۱۳۹۳ بهمن ۹, پنجشنبه

ارواح شریر و قدرتی که در مسیح برای مقابله با آنان داریم.


نوشته شده توسط: ندا عطایی


متنی که شما در چند قسمت آنرا می خوانید ، برداشتی است از کتاب سوئدی به نام
(pakt på sak om demoner) . هدف از نوشتن این کتاب آشکار کردن نیروهایی هستند که در دنیا و زندگی ما تاثیر می گذارند که با تعلل و غفلت مبشرین و کشیش ها اطلاعات لازم و راههای مقابله با آن به مردم آموزش داده نشده است و همین امر باعث می شود که زندگی های بسیاری در معرض ورود شیطان و ارواح شریر قرار بگیرنداینکه ما بدانیم شیطان کیست به چه ترتیب کار می کند اولین گام برای مقابله به او میباشد.
ما برروی زمین سه نوع نیرو داریم ؛ اول: نیروی خداوند که از طریق قدرت او بر ما صادر میشود . دوم: نیروی شیطان ، که از لوسیفر (فرشته سقوط کرده ) به وجود می آید . سوم: نیروی انسانی که این نیرو خود خنثی می باشد و از طریق نیروی خدا یا شیطان رهبری می شود . در مقابل ، خداوند قدرت اختیار را به انسان نیز داد تا روش زندگی ، سرنوشت خود را با پذیرفتن هر کدام از این نیروها تعیین کند . خداوند انسانها را سلطان آفرید که بر سایر آفریده های او حکومت کند ، اما شیطان برعکس خواست خداوند انسان را برده و اسیر می خواهد (لوقا13: 16). خدا برای انسانها ازادی می خواهد و شیطان اسارت.طبق گفته پاپ پائولوس تمام دنیا زیر قدرت شیطان است ویکی از نیازهای بسیار بزرگ در این دنیا دفاع در برابر این نیروهای پلید است .متاسفانه خیلی از مردم روی زمین تحت تاثیر این نیرو زندگی می کنند. تحت تاثیر شیطان دشمن درجه یک انسان.
یکی از شگردهای زیرکانه شیطان برای منحرف کردن انسانها این است که خود را طوری نمایان می سازد که واقعی به نظر بیاید او همواره از زیرکی خود وسادگی انسانها استفاده میکند.او تمام تلاش خود را برای تسخیر زمین و روح انسانها انجام می دهد. ممکن است این سوال پیش بیاید که چگونه وارد زندگی ها می شود؟ هرقدمی که در زندگی بر خلاف خواست خدا برداریم دری برای ورود شیطان باز کرده ایم. عواملی مانند بی بندو باری های اخلاقی، روابط نامشروع، اعتیاد ، دروغگویی ،ترس و.... شاید در اتفاقات روزمره عادی به نظر برسند ولی مطمین باشید که همواره این مسائل در کنترل شیطان قرار دارند.

در کتاب مقدس 200 بار به طور واضح از شیطان گفته شده است. (پیدایش: گول خوردن آدم و حوا) ؛(متی4: وسوسه کردن عیسی در بیابان )؛ (مکاشفه 20 : در رابطه با اسارت شیطان) ؛ (حزقیال28: 12-19 در این ایه پادشاه همان شیطان است.) شیطان فرشته ای بسیار زیبا و مقرب بود. ولی از انجاییکه زیبایی و جایگاهش باعث غرورش شد خواست که از خدا نیز بالاتر باشد و این غرور باعث سقوطش گردید و این شروع جنگی بود بین خدا ، شیطان و فرزندان خدا .(اشعیا14: 9-14) و (مکاشفه12: 7-10). شیطان به علت غرور، راضی نبودن از شرایط و بلندپروازیهایی که داشت تعادل روحانی خود را از دست داد. وقتی در حضور خدا که همه چیز پاک و سفید است و یکی از فرشتگان خدا مرتکب گناه می شود،آیا ما در این دنیای آلوده با این همه وسوسه سقوط نخواهیم کرد؟ او یکی از فرشتگانی بود که از خدا هوش و ذکاوت بسیاری گرفته بودبا شخصیتی والا وجایگاهی خاص  .

در (نامه یهودا1: 9) می خوانیم حتی فرشته میکائیل نیز هیچ توهینی به شیطان نکرد زیرا لوسیفر قبل از سقوط ، خدا را خدمت می کرده است ؛ اما به دلیل همان غرور و بلندپروازی که داشت در(اشعیا 14: 12-17) ، شخصیت او به ستاره ای درخشان تشبیه شده است که سقوط می کند.
ارواح شریر قدرت دارند وهیچگاه نباید زیرکی و ذکاوت آنها را دست کم گرفت ، اما قدرتی که مسیح برای مقابله به ما می دهد به مراتب از آن هم بالاتر است. ما که ایماندار هستیم همواره باید مسلح به "سپرایمان" ، "کلاهخود نجات" و" شمشیر روح " باشیم . در کلام افسسیان6 آیه 10 با صراحت به ما گفته میشود که برای مقابله با شیطان از قدرت عظیم خداوند در درون خود نیرو بگیریم و همچنین راههای مقابله با شیطان به ما توصیه می گردد . اگر"کمربند راستی" را برخود داشته باشیم یعنی صداقت داریم . شیطان پدر دروغگویان است سعی کنیم در هر شرایطی در زندگی راستگو باشیم . به"سپر ایمان مجهز باشیم زیرا شیطان می خواهد ایمان ما را نسبت به مسیح ضعیف کند که آیا خدایی وجود دارد که 7 میلیارد او را ستایش کنند. اگر ما بتوانیم حتی در مشکلات ، به مسیح و وجود او بر ایمان خود بمانیم و باهرموجی در زندگی دودل نشویم این سپر را همواره با خود داریم.
"کلاهخود نجات" زمانی به ما کمک میکند که شیطان با وسوسه افکار به سراغ ما می آید. بدبینی نسبت به دوستان ، کلیسا ، همسر.... این کلاهخود ، همان دعاهای اول صبح است که ما به عنوان ایماندار، هرروز زندگی خود و خانواده هایمان و اتفاقات روزمره را برای حفاظت زیر خون مسیح ببریم."شمشیر کلام" به ما کمک میکند که همچون عیسی در جواب شیطان با کلام وارد شویم . همانگونه که در جواب شیطان می گفت:"در کلام مکتوب است" (متی 4) و این مورد با دریافت روح القدس در زندگی ایمانداران قابل لمس است. 

ادامه دارد.... 

۱۳۹۳ بهمن ۶, دوشنبه

جهان بینی یک مسیحی چگونه است؟



  "جهان بینی" اشاره به یک نقطه نظر مخصوص درباره مفهوم کامل و کلی از دنیاست. جهان بینی یک شخص یعنی "تصویر بزرگی" که او از هماهنگی تمام اعتقاداتش درباره دنیا دارد. درواقع این روش درک فرد از واقعیتهاست . جهان بینی یک شخص پایه تمام تصمیمات و رفتارهای روزانه او را می سازد .

در نظر بگیرید چند نفر به یک سیب که روی میز گذاشته شده است نگاه می کنند. یک گیاه شناس به آن سیب نگاه می کند و آنرا در بین گیاهان رده بندی می کند. یک هنرمند آنرا جسم جامد و بیحرکتی می بیند و از روی آن نقاشی می کند. یک میوه فروش به آن بعنوان کالا نگاه می کند و از آن صورت برداری می کند. یک بچه به آن بعنوان خوراکی نگاه می کند و آنرا می خورد. اینکه ما به هر موقعیتی چطور نگاه می کنیم، بستگی به این دارد که در کل به جهان چطور نگاه می کنیم. هرشخصی چه، مسیحی و غیر مسیحی، درباره بینش خود حداقل با این سه سوال روبروست.

1) ما از کجا آمدیم؟ (وچرا اینجا هستیم؟)
2) دنیا چه مشکلی دارد؟
3) ما چطور می توانیم این مشکل را حل کنیم؟

امروزه جهان بینی اکثریت مردم پرستش طبیعت است، که به این سه سوال اینطور جواب می دهد. 1) ما نتیجه عمل تصادفی طبیعت هستیم و مقصود خاصی در پیدایش ما وجود ندارد. 2) ما به طبیعت آنطور که باید احترام نمی گذاریم. 3) ما باید دنیا را از طریق شناخت محیط زیست و احیای آن نجات بدهیم. جهان بینی یک طبیعت پرست باعث خیلی از فلسفه های مربوط به آن می شود مثل اصول اخلاقی نسبی، مسئول بودن انسان برای معنی دادن به زندگی خودش، قبول هر ایده ای که نتیجه می دهد، و فراهم کردن محیط و زندگی ایده ال. 

جهان بینی یک مسیحی، به این سه سوال اینطور جواب می دهد. 1) ما مخلوق خدا هستیم، آفریده شده ایم که به دنیا حکومت کنیم و با خدا مشارکت داشته باشیم (پیدایش 1: 27-28 و 2: 15). 2) ما گناه کرده ایم و با این عمل ما ،همه دنیا به لعنت گرفتار شد (پیدایش 3). 3) خدا دنیا را بوسیله پسرش عیسی مسیح و پرداخت کفاره، نجات داده است (پیدایش 3: 15، لوقا 19: 10)، و او روزی خلقت را به حالت کامل اولیه اش احیا خواهد کرد (اشعیا 65: 17-25). جهان بینی مسیحی ما را به ایمان به اصول اخلاقی ثابت، معجزات، اصالت انسانی، و امکان نجات هدایت می کند. 

خیلی مهم است که بیاد داشته باشیم یک جهان بینی کلی و جامع است و در همه ابعاد زندگی اثر می گذارد، از پول گرفته تا اصول اخلاقی، و از سیاست تا هنر. مسیحیت حقیقی چیزی بیشتر از یک مشت عقاید است که برای استفاده در کلیسا بکار می رود.

مسیحیت آنطور که در کتاب مقدس درس می دهد خودش یک جهان بینی می باشد. کتاب مقدس هرگز زندگی مذهبی و دنیوی را جدا نمی کند، زندگی مسیحی تنها زندگی است که وجود دارد. عیسی درباره خودش ادعا کرد که او "راه و راستی و حیات" است (یوحنا 14: 6) وچنین ادعایی، جهان بینی ما شد.

۱۳۹۳ بهمن ۱, چهارشنبه

همسر کشیش زندانی:وضعیت "سعید " آنچنان برای دولت اوباما مهم نیست !


.
«وضعیت کشیش سعید عابدینی که از جمله مسائل حقوق بشری محسوب می‌شود، آنچنان برای دولت آقای اوباما مهم نیستند، دولت امریکا سعی می‌کند تا قبل از هر چیز، مذاکرات هسته‌ای با ایران به نتیجه برسد.طبیعتن در این رویکرد، مسأله سعید به موضوعی پیش پا افتاده تبدیل می‌شود که فعلن به آن رسیدگی نخواهد شد.» این گفتار بخشی از سخنان نغمه عابدینی در گفتگو با مرکز مطالعات لیبرالیسم است که به تشريح وضعيت همسرش می پردازد.
« محبت نیوز»  - سعید عابدینی، کشیش ایرانی-امریکایی روز چهارم مهرماه سال ۱۳۹۱ در جریان سفری به ایران که با هدف دیدار با خانواده‌اش و نیز پیگیری تاسیس یک پرورشگاه انجام شده بود، از سوی ماموران امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت و به هشت سال حبس محکوم شد و ی هم اکنون در زندان رجائی شهر کرج در شرایطی نامساعد دوران محکومیتش را سپری میکند.
در همین ارتباط نغمه عابدینی همسر كشيش دربند "سعيد عابدينی" در گفتگويی با مرکز مطالعات لیبرالیسم به تشريح وضعيت وی پرداخت.
به گزارش تقاطع، یوحنا نجدی از مركز مطالعات ليبراليسم با نغمه عابدینی، همسر این کشیش زندانی که ساکن امریکا است گفتگویی را انجام داده است، وی در این مصاحبه ضمن بیان آخرین وضعیت سعید از دلتنگی‌های بچه‌ها برای پدرشان و توصیف دلتنگی‌های معصومانه “ربکا” و “جیکوب” سخن گفت.
سوال : خانم عابدینی؛ لطفن درباره آخرین وضعیت همسرتان برای ما توضیح بدهید.
نغمه عابدینی: سعید در ماه‌های نخست بازداشت، در انفرادی بود و خیلی مورد ضرب و شتم قرار گرفت. به همین دلیل، دچار برخی مشکلات جسمی و داخلی شده بود که این وضعیت همچنان ادامه دارد. بعد از آن چند بار به انفرادی برده شد و باز هم مورد ضرب و شتم قرار گرفت. در مجموع، بیشترین موارد خشونت و شکنجه را در ماه‌های نخست بازداشت در دوران بازجویی و پیش از دریافت حکم از سر گذراند. زندان انفرادی البته صدمات روحی زیادی به سعید وارد کرد و خیلی برایش سخت بود و خیلی زیر فشار بود تا اعتراف کند.
س: از آقای عابدینی می‌خواستند که به چه چیزی اعتراف کند؟
نغمه عابدینی: من صددرصد مطمئن نیستم اما آنطور که از گفتگوی سعید با خانواده‌اش بعد از چندماه مشخص شده بود، ظاهرن سعی می‌کردند از سعید هم به عنوان کسی که شهروند امریکا است، اعتراف "جاسوسی" بگیرند و همچنین سایر اعتراف‌هایی درباره ایمانش. می‌دانم که بخش زیادی از فشارها بر سعید، درباره ایمانش بوده است و از وی می‌خواستند که به دین اسلام برگردد و در همین جریان، سعی می‌کردند تا یک وصله‌ی "جاسوسی برای دولت امریکا" هم به پرونده سعید ببندند که البته موفق نشدند.
وقتی حکم سعید را دادند، مشخص شد که دادگاه به سال ۲۰۰۰ و زمانی که سعید، مسیحی شده بود، بازگشته است. دادگاه همچنین به فعالیت‌های سعید در کلیسای خانگی تاکید کرده بود. سعید در ایران به دنیا آمد و بزرگ شد و جزو اعضای کلیسای رسمی ایران یعنی "کلیسای جماعت ربانی مرکز" بود؛ یعنی کلیسایی که زیر نظر دولت قرار داشت. البته این کلیسا تقریبن از یک سال پیش توسط دولت جمهوری اسلامی بسته شد. سعید هیچ‌وقت از امریکا به ایران اعزام نشده بود. سعید در کلیسای خانگی هم فعالیت می‌کرد. طبق قانون جمهوری اسلامی، جمع شدن اقلیت‌های دینی در خانه برای عبادت، ممنوع نیست اما به خاطر همین، سعید به هشت سال زندان محکوم شده در حالی که طبق قانون، این اقدام اصلن جرم محسوب نمی‌شود.
یوحنا نجدی: ظاهرن چندماه پیش که آقای عابدینی به بیمارستان منتقل شده بودند، در آنجا نیز مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و حتی لحظه‌ای به زمین خوردند. الان وضعیت جسمی‌شان چطور است؟
نغمه عابدینی: بله؛ همانطور که شما گفتید آخرین بار در ماه می ۲۰۱۴ (اردیبهشت امسال) به بیمارستان منتقل شدند و خوشبختانه از آن زمان به بعد دیگر حالشان کمی بهتر است. اما پیش از آن، زمانی که خانواده برای ملاقات به زندان رفته بودند، حال آقای عابدینی را بسیار نامناسب توصیف کرده بودند چون متاسفانه سعید را زده بودند. الان حال سعید رو به بهبود است اما همچنان دردهای داخلی را احساس می‌کند به طوری که پزشکان داخل و خارج زندان چندین بار اعلام کرده‌اند که سعید به عمل جراحی احتیاج دارد.
یوحنا نجدی: جراحی داخلی منظورتان است؟
نغمه عابدینی: بله؛ چون در این مدت خیلی به سعید قرص‌های آرامش‌بخش و مسکّن برای تسکین درد معده‌اش داده‌اند اما در معده سعید، زخم بزرگی است که دائمن باز می‌شود و این مشکل تنها با عمل جراحی برطرف خواهد شد.
یوحنا نجدی: از وضعیت روحی آقای عابدینی خبر دارید؟ روحیه‌شان چطور است؟
نغمه عابدینی: سعید در مجموع خیلی قوی است اما ظاهرن این اواخر خیلی احساساتی شده است. بچه‌های ما تقریبن سه سال است که پدرشان را ندیده‌اند. سعید به خاطر دوری از فرزند و خانواده بالاخره تا حدودی شکسته شده است. سعید تا حالا خیلی خوب خودش را قوی نگه داشته بود اما در این پنج شش ماه آخر خیلی شکسته شده است. این روزها سعید به عنوان پدر، سال‌های شیرین فرزندانش را از دست می‌دهد و این موضوع را هر پدر و مادری درک می‌کند. این خودش به تنهایی نوعی شکنجه است.
یوحنا نجدی: ظاهرن مادر آقای عابدینی هم چند وقت پیش از ایران خارج شده‌اند. دلیل خاصی داشت؟
نغمه عابدینی: بله؛ مادر سعید خیلی پیگیر وضعیت فرزندش بود و در قوه قضاییه و دفتر آقای خامنه‌ا‌ی پیگیری می‌کرد. به خاطر همین پیگیری‌های دائمی‌اش، مورد تهدید قرار گرفته بود و به وی گفته بودند: «تو هم مسیحی شده‌ای و مشکل داری و تو را هم به زندان خواهیم انداخت.» حتی گه‌گاه افرادی با بی‌سیم دم در خانه مادر سعید حضور پیدا می‌کردند و از همسایه‌ها درباره این خانواده سوال می‌پرسیدند و نوعی زمینه‌چینی می‌کردند برای بازداشت مادر سعید. مادر سعید در حقیقت به خاطر همین تهدیدهای مختلف مجبور به ترک ایران شد. البته بر خلاف خبری که ابتدا منتشر شده بود، فرار نکرد بلکه با پاسپورت و به صورت کاملن قانونی از ایران خارج شد. مادر سعید، پناهنده نیست بلکه "گرین‌کارت" دارد و به راحتی به امریکا آمده است.
س: پس الان چه کسی پیگیر وضعیت آقای عابدینی در ایران است؟
نغمه عابدینی: پدرش. طی ماه‌های اخیر به خانواده نزدیک سعید اجازه دادند که ماهی یک بار با سعید ملاقات کنند. پدر سعید پنج شش ماه در امریکا اقامت داشت و در این مدت هم به یکی از افراد نزدیک خانواده اجازه داده بودند تا ماهی یک بار با سعید ملاقات داشته باشد. اما فقط به پدر و مادرش اجازه داده بودند تا هفته‌ای یک بار با سعید ملاقات کنند.
س : الان فرزندان شما درباره پدرشان چه می‌گویند؟ چه طور فکر می‌کنند؟ شما پدرشان را چطور برای آن‌ها توصیف می‌کنید؟
نغمه عابدینی: به عنوان یک مادر، یکی از دردناک‌ترین مشکلات من، درد بچه‌هایم است. در هفته‌های اول دائمن دلشان می‌خواست تا ویدئویی از پدرشان ببینند. دختر من خیلی نگران بود که مبادا صدای پدرش را فراموش کند و خاطراتش را از یاد ببرد. الان هم فرزندانم دائمن آلبوم‌های‌شان را ورق می‌زنند. اخیرن یکی از آلبوم‌های دخترم پاره شده بود که خیلی نگرانش کرد و به من می‌گفت «مامان، این آلبوم پاره شده است؛ برایم درستش کن تا عکس‌های بابا را ببینم.»
من با تمام وجود احساس می‌کنم که چطور فرزندانم تلاش می‌کنند تا خاطرات پدرشان را فراموش نکنند. دختر من چند وقت پیش گفته بود «کاش من کوچک می‌ماندم و بزرگ نمی‌شدم چون در کودکی‌ام، پدرم پیشم بود.»
پسر من اصلن از بوسه خوشش نمی‌آید. چند وقت پیش که پدربزرگش (پدر سعید) به ایران باز می‌گشت، پسرم صورت پدربزرگش را بوسید و به وی گفت: «این را ببر برای ددی!»
گریه‌ها و دردهای فرزندان یک طرف، اشتیاق آن‌ها برای اینکه پدرشان آنها را بغل کند هم طرف دیگر. فرزندانم وقتی سایر بچه‌ها را با پدر و مادرشان می‌بینند، خیلی برای‌شان سخت می‌گذرد.
س : بچه‌ها آخرین بار کی با پدرشان صحبت کردند؟ هیچ امکانی فراهم شده تا تلفنی با آقای عابدینی گفتگو کنند؟
نغمه عابدینی: دولت ایران همچنان چنین اجازه‌ای به ما نداده است. ما از طریق قانونی خیلی سعی کردیم تا این ارتباط برقرار شود و بچه‌ها با پدرشان صحبت کنند، اما هنوز موفق نشده‌ایم.
س : چند وقت پیش اخبار ضد و نقیضی منتشر شد مبنی بر اینکه برخی از هم‌بندی‌های آقای عابدینی مشکلاتی را برای‌شان ایجاد کرده‌اند و درگیری‌هایی رخ داده است. شما این اخبار را تایید می‌کنید؟
نغمه عابدینی: خوب؛ تمام کسانی که در زندان کنار سعید حضور دارند، مسلمان هستند. برخی از این زندانیان سنی‌مذهب، جزو گروه القاعده هستند و برخی دیگر نیز حتی خودشان را از جمله نیروهای گروه داعش معرفی کرده‌اند. از طرفی هم، سعید یک مسیحی است با این توضیح که سعید، فرد مسیحی‌زاده‌ای نیست بلکه مسلمان به دنیا آمد و به مسیحیت تغییر دین داد. این موضوع در مجموع خیلی برای گروه‌های تندروی مذهبی مسلمان به ویژه در زندان حساسیت‌برانگیز است.
سعید از طرف این گروه‌ها مورد تهدید جانی قرار گرفته بود؛ یکی از این افراد در سلول خود سعید بود و چند نفر دیگر هم در زمان هواخوری سعید را تهدید کرده بودند. اما ما خیلی پیگیری و صحبت کردیم تا بالاخره این مشکل حل شد و این افراد به سلول‌های دیگری منتقل شدند.
س :سال گذشته، زمانی که ایران و کشورهای گروه ۵+۱ بر سر پرونده هسته‌ای ایران به توافقاتی دست یافتند، شما در مصاحبه‌ای از این‌که کشورهای غربی در جریان این مذاکرات موضوع همسرتان را مطرح نکردند، انتقاد کردید. به نظر شما دولت امریکا تا چه اندازه پیگیر وضعیت آقای عابدینی است؟ اگر اشتباه نکنم، آقای اوباما آخرین بار در یک مراسم مذهبی برای آقای عابدینی دعا کردند.
نغمه عابدینی: بله؛ درست می‌گویید؛ در حقیقت، تنها زمانی که آقای اوباما درباره سعید صحبت کردند، همان دعای سالیانه‌ای بود که شما اشاره کردید.
س :به غیر از این، هیچ اقدام عملی دیگری انجام ندادند؟
نغمه عابدینی: نه؛ من هنوز موفق به ملاقات با آقای اوباما نشده‌ام. ایشان غیر از آن دعا برای سعید، کار خاص دیگری انجام نداده‌اند. البته آن جلسه هم جلسه مهمی بود اما به هر حال فقط یک "مراسم مذهبی" بود نه بیشتر.
من البته می‌دانم که دولت امریکا در حاشیه‌ی مذاکرات هسته‌ای با ایران، درباره‌ی شهروندان ایرانی-امریکایی زندانی در ایران (مثل سعید یا امیر حکمتی) با مقامات جمهوری اسلامی صحبت کرده است. دولت امریکا بارها این موضوع را اعلام کرده است.
س :شما چقدر امیدوار هستید که مطرح شدن وضعیت همسرتان در حاشیه این مذاکرات، به عنوان موضوعی جانبی، بتواند تغییری در وضعیت آقای عابدینی ایجاد کند؟
نغمه عابدینی: من جدیدن بیشتر ناامید شده‌ام. چون اولین تلفن آقای اوباما به آقای روحانی خیلی سر و صدا به پا کرد و گفته شد که در این گفتگو درباره شهروندان ایرانی-امریکایی زندانی در ایران همچون سعید هم گفتگویی صورت گرفته است. من آن زمان خیلی خوشحال شدم و با خودم گفتم که حالا با برقراری ارتباط بین دو کشور، پس احتمالن سعید به زودی آزاد خواهد شد. اما الان می‌فهمم که نه؛ آن‌طور که فکر می‌کردم نیست. من امیدوارم که علاوه بر این صحبت‌ها، یک اقدام عملی و حرکتی صورت بگیرد که سعید آزاد شود. من فقط خواستار آزادی سعید هستم. البته من خوشحالم که مقامات در حال صحبت درباره سعید هستند اما این صحبت‌ها تا زمان آزادی او برای من بی‌معنی است و من ناراحتی‌ام را دائمن به مقامات دولت امریکا گفته‌ام.
س : از چه طریقی؟
نغمه عابدینی: من به طور مرتب با مقامات دولت امریکا حتی مقامات رده بالا در تماس هستم و وضعیت سعید را پیگیری می‌کنم. در این صحبت‌ها به مقامات امریکایی گفته‌ام که این صحبت‌های شما خیلی خوب است اما فراموش نکنید که سعید هنوز "آزاد" نیست و هیچ تغییری در شرایط وی ایجاد نشده است. من این انتقاد را مستقیمن به خود مقامات دولت امریکا گفته‌ام.
یکی از مشکلات در این زمینه این است که دولت جمهوری اسلامی می‌گوید که این شهروندان، علاوه بر تابعیت امریکایی، تابعیت ایرانی دارند و حکومت ایران، این افراد را به عنوان شهروندان ایرانی بازداشت و محاکمه کرده است نه به عنوان شهروندان امریکایی. یعنی دولت ایران به امریکا می‌گوید که وضعیت این شهروندان ایرانی، به شما ربطی ندارد.
س : با توجه به ارتباط قابل توجه شما با مقامات دولت آقای اوباما به منظور پیگیری وضعیت همسرتان، به نظر شما چرا دولت امریکا آن‌گونه که لازم است وضعیت این شهروندان ایرانی-امریکایی زندانی را پیگیری نمی‌کند؟
نغمه عابدینی: من در برخی از همین صحبت‌هایم با مقامات امریکایی کاملن متوجه شدم که دولت امریکا بیشتر در پی حل مسائل هسته‌ای با ایران است و این موضوع برای آقای اوباما در اولویت قرار دارد. به همین دلیل، وضعیت سعید که از جمله مسائل حقوق بشری محسوب می‌شود، آن‌چنان برای دولت آقای اوباما مهم نیستند. از طرفی، دولت ایران هم خیلی روی مسائل حقوق بشری حساسیت دارد. دولت امریکا سعی می‌کند تا قبل از هر چیز، مذاکرات هسته‌ای با ایران به نتیجه برسد. در حقیقت، دولت آقای اوباما سعی می‌کند که تا زمان رسیدن به نتیجه در خصوص پرونده هسته‌ای، ایران را از لحاظ مسائل حقوق بشری به هیجان و چالش دچار نکند. طبیعتن در این رویکرد، مسأله سعید به موضوعی پیش پا افتاده تبدیل می‌شود که فعلن به آن رسیدگی نخواهد شد.
س :خانم عابدینی؛ به عنوان سوال آخر، خود شما در این مدت بیش از دو سال که همسرتان در زندان هستند، نسبت به قبل چه تغییری کرده‌اید؟
نغمه عابدینی: این اتفاق برای من دردناک است ولی با این وجود، خوشحالم که از این طریق توانسته‌ام دردهای دیگران را بیشتر درک کنم. من امریکا بزرگ شده‌ام و هیچوقت با چنین شرایطی مواجه نشده بودم که کسی به خاطر اعتقاد یا طرز فکر و ایمانش به سال‌ها زندان محکوم شود. این سال‌ها خیلی با خانواده زندانیان سیاسی و عقیدتی همدردی کرده‌ام و با آن‌ها در تماس بوده‌ام و در مجموع، شرایط‌شان را بیشتر درک می‌کنم. برکتی که از این سختی گرفته‌ام این است که درد خانواده‌ها و بچه‌های زندانیان برایم آشکارتر شده است. این قسمتی که در زندگی‌ام برای من باز شده، بسیار ارزشمند است.

۱۳۹۳ دی ۳۰, سه‌شنبه

چگونه شامل فیض خداوند می شویم؟



کلمۀ فیض در لغت نامۀ فارسی به معنای پر شدن و بسیار شدن از چیزی می باشد.   قریب به 167 بار از کلمۀ فیض در کتاب مقدس نام برده شده است . 38 بار در عهد قدیم ، 129 بار در عهد جدید .
البته آن تعدادی که در نوشته های عهد عتیق بکار برده شده، کمی با آن مفهومی که در عهد جدید به چشم می خورد متفاوت است. در عهد عتیق کلمۀ عبری فیض به مفهوم مورد علاقه بودن، زیبایی، برتری، مورد پسند شدن و یا فراوانی بکار برده شده است. در حقیقت میتوانیم بگوییم، آنچه که در عهد عتیق در خصوص فیض قید شده، با آن معنا و مفهومی که پولس رسول از آن در مکتوبات خود بکار برده است، بسیار متفاوت هستند.
 پولس رسول مفهوم حقیقی فیض را به گونه‏ ایی ریشه ای و عمیق در هدایت روح القدس در تولد، زندگی، و مرگ و قیام عیسای مسیح، درک کرده است.
 به همین دلیل از این 129 بار قید شده در نوشته های عهد جدید، 93 بار آن را پولس رسول در نامه های خود به دوستان و کلیساها بکار برده است! در واقع میتوان به جرات  "پولس "  را که روزی ، از مخالفان مسیح بود و مسیحیان اولیه را آزار و شکنجه میداد ولی بعدها ایمان آورد ،بعد از خود عیسای مسیح ،اولین نفر و برگزیده ترین فردی دانست که توانست معنا و مفهوم فیض خدا را به درستی و رسایی هرچه تمامتر به تصویر بکشد و  آن را به دیگران منتقل سازد واز دیگران بخواهد تا با آن زندگی کنند؛ تا اینکه نهایتا خود روزی سرش را با افتخار و سربلندی حوالی سالهای 70 بعد از میلاد به جلادان نرون امپراطور روم بسپارد و به آرزوی دیرینۀ خود برسد که روزی گفته بود :" اما ادامۀ زندگی برای من آنقدر ارزش ندارد که نگران جان خود باشم. تنها آرزوی من این است که ماموریت خود را انجام دهم و خدمتی را که عیسی خداوند به من سپرده یعنی اعلام مژدۀ فیض خدا به پایان رسانم." (از نامۀ اعمال رسولان 20 : 24 ) 

فیض خدا، یک هدیه است نه یک پاداش . هنگامیکه نجات را از راه ایمان به عیسی مسیح دریافت کردید آن را نیز کسب می کنید .شناخت فیض ، شناخت قلب مسیحیت است.
اگر امروز یک مسیحی از عبارت فیض چیزی سر در نیاورد و با آن زیاد آشنا نباشد، براستی باید در ایمان خود تجدید نظر کند و عمیقاً یکبار دیگر به پایه و اساس ایمان خود به مسیح بیندیشد.چرا که درک عمیق فیض خداوند در ایمان ما به مسیح، مانند درک عمیق کار قلب است در بدن انسان؛چرا که حیات و زیستن او تنها به چند دقیقه کار نکردن همین عضو کوچک گوشتی وابسته است !و اگر یک مسیحی  تعریف درستی از این عبارت ساده نداشته باشد، قلب ایمان او در خطر مرگ خواهد بود!!پس بی دلیل نیست وقتی می بینیم ،پولس چگونه تلاش دارد تا به ایمانداران این را بفهماند که در واقع خدا در مسیح چه هدیۀ بزرگی را از فیض خود نصیب دنیا کرده است ،او می نویسد که : " بوسیلۀ ایمان به مسیح ما وارد فیض الهی شده ایم ." ( رومیان 5 : 2 ) لطفاً به کلمۀ " وارد " در این آیه دقت کنید.پولس رسول سعی دارد تا به ما بگوید که :1- " فیضی " وجود دارد که الهی میباشد.2- این فیض قبل از اینکه(پیدایش 1: 1 ) آغاز گردد ،وجود داشته است! جزء ذات الهی خدا بوده ، نه همراه آدمی خلق شد و نه همراه او گردید!بلکه خلق هستی و آدمی خود" فیض " خدا بود!

ورود و نشانۀ این فیض را در زندگی آدمی ما ، درست زمانی میبینیم که خداوند بدلیل گناه  و شرارت انسان ،تصمیم به نابودی دنیا و تمامی هر آنچه که در آن بود، می گیرد. اما کلام به ما می گوید که تنها یک نفر بر روی زمین، نظر خداوند را به خود جلب نمود.:" اما نوح در نظر خداوند التفات یافت." ( پیدایش 6 : 8 )  چرا نوح مورد التفات خدا قرار گرفت؟کلام میگوید :" نوح مردی عادل بود و در حضور خداوند کامل و نوح با خدا راه میرفت." (پیدایش 6 : 9 ) فیض خدا شامل نوح میگردد زیرا کلام میگوید او مردی عادل بود و با خدا راه میرفت . شاید تعجب کنیم که چرا فقط نوح مورد التفات خدا قرار میگیرد؟ اما بلافاصله کلام ، به دلیل این توجه اشاره می کند . میگوید:" او با خدا راه میرفت "،یعنی به خدا ایمان داشت که با او راه میرفت ! پس ارتباطی زنده و مستقیم بین ایمان داشتن ما و فیض خدا وجود دارد.
کلمه التفات ،در واقع همان عبارت فیض است. اما کلام نمی گوید که نوح وارد فیض الهی شد!در عوض میگوید :" در نظر خدا التفات یافت " و یا " فیض خدا شامل حال او شد." یعنی فیض الهی از ازل وجود داشت و شامل حال او گشت ،بدین ترتیب فیض الهی (عیسای مسیح ) از ابتدا بود اما ما وارد آن نشده بودیم تا اینکه به مسیح ایمان آوردیم . سپس تمامی جهان مشمول این فیض گردید ،البته اگر آنها نیزعیسای مسیح را بعنوان تنها نجات دهندۀ خود بپذیرند. 
اگرافراد دیگر نیز میخواهند که این فیض را دریافت کنند و وارد آن شوند ( نه بیرون آن ،با نمازها و روزه ها و نذرها !نه اطراف آن را طواف کنند ،با زیارت ها!نه سرشان را به دیوارهای بیرون آن بزنند!) بلکه باید وارد این فیض شوند یعنی باید تنها و تنها به عیسای مسیح که تماما نشان دهندۀ کامل فیض خداست ایمان بیاورند و بس. 

در واقع پولس رسول ،قصد داشت تا این نکته را کاملا برای همۀ ایمانداران  جا بیاندازد که :اگر ما امروز وارد فیض الهی شده ایم تنها دلیلش این است که به مسیح ایمان داریم.برخلاف این جمله این است که :اگر ما خود را وارد فیض خدا نمی بینیم از اینرو ست که به مسیح ایمان نداریم.
به جمله های پولس در این باب دقت کنید:
-" خدا بوسیلۀ مسیح بما فیض عطا فرمود." ( رومیان 1: 5 )
-" اما با فیض خدا همه بوساطت عیسی مسیح که آنان را آزاد میسازد ،بطور رایگان نیک محسوب میشوند." ( رومیان 2 :24 )
-" همیشه خدا را بخاطر آن فیضی که او در مسیح عیسی به شما عطا فرموده است شکر میکنم."( اول قرنتیان 1 : 4 )
-" تا خدا را برای فیض پر شکوه او که رایگان در پسر عزیز خود به ما بخشیده است سپاس گوئیم."( افسسیان 1 : 6 )
-" زیرا بسبب فیض خداست که شما از راه ایمان ( ایمان به مسیح)نجات یافته اید و این کار شما نیست بلکه بخشش خداست."
( افسسیان 2 : 8 )
-" خدا ما را نجات داد و به یک زندگی مقدس دعوت کرد و این ،در اثر اعمال ما نبود ،بلکه بر طبق نقشۀ خود خدا و فیضی است که او از ازل در شخص مسیح عیسی به ما عطا فرمود." ( دوم تیمو تائوس 1 : 9 )

پس ما در ایمان آوردن به عیسای مسیح فیض خداوند را می بینیم  و با آن زندگی میکنیم، آن هم نه بدلیل خواسته و عمل مذهبی و دینی و انجام شریعت ،چه دیروز چه امروز و یا چه فردا بلکه تنها بدلیل فیض خود خدا و بس!

۱۳۹۳ دی ۲۷, شنبه

آیا منظور مسیح از گفتن "پیامبر همه جا مورد احترام مردم است، مگر در شهر خود"، آن بود که خود را پیامبر معرفی کرد؟ (متی فصل 13 آیه 57)



نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

عیسی به ناصره بازگشته بود. جایی که یک سال قبل از آن او را از کنیسه اخراج کردند (لوقا فصل چهارم آیات شانزده تا سی). مسیح دوباره به اهالی شهر ناصره فرصت دیگری داد تا کلام او را بشنوند، ایمان بیاورند و نجات بیابند. اما قلب مردم هنوز سخت بود.
مردم ناصره چه مشکلی با عیسی داشتند؟ مسیح حدود سی سال با آن ها زندگی کرده بود. او را در کارگاه نجاری یوسف دیده بودند. از دید آن ها عیسی فقط یکی از اهالی ناصره بود. یک آدم معمولی که شغلش نجاری بود! اما مسیح بیش از یک نجار بود.
عیسی زمانی که کودک بود، ستاره شناسان امپراطوری پارس در برابر او سجده کردند و او را پرستیدند (متی فصل دوم آیه یازدهم). او بارها مورد پرستش قرار گرفت (متی فصل چهاردهم آیه سی و سوم و فصل بیست و هشتم آیه نهم، انجیل یوحنا فصل نهم آیه38). فرشتگان، پیامبران و رسولان هرگز اجازه نمی دادند که مورد پرستش قرار بگیرند. مسیح به رهبران مذهبی یهود گفت که او پیش از ابراهیم وجود داشت. آنان سخن او را کفرآمیز تلقی کردند و تصمیم گرفتند تا او را سنگسار کنند. مسیح در تعالیم خویش هرگز نمی گفت:"خداوند می فرماید". او با اقتدار تعلیم می داد:"اما من می گویم" (متی فصل های پنجم تا هفتم). عیسی از رهبران مذهبی یهود پرسید:"چرا داود پادشاه با الهام از خدا، مسیح را خداوند می خواند؟"(متی فصل بیست و دوم آیه 43). او به جرم کفرگویی مصلوب شد.
با این توصیف، مردم ناصره عیسی را یک آدم معمولی می دیدند و دلیلی نداشت که خود را نسبت به او متعهد ببینند. وقتی تعلیم و معجزات او را دیدند این سئوال برای آن ها مطرح شد: از کجا این قدرت و حکمت را یافته است؟ آیا از خدا یا شیطان؟
مردم منتظر مسیح موعود و سلطنت مربوط به دنیا بودند. سلطنتی که از طریق قیام مسلحانه و حکومت زمینی برقرار می شود. آن ها انتظار داشتند مسیح موعود اسرائیل از از استثمار امپراطوری روم آزاد سازد.
اهالی ناصره نتوانستند خود را راضی کنند که به پیغام مسیح ایمان بیاورند. آشنایی آنان با شرایط زندگی مسیح، مانع از شناخت حقیقت شد. عیسی تمامی قدرت را در اختیار داشت، اما در میان مردمی که ایمان نداشتند، نتوانست کاری بکند. مسیح برای شخصی که ایمان ندارد، نمی تواند کاری انجام دهد.
در این جا مسیح یک اصطلاح معروف یهودی را به کار می برد. او می گوید:"پیامبر همه جا مورد احترام مردم است، جز در شهر خود". این اصطلاح در میان یهودیان بسیار رایج بود و آن ها در حین مکالمات روزمره از این اصطلاح استفاده می کردند. مقصود مسیح آن نبود که او پیامبر است، بلکه از این اصطلاح عام برای نقد رفتار مردم ناصره استفاده کرد.
در آن دوران فقط شاگردان مسیح و شیطان به خدا بودن عیسی اعتقاد داشتند. اما بعد از تاسیس کلیسا، روح القدس به یهودیانی که به مسیح ایمان آوردند، آشکار کرد که عیسی خداوند است. مسیح هرگز خود را صرفا پیامبر معرفی نکرد و رسولان نیز چنین تعلیمی ندادند.
مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.





۱۳۹۳ دی ۲۶, جمعه

پروتستان وچگونگی پیدایش آن


نوشته شده توسط :ندا عطایی


تاریخ پیدایش باور مسیحیت به 2000 سال پیش بر میگردد و اولین کلیسا ، کلیسای کاتولیک بوده با قوانین سخت که کلیسا و پاپ محور اصلی آن را تشکیل می دادند و بر اثر سخت گیریها گاهی خارج از گفته های کتاب مقدس نیز عمل می کردند.

تا اینکه در سال 1546 میلادی ، از کشور آلمان ، مارتین لوتر حرکتی در اعتراض به قوانین کلیسا انجام داد و در نهضتی جدید ، کلیسای پروتستان پایه گذاری شد و چون در تلاش بود، کلیسا را بر پایه آموزه های کتاب مقدس اصلاح کند ، حرکت او را "نهضت انجیلی" نیز نامیده اند. 

پروتستان یک واژه فرانسوی ومعنای لاتین آن "معترض" است ، و لوتر به جهت اعتراض به عملکرد نادرست متصدیان کلیسای کاتولیک ، برعلیه فروش آمرزش نامه به مردم و خارج کردن کلیساها از زیر نظر کلیسای روم ، حرکتی عظیم در جهان مسیحیت انجام داد.امروزه پروتستانها بر این باورند که لوتر آنها را از اسارت کلیسای روم رهانیده.او تا جایی که امکان داشت تعلیمات انجیل را از تصرفات آنهایی که خود را مظهر تقوی می‌دانستند پاک کرد. گفتنی است لوتر دشمن سرسخت یهودیان بود.
لوتر اعلامیه ای مشتمل بر 95 ماده ارائه داد . برخی از پیشنهادات او برخلاف ایمان کاتولیک ها و غیر قابل قبول بود ولی نکات تازه ای درآن وجود داشت. از قبیل :

ـ نجات‌ فقط‌ از راه‌ ایمان‌ به‌ دست‌ می‌آید.
ـ کتاب‌ مقدس‌ تنها منبع‌ ایمان‌ مسیحی‌ است‌ .
ـ در مراسم عشای ربانی همه ایمانداران می توانند شرکت نمایند.
ـ رهبانیت‌ و نذر کردن‌ برای‌ آن‌ باطل‌ است‌ .
ـ افراد غیر روحانی‌ باید نقش‌ مهم‌تری‌ در مراسم‌ عبادی‌ داشته‌ باشند.
- ازدواج کشیشان پروتستان برخلاف کاتولیک ها بلامانع است.
- پاپ قدرت الهی ندارد.
ـ کلیساهای‌ محلی‌ باید از کلیسای‌ روم‌ مستقل‌ شوند...
ـ اعتراف به گناه نزد پروتستان ها واجب نیست وبرخی‌ از اعمال‌ کاتولیکی‌ مانند اعتراف‌ به‌ گناه دربرابرکشیش مردود است‌ .
ـ باید با کارهای‌ غیر قانونی‌ مانند «بخشش‌ نامه‌ها» و فروش‌ مقام های روحانی‌ برخورد شود.
در مواردی اساسی بین باورهای پروتستان و کاتولیک تفاوت هایی وجود دارد مثل:

- پروتستانها ریاست پاپ بر کلیساها را نمی پذیرند و اعتقادی به پاکی او از گناه ندارند.
- پروتستان ها معتقدند که روح القدس هم از پدر و هم از پسر صادر می شود.
- در رابطه با  کتاب مقدس معتقدند که ایمانداربه کمک روح القدس قادر به تفسیر کتاب مقدس است و برهمین اصل، هر مسیحی می تواند پیام کتاب مقدس را به وجدان شخص خود دریابد.
- از بین آیین های هفت گانه مقدس در کلیسا فقط  تعمید و عشای ربانی را آیین مقدس می دانند. گرچه برخی از اعمال را نیز انجام می دهند. اما یک رسم مقدس به حساب نمی آورند.
دعا برای مردگان که در کلیسای کاتولیک مرسوم است در پروتستانها فاقد ارزش است.
- پروتستان ها به برزخ  اعتقادی ندارند.
- از نظر پروتستان ها مریم زن یکتاپرستی بود که برگزیده خداوند برای نجات انسان شد ولی واسطه برای دعاها نیست.
- پروتستان ها در امور تشکیلات‌ کلیسا دموکراسی‌ را رعایت‌ می‌کنند.
- اساس‌ آموزه ها، نزد پروتستان‌ها کتاب‌ مقدس‌ است‌، نه‌ بیانیه‌های‌ کلیسا، ولی‌ نزد کاتولیک‌ها از بیانیه‌های‌ شوراها و فتواهای روحانیان‌ نیزگرفته می‌شود.


تفاوت های اساسی که بین کلیسای پروتستان و دیگرباورهای مسیحیت است ، عبارتند از: اعتقاد به برزخ و تفسیر کتاب مقدس و عشای ربانی(در این مراسم ، کلیسای کاتولیک ، فقط به ایماندارکاتولیک نان و شراب می دهند) ، تعمید ، چگونگی عمل توبه و در تعداد آیین های مقدس و همچنین دعا برای مردگان که با هم فرق هایی دارند.

تفاوت اساسی پروتستان با دیگر شاخه های مسیحیت  از رابطه مستقیم فرد ایماندار با مسیح سرچشمه می‌گیرد: ۱.) تنها انجیل سرچشمه تعالیم است ۲.) تنها از طریق رحمت مسیح رستگاری حاصل می‌شود ۳.) همه ایمانداران در مقام کشیش هستند.


امروزه کلیسای پروتستان بیشترین ایمانداران به مسیح را دارد.ولی با گذشت از این تفاوت ها و اختلاف نظرها همگی در یک باور مشترک هستند وآن الوهیت عیسی مسیح و خداوندی اوست.

۱۳۹۳ دی ۲۳, سه‌شنبه

نه به تروریسم فریاد میلیونها نفر در سرتاسر جهان به اسلام گرایان تندرو

.
راهپیمایی سه کیلومتری مردم شهر پاریس، اعلام انزجارعمومی به تروریست هایی است که سعی در ترویج افکار اسلامی با توسل به قهوه قهری و زور را دارند.
گزارش/ ندا عطایی
« محبت نیوز»  -   درپی بروز چند حادثه ترور و کشته شدن 17 نفر در فاصله ای کوتاه در فرانسه روزهای پایانی هفته گذشته در اروپا تبدیل به اتمام حجت مردم خشمگین از ترور و وحشت در شهر پاریس و بسیاری شهرهای اروپایی شده است.
راهپیمایی سه کیلومتری مردم تا میدان جمهوری "ریپوبلیک "شهر پاریس اعلام انزجارعمومی به تروریست هایی است که سعی در ترویج افکار اسلامی با توسل به قهوه قهری و زور را دارند.
همچنین اعلام همبستگی گروهی در استکهلم سوئد با مخالفان اسلامی سازی مناسبات در آلمان نیز شاهدی دیگر بر این مساله می باشد.
برپایی راهپیمایی ده هاهزار نفری به حمایت از سازمان "پگیدا" که در راستای ستیز با تروریسم و شکل گیری جمعیت های اسلامی در اروپا فعالیت می کند، طی هفته های قبل همه و همه نشانگر خواسته های عمومی جامعه در ریشه کنی تروریسم وپایان دادن خشونت از انواع مذهبی به خصوص رفتار اسلام گرایان افراطی در سرتاسر جهان می باشد.
اعتراض همگانی مردم فرانسه که تاکنون در بسیاری از کشورهای اروپایی به صورت های پیدا و پنهان مورد تایید افکار عمومی واقع شده نوعی همگرای و حتی نوعی هم ذات پنداری را در میان مردم به نمایش گذاشته که نه تنها ترور و خشونت طلبی بلکه توسل به قوه قهری در دست یابی به اهداف را در باورهای اسلامی تند رو را به چالش می کشد.
من چارلی هستم یکی از شعارهای اصلی این اعتراض همگانی که جمعیتی بیش ازچهارملیون نفر را در پاریس به خیابانها کشیده نشانه از عدم سازش و ادامه فعالیت هایی است که مصاف کنندگان اسلامی را هوشمندانه به چالش می کشد.


راهپیمایی مردم فرانسه که از روزیکشنبه با اعلام قبلی انجام شد نه تنها با استقبال بی نظیر مردمی روبرو بود بلکه از حمایت مقامات ارشد دولتی این کشور و دیگر کشورها نیز برخوردار بوده است. بنابر گزارش بی بی سی در صف اول راهپیمایی مقام‌های دولتی چون فرانسوا اولاند، رئیس‌جمهوری فرانسه، آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان، محمود عباس، رییس تشکیلات خودگردان فلسطین و بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل و چند مقام دیگر در حالی که بازوهای همدیگر را گرفته بودند، راهپیمایی را آغاز کردند.همچنین از یک روز قبل یعنی شنبه گذشته در شهرهای دیگر فرانسه هم مردم با برپایی جمعیت های اعتراضی حمایت خود را از این اعتراض بیان کرده بودند. بنا بر همین گزارش همزمان با تظاهرات پاریس در چند شهر دیگر فرانسه، لندن، پایتخت بریتانیا، وین پایتخت اتریش و مادرید پایتخت اسپانیا هم تظاهراتی برای همراهی برگزار شده است.

داشتن تولد تازه یعنی چه؟


معنی تحت اللفظی " تولد تازه،" متولد شدن از عالم بالا است. تولد تازه را ،خدا می بخشدو عملی است که خدا بوسیلۀ آن حیات جاودانی را به شخصی که ایمان می آورد عطا می کند (دوم قرنتیان 17:5 ؛ اول یوحنا 29:2 ؛ 9:3 ؛ 7:4 ؛ 1:5ـ4 ،18).
(یوحنا 12:1ـ13 ) خاطر نشان می سازد که "از سر نو مولود " شدن حامل این پیغام نیز هست که چنین شخصی، به وسیلۀ ایمان به عیسی مسیح، "فرزند خدا" نیز شده است.
سؤال منطقی که در این راستا مطرح میشود این است که: "چرا یک شخص احتیاج دارد که دوباره متولد شود؟" پولس رسول در رسالۀ خود به "افسسیان 1:2 " می نویسد: "و شما را که در خطایا و گناهان مُرده بودید زنده گردانید."
او همچنین در رسالۀ خود به "رومیان 23:3 " در خطاب به کلیسای روم می نویسد: "زیرا همه گناه کرده اند، و از جلال خدا قاصر میباشند." بنابراین، برای اینکه گناهان شخص آمرزیده شوند و با خدا رابطه ای زنده و شخصی داشته باشد، او احتیاج دارد از سر نو مولود گردد؛ یعنی تولد تازه یابد.اما چگونه این امر امکان پذیر میگردد؟
 افسسیان" 8:2ـ9 " تعلیم میدهد: "زیرا که محض فیض نجات یافته اید؛ بوسیلۀ ایمان. و این از شما نیست، بلکه بخشش خداست. و نه از اعمال؛ تا هیچکس فخر نکند."
هنگامیکه یک شخص "نجات می یابد،" یعنی عیسی مسیح را به عنوان خدا ونجات دهنده خود پذیرفته و او از نو متولد شده و از لحاظ روحانی تجدید حیات یافته است، و از همان لحظه بخاطر حیات تازه ای که یافته ، فرزند خدا می باشد. در حقیقت هنگامی که ایمان می آوریم عیسی مسیح با مرگ خویش بر صلیب جریمۀ گناهان ما پرداخت می کند، ما از نقطه نظر روحانی دوباره متولد میشویم. "پس اگر کسی در مسیح باشد، خلقت تازه ای است...." (دوم قرنتیان 17:5).
اگر تا به امروز عیسی مسیح خداوند را به عنوان نجات دهندۀ خود نپذیرفته اید، امروز روح القدس با شخص شما صحبت میکند. شما احتیاج دارید که از سر نو مولود گردید. آیا حاضر هستید که با دعائی مملو از توبه بسوی مسیح آیید و در او مخلوق جدیدی گردید؟
"و اما به آن کسانی که او را قبول کردند قدرت داد تا فرزندان خدا گردند؛ یعنی به هر که به اسم او ایمان آورد. که نه از خون، و نه از خواهش جسد، و نه از خواهش مردم، بلکه از خدا تولد یافتند" (یوحنا 12:1ـ13).
اگر مایل هستید عیسی مسیح را به عنوان نجات دهندۀ خود بپذیرید، میتوانید از این نمونۀ دعا استفاده کنید. ولی این حقیقت را همیشه بیاد داشته باشید که گفتن و یا تکرار این دعا (و یا هر دعای دیگر) باعث نجات شما نمیشود. نجات واقعی تنها با اعتماد قلبی به عیسی مسیح که بر صلیب گناهان ما را آمرزید دریافت میشود. این دعا راه ساده ای است برای ابراز ایمان و قدردانی شما از خدائی که راه نجات را برای شما تدارک دید.

"خداوندا، می دانم که به علیه تو گناه کرده ام و مستحق مجازات می باشم. اما می دانم که عیسی مسیح، مجازاتی را که من شایستۀ آن بودم بر خود گرفت تا من بتوانم بوسیلۀ ایمان به او آمرزیده شوم. از گناه خود توبه میکنم و برای نجات فقط به تو اعتماد میکنم. تو را شکر می کنم که محض فیض عجیب خود گناهانم را بخشیده و به من حیات جاودانی داده ای. آمین."
آیا با مطالعه این مطالب تصمیم گرفتید تا با ایمان مسیح را در قلب خود بپذیرید؟ اگر اینچنین است، لطفاً در قلب خود بگویید: "امروز مسیح را با قلب خود پذیرفتم".


۱۳۹۳ دی ۱۹, جمعه

چرا پطروس با اشتباهات فراوان کنار عیسی باقی ماند؟

نوشته شده توسط: ندا عطایی


گاهی ممکن است ما در زندگی به نتیجه دلخواه نرسیده باشیم و به نوعی طعم شکست را چشیده باشیم . البته شکست در زندگی یک رویداد نیست بلکه قضاوتی است که ما ازاتفاقات پیش آمده می کنیم.
با یادآوری کارهای پطرس و نحوه برخورد عیسی مسیح با او پی به موفقیت پطروس با تمام اشتباهاتی که داشت می بریم. از بین 12 شاگردی که عیسی داشت ما بیشتر نام پطرس را شنیده ایم و مطالب بسیاری درباره او خوانده ایم .پطرس بسیار عجول بود و اشتباهات بسیاری میکرد اما در نهایت خدمتش را با پیروزی به پایان رسانید.

راز موفقیت پطرس دو چیز بود. اول ، دعا و برکتی که عیسی به او میداد و دوم ، او در موقعیت شکست ، خود را شکست خورده نمی دانست. در (متی 16: 21-23) عیسی به پطرس می گوید :" دور شو از من ای شیطان" هرچند منظور عیسی خود شخص پطروس نبود بلکه روح پلیدی بود که زبان او را به امور انسانی باز کرده بود ، اما پطرس به دلیل ایمان قوی که به عیسی داشت هیچ عکس العملی از خود نشان نداد. در باب 16 انجیل متی چیزی درباره عکس العمل او درج نشده است . زیرا در کلام واکنش های افراد به صراحت ذکر شده است .هنگامیکه عیسی به جوان ثروتمند می گوید ثروت خود را بفروش و بین فقرا تقسیم کن (متی19: 20-22) جوان ناراحت می شود و در کلام نوشته شده :" او ترشرو بشد و برفت." یعنی عکس العمل نشان داد. اما وقتی پطروس کلامی به این شدت شنید متوجه شد که چه اشتباهی کرده است ولی خود را شکست خورده فرض نکردو همچنان از یاران عیسی باقی ماند.

اشتباه دیگری که پطروس باز انجام داد ، هنگامیکه در بالای کوه ظاهر عیسی در مقابل چشمان پطروس همچون خورشید درخشان گردید (متی17: 1-9) بار پطروس از سر شتابزدگی درباره سایبان صحبت می کند . این خصلت انسان است که وقتی فکر میکند مطلب مهمی کشف کرده بدون هیچ تاملی آنرا بازگو نماید. ولی او بازهم بی ربط حرف زده بود ، اما باز هم خود را شکست خورده فرض نکرد.

در واقع فرق بین شکست و خود را شکست خورده دانستن در زندگی در (متی14: 25-32) به خوبی نمایان است . هنگامیکه پطروس سعی میکند یک عمل کاملا قهرمانانه با توجه به ایمان به مسیح انجام دهد. او سعی کرد با قدرتی که از خودعیسی مسیح می گیرد بر آب راه رود اما باز هم در راهی که خود انتخاب کرده بود ثابت قدم نمی ماند و فریاد می زند "خدایا مرا دریاب" و باز هم شکست می خورد.  علارغم ضعفها و کم ایمانیهای پطروس ، عیسی هیچوقت او را طرد نکرد و با توجه به عدم درک درست او از وقایع همیشه فرصتهای جدید و راههای فراوان به او داد.

اشتباه بعدی پطروس که عیسی در (لوقا22: 31) آنرا پیش بینی می کند ، انکار کردن خودش توسط پطروس بود که در (لوقا22: 55) این اتفاق می افتد .زمانیکه پطروس ، عیسی را انکار کرد ، عیسی او را نگاه کرد، پطروس گریان فرار کرد ولی تا ابد نالان نماند عزمش را راسخ نمود ، با قاطعیت پیش رفت تا جاییکه وقتی او را به صلیب می کشیدند گفت :"من شایسته نیستم مثل عیسی مصلوب شوم." او اشتباهات بسیار داشت ولی هیچگاه یک انسان شکست خورده باقی نماند.

عزیزان ! عیسی در اشتباهاتی که انجام می دهیم هیچگاه ما را طرد نمی کند. او خود محبت است تا زمانیکه به خود بیاییم و در راه درست قرار بگیریم ، هرگز ما را ترک نمی کند. زیرا او خدای فرصتهاست  و برای دادن فرصت جدید و حیات جدید  به انسانها به روی زمین آمد .
عیسی مسیح همه را برکت می دهد و برای همه دعا میکند . اگر خود را شکست خورده ندانیم دوباره بلند می شویم ، چون خدا با ماست.

وقتی در مسیح هستیم ، در ترسها و شکستها اول نجات پیدا میکنیم بعد مورد شماتت قرار می گیریم. (او اول دست برآورد او را گرفت ، بعد گفت ای کم ایمان چرا شک کردی؟ متی14)

دستان عیسی مسیح حافظ زندگیتان باشد.



۱۳۹۳ دی ۱۷, چهارشنبه

ایران رتبه هفتم در گزارش لیست سالانه « جفا بر مسیحیان 2014 »


.







گزارش سال ۲۰۱۴  از وضعیت مسیحیان در ۵۰ کشور نشان می‌د‌هد که ۱۰۰ میلیون مسيحی به دلیل اعتقادات دینی خود تحت فشار و آزار قرار دارند. جمهوری اسلامی  در میان ده کشور نخست فهرست، در مقام «هفتم» قراردارد.

به گزارش «محبت نيوز» ،  سازمان موسوم به "درهای باز" روز سه‌شنبه ۱۶ دی فهرستی از ۵۰ کشور جهان را منتشر کرد که در آن‌ها مسیحیان مورد آزار و تبعیض و پیگرد قرارمی‌گیرند. این فهرست جمع‌بندی گزارش‌ها و شواهدی است که از اول نوامبر ۲۰۱۳ تا ۳۱ اکتبر ۲۰۱۴ دسته‌بندی و مستند شده‌اند.
نام جمهوری اسلامی ایران در ده کشور صدر این فهرست به چشم می‌خورد. کره شمالی در مقام اول جدول قرار دارد و سومالی، عراق، سوریه، افغانستان، سودان، ایران، پاکستان، ارتیره و نیجریه در مقام‌های دوم تا دهم جای گرفته‌اند. وضعیت مسیحیان ایران از مسیحیان پاکستان نیز بدتر گزارش شده است.
به گفته خبرگزاری آلمان، کره شمالی از سال ۲۰۰۲ همواره در راس فهرست «درهای باز» بوده است.
مسیحیان این کشور که تعدادشان بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزار نفر تخمین زده می‌شود، به دلیل سرکوب‌های مداوم، به صورت زیرزمینی بر ایمان خود مانده‌اند.
سازمان ملل اعلام کرده که حدود ۷۰ هزار نفر از این افراد به بهانه‌های مختلف به اردوگاه‌های کار اجباری فرستاده شده‌اند.
در گزارش «درهای باز» آمده که اسلام‌گرایی و گسترش فعالیت گروه‌های افراطی در نقاط مختلف جهان، با تشدید آزار و سرکوب اقلیت‌های دینی و مسیحیان همراه بوده است. در ۴۰ کشور از ۵۰ کشوری که مورد بررسی قرار گرفته‌اند، تندروهای اسلام‌گرا حضور فعال دارند.
وضعیت مسیحیان عراق و سوریه به دلیل یکه‌تازی‌ها و تصرفات دولت اسلامي در این دو کشور به شدت تنزل کرده است. پیش از شروع بحران سوریه، یک میلیون و ۸۰۰ هزار مسیحی در این کشور زندگی می‌کردند که با فرار صدها هزار نفر، اینک به یک میلیون و صد هزار نفر رسیده‌اند. در عراق مسیحیان به شدت سرکوب شده و از بیم جان به کشورهای همسایه گریخته‌اند.
ایران که در گزارش پیشین این سازمان در سال ۲۰۱۳، در مقام نهم قرار داشت، با دو پله تنزل در رده هفتم قرار گرفته است. در این کشور نوکیشان مسیحی مورد پیگرد قرارمی‌گیرند و به عنوان بازگشت از دین، زندانی و تهدید به اعدام می‌شوند.
آمار دقیقی از تعداد مسیحیان ایران وجود ندارد اما گفته می شود شمار آن‌ها کمتر از یک درصد جمعیت ۷۸ میلیونی این کشور برآورد می‌شود.


ترکیه نیز پس از سه سال غیبت از فهرست سازمان «درهای باز» دوباره به جمع کشورهایی پیوسته که مسیحیان را مورد پیگرد قرار می‌دهند. در گزارش این سازمان آمده که زمینه‌های فشار بر مسیحیان ترکیه، سیاست‌های ملی‌گرایانه و اسلام‌گرایانه حزب «عدالت و توسعه» به رهبری رجب طیب اردوغان است.