگان زنده می کند (رومیان فصل 8 آیه 11)، شفاعت می کند (رومیان فصل 8 آیه 26)، تقدیس می کند (رومیان فصل 15 آیه 16) و کارهای دیگر انجام می دهد.
عیسی خداوند است، بنابراین شگفت انگیز بود که شخصی را به عنوان جانشین می فرستد، کم تر از خود او باشد.
نتیجه گیری
واقعیت این است که در الوهیت، سه شخص وجود دارند: پدر، پسر و روح القدس. این سه شخص تشکیل خدا را می دهند که در ذات یکی و در قدرت و جلال برابر هستند. این تعریف آموزه تثلیث است. 
اصطلاح تثلیث را ترتولیان (ساکن کارتاژ) در اواخر قرن دوم میلادی ابداع کرد که مورد پذیرش کلیساها قرار گرفت. واژه "تثلیث" در کتاب مقدس یافت نمی شود، ولی برای تشریح حقیقتی که به روشنی در کتاب مقدس تعلیم داده شده، به کار می رود. کلیسا نیز از سال 220 میلادی واژه "تثلیث" را مورد استفاده قرار داد.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" (مهران پورپشنگ) در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است