۱۳۹۴ مرداد ۷, چهارشنبه

کدام آیین یا دین مورد تایید خداوند است؟





برای خداوند بسیار مهم است که چگونه او را پرستش و خدمت میکنیم.کتاب مقدس صریحا کسانی را که ادعای خداپرستی میکنند اما اعمالشان خلاف احکام خداست سرکش و نافرمان خوانده است و شایسته هیچ کار نیکی نمی داند(تیطس 1:16)

برای اینکه خدا را از خودمان خشنود کنیم اول باید ببینیم که او از ما چه خواسته و بعد به خواسته هایش عمل کنیم.چنانکه عیسی کسانی را که بر اساس خواست خدا عمل نمیکنند (بد کار) می خواند.(متی 7: 21-23)

خداوند برای تمام انسانهای روی زمین این امکان را فراهم کرده است  که بتوانند به زندگی ابدی دست یابند.برای به دست اوردن این هدیه الهی شخص باید شیوه صحیح دینداری و خدمت به خدا را بیاموزد و زندگی ای خداپسندانه در پیش بگیرد که متاسفانه عده بسیار کمی چنین میکنند.

بسیاری از مردم عقیده دارند که خدا تمام ادیان و مذاهب را قبول دارد اما عیسی خلاف این مطلب را ثابت کرد و به پیروانش هشدار داد(از در تنگ داخل شوید،زیرا فراخ است ان در و عریض است آن راه که به هلاکت منتهی میشود و داخل شوندگان به آن بسیارند.اما تنگ است آن در و سخت است آن راه که به حیات منتهی میشود و یابندگان آن کم هستند.)(متی 7: 13-14)

با توجه به نظر عیسی دو راه بیشتر وجود ندارد: راه حیات و راه هلاکت. کاملا روشن است که خداوند هلاکت و مرگ هیچ انسانی را نمی خواهد لذا به همه انسانهای روی زمین این امکان را داده است که با روش صحیح خداپرستی یعنی راهی که به حیات ابدی منتهی میشود آشنا شوند.(دوم پطروس 3: 9) بنابراین انتخاب آئین خداپرستی بسیار حائز اهمیت است زیرا انتخاب بین مرگ و زندگی است.

عیسی گفت که دین واقعی را میتوانیم از اعمال و رفتار اعضا و پیروانِ آن، تشخیص دهیم.او گفت:(ایشان رااز میوه های ایشان خواهید شناخت.زیرا هر درخت نیکو میوه نیکو می آورد.)(متی 7 : 16-17)

این اصل به ما نشان میدهد که با بررسی اعمال و رفتار پیروان یک دین یا ایین میتوانیم تشخیص بدهیم که آیا آن حقیقی است یا دروغین. البته اینکه از یک فرد انتظار کاملیت داشته باشیم انتظاری بی جا خواهد بود اما میتوانیم انتظار داشته باشیم که اعضای واقعیِ حقیقی در مجموع در پی انجام خواست خداوند باشند.

۱۳۹۴ مرداد ۵, دوشنبه

نسخه روحانی برای درمان افسردگی



چون خدا مرا دوست دارد... (۱ قرنتیان ۱۳:‏۴-۸)
چون خدا مرا دوست دارد تحملش نسبت به من بسیار زیاد است‌.
چون خدا مرا دوست دارد اتفاقاتی را که در زندگیم رخ می‌دهند تحت‌کنترل گرفته و از آنها بشکلی سازنده برای رشد من استفاده می‌کند.
چون خدا مرا دوست دارد با من چون شی‌ء تحت‌تملک رفتار نمی‌کند.
چون خدا مرا دوست دارد نیازی ندارد مرا تحت فشار بگذارد تا نشان بدهد که بخاطر خدا بودنش چقدر عظیم و قدرتمند است‌. همچنین او بخاطر نشان دادن اهمیت و عظمت خود مرا بعنوان فرزند خودش تحقیر نمی‌کند و کوچک نمی‌شمارد.
چون خدا مرا دوست دارد متعلق به من است‌. او می‌خواهد که من بالغ شده و در محبت او رشد کنم‌.
چون خدا مرا دوست دارد بخاطر اشتباه کوچکی که مرتکب می‌شوم غضب خود را از آسمان بر من نازل نمی‌کند، اگر چه تعداد این اشتباهات در زندگیم زیاد می‌باشند.
چون خدا مرا دوست دارد حساب گناهانم را نگاه نمی‌دارد تا هر گاه فرصتی بدست آورد بخاطر آنها بر سرم بکوبد.
چون خدا مرا دوست دارد، هنگامی که در طرقی که وی را خشنود می‌سازند سلوک نمی‌کنم‌، غمگین می‌شود زیرا از نظر او این کار من به معنای این است که آنچنان که باید، او را دوست ندارم و به وی اعتماد نمی‌کنم‌.
چون خدا مرا دوست دارد، هنگامی که قدرت و قوت او را تجربه می‌کنم و بخاطر نام وی در برابر فشارهای زندگی می‌ایستم‌، لذت می‌برد.
چون خدا مرا دوست دارد حتی زمانی که احساس می‌کنم دیگر تسلیم شده‌ام و نیز نمی‌توانم دریابم که چرا وی مرا رها نمی‌کند، باز هم صبورانه به من کمک می‌کند.
چون خدا مرا دوست دارد حتی زمانی که اعتمادم را نسبت به خودم از دست می‌دهم او کماکان به من اعتماد می‌کند.
چون خدا مرا دوست دارد هرگز به من نمی‌گوید که دیگر امیدی برایم وجود ندارد بلکه صبورانه در زندگیم عمل می‌کند، مرا محبت کرده و مرا بگونه‌ای تربیت می‌کند که به سختی می‌توانم عمق توجه وی را به خودم درک کنم‌.
چون خدا مرا دوست دارد حتی اگر بسیاری از دوستانم هم مرا ترک کنند هرگز مرا ترک نمی‌کند.
چون خدا مرا دوست دارد حتی هنگامی که در اوج یأس و ناامیدی هستم‌، هنگامی که من واقعی خود را مشاهده می‌کنم و آن را با عدالت‌، قدوسیت و جمال و محبت او مقایسه می‌کنم‌، حتی در چنین شرایطی نیز وی در کنار من می‌ایستد. و در چنین لحظاتی است که من واقعاً می‌توانم باور داشته باشم که خدا مرا دوست دارد.
بله‌، بزرگترین همه عطایا محبت کامل خدا است‌.

                                                نوشتۀ نورمن رایت - ترجمۀ روبرت آسریان‌

۱۳۹۴ مرداد ۱, پنجشنبه

آیا عیسی از باکره متولد شد؟




 تدوین از کتاب پاسخ به پرسش‌های دشوار


معجزۀ تولد عیسی از باکره، انسان‌های بسیاری را در حیرت فرو برده است و در واقع آنها را از پذیرش حقیقت مسیحیت باز داشته است. با این وجود، کتاب‌مقدس اعلام می‌دارد که خدا تصمیم گرفت که ورود پسرش به دنیای انسان‌ها معجزه‌آمیز باشد.
اشعیای نبی هفتصد سال پیش از تولد مسیح گفت: «اینک باکره حامله شده پسری خواهد زائید و نام او را عمانوئیل خواهند خواند» (اشعیا ۷:‏۱۴).

عهدجدید انجام نبوت اشعیا را ثبت می‌کند: «و در ماه ششم جبرائیل فرشته از جانب خدا به شهری از جلیل فرستاده شد که ناصره نام داشت، تا نزد باکره‌ای مریم نام برود. مریم نامزد مردی بود یوسف نام از خاندان داود ...
فرشته وی را گفت: «ای مریم مترس! لطف بسیار خدا شامل حال تو شده است. اینک آبستن شده پسری خواهی زائید که باید نامش را عیسی بگذاری.»
مریم از فرشته پرسید: «این چگونه ممکن است زیرا من با مردی نبوده‌ام.»
فرشته پاسخ داد: «روح‌القدس بر تو خواهد آمد و قدرت خدای متعال بر تو سایه خواهد افکند از این رو، آن مولود مقدس و پسر خدا خوانده خواهد شد. . . . زیرا نزد خدا هیچ امری ناممکن نیست»» (لوقا ۱:‏۲۶-۲۷، ۳۰-۳۱، ۳۴-۳۵، ۳۷)!

تولد او از باکره به‌عنوان یک واقعیت تاریخی در کتاب‌مقدس ثبت شده است. نویسندگانی که این داستان را ثبت کرده‌اند عبارت بودند از متی- شاهد رخدادهای دوران زندگی عیسی- و لوقا، پزشکی که امور بسیاری در زندگی مسیح را از دیدگاه مادر او، مریم، ارائه می‌کند.

متن‌های اناجیل متی و لوقا معتبر هستند و هیچ‌گونه مدرکی دال بر این مطلب وجود ندارد که این قسمت‌ها بعداً به متن اصلی اضافه شده باشند. کلیسا نیز از همان بدو امور، به آموزۀ تولد از باکره ایمان داشت.

"ایگناتیوس"(Ignatius) که در اوایل قرن دوم می‌زیست، نامه‌ای به افسسیان نوشت و در آن اظهار داشت: "زیرا خدای ما، عیسی مسیح، با قدرت الهی در رحم مریم جا گرفت و نه فقط از خاندان داود، بلکه از روح‌القدس بود."

دلایل بسیاری برای ضروری بودن تولد از باکره وجود دارند. کتاب‌مقدس تعلیم می‌دهد «کلمه‌ای که جسم گردید، از همان آغاز با خدا بود» (یوحنا ۱:۱). واقعیت وجود ازلی مسیح، بارها در عهدجدید شهادت داده شده است (یوحنا ۸:‏۵۸ ؛ فیلیپیان ۲:‏۵-۱۱؛ کولسیان ۱:‏۱۵-۱۶).

هنگامی که عیسی به‌دنیا آمد، همچون ما موجودی نبود که تازه به دنیا آمده باشد، بلکه پسر ازلی خدا بود. تولد یافتن و آمدن به این دنیا از طریق یک باکره مستلزم دخالت الهی بود، و این دقیقاً همان چیزی است که اناجیل ثبت کرده‌اند.
دلیل دیگری که بر مبنای آن عیسی باید از باکره به‌دنیا می‌آمد، طبیعت بی‌گناه او بود. یک تعلیم اساسی عهدجدید آن است که عیسی از زمانی که به‌دنیا آمد تا روزی که جان داد، بی‌گناه بود. او برای آنکه یک قربانی کامل باشد، باید به‌گونه‌ای معجزه‌آسا وارد دنیا می‌شد. بنابراین تنها راه موجود، تولد از باکره بود.

علاوه بر این، اگر عیسی فرزند یوسف بود نمی‌توانست ادعای حقوق قانونی برای رسیدن به تخت داود را داشته باشد. برطبق نبوت ارمیا ۲۲:‏۲۸-۳۰، امکان نداشت که پادشاهی در اسرائیل باشد که از ذریت کنیاهو باشد، و متی ۱:‏۱۲ نقل می‌کند که یوسف از نوادگان یکنیا (همان کنیاهو) بود. اگر یوسف پدر عیسی بود، او قانوناً نمی‌توانست تخت داود را به ارث ببرد.

تولد مسیح از باکره نه تنها یک واقعیت تاریخی است، بلکه هنگامی که کلیۀ داده‌ها و اطلاعات را در نظر می‌گیریم، متوجه می‌شویم که این یک واقعیت تاریخی و ضروری بوده است.
آیا مخالفت‌ها با مسئله تولد از باکره از چنان اعتبار قانونی برخوردارند که امروزه ما نتوانیم به آن ایمان داشته باشیم؟

احتمالاً راه‌های دیگری هم وجود داشتند که خدا می‌توانست یکی از آنها را برای فرستادن پسرش به دنیا انتخاب کند، لیکن واقعیت این است که راه انتخابی او برای انجام این کار به‌وسیلۀ تولد از باکره بود.
اناجیل این واقعیت را ثبت کرده‌اند که مریم و یوسف تا زمان تولد مسیح با یکدیگر رابطۀ زناشویی نداشتند، و «اما با او همبستر نشد تا او پسر خود را به‌دنیا آورد؛ و یوسف او را عیسی نامید» (متی ۱:‏۲۵).

اگرچه تولد از باکره به‌عنوان یک واقعیت تاریخی مطرح شد و برخی امور باعث شدند تا تولد از باکره ضروری گردد، هنوز هم عدۀ بسیاری هستند که فریاد اعتراضشان نسبت به این واقعه بلند است.
مشکل اصلی این قبیل افراد در مورد تولد از باکره، معجزه بودن آن است. کتب مقدسه این واقعه را اتفاقی معمولی قلمداد نمی‌کنند، بلکه آن را یک عمل ‌فراطبیعی از جانب خدا می‌دانند. اگر کسی به‌امکان وقوع معجزه اعتقاد داشته باشد، نباید معجزۀ تولد از باکره برایش مشکل خاصی ایجاد نماید.

ممکن است از خود بپرسیم که مگر تولد از باکره معجزه‌ای بزرگتر از غذا دادن به ۵۰۰۰ نفر یا راه رفتن عیسی بر روی آب است؟ اگر خدای قادر مطلقی وجود داشته باشد که "گفت" و تمام آفرینش شکل گرفت، تولد از باکره فراتر از توانایی او خواهد بود؟

عموماً اعتراضی که به‌ واقعیت تولد از باکره می‌شود آن است که این پدیده از لحاظ زیست‌شناسی امکان‌پذیر نیست و مردمی آن را پذیرفتند که از این امور اطلاعی نداشتند. "سی.اس.لوئیس" (C.S.Lewis) نکاتی راجع به این دیدگاه را مطرح ساخت:
"بنابراین، چنین سخنانی را از مردم خواهید شنید: مسیحیان اولیه معتقد بودند که مسیح پسر یک باکره است، اما می‌دانیم که این امر از لحاظ علمی ممکن نیست." گویا نظر این افراد چنین است که ایمان به معجزات زمانی در بین مردم رایج بود که انسان‌ها به‌قدری از کار طبیعت بی‌اطلاع بودند که درک نمی‌کردند معجزه یعنی امری برخلاف آن.

"لحظه‌ای تأمل نشان می‌دهد که این حرف بسیار احمقانه است. وقتی که یوسف دریافت که نامزد او نوزادی خواهد زایید، تصمیم گرفت که او را ترک کند و این کار او غیرطبیعی هم نبود. چرا؟ زیرا او نیز مانند پزشکان امروزی متخصص زنان می‌دانست که زنان در روند عادی طبیعت بچه‌دار نخواهد شد مگر آنکه با مردی همبستر شده باشند."

"شکی نیست که پزشکان امروزی متخصص زنان دربارۀ تولد و بارداری مطالب بسیار زیادی می‌دانند که یوسف از آنها بی‌اطلاع بود. لیکن آن امور ربطی به نکتۀ اصلی ندارند _ این‌که تولد از باکره برخلاف روند عادی طبیعت است. و یوسف نیز یقیناً این را می‌دانست" (معجزات، نیویورک، انتشارات مک‌میلان، ص ۴۸).
برخی تلاش کرده‌اند که تولد از باکره را با دنبال کردن آن در اساطیر یونانی یا بابلی شرح دهند. به‌نظر آنان، نویسندگان انجیل این داستان را از اساطیر روزگار خودشان به‌عاریت گرفته‌اند.

این نظر با واقعیت‌های موجود تناسبی ندارد، زیرا هیچ قهرمانی در اساطیر بت‌پرستان وجود ندارد که در مورد تولدش ادعای تولد از باکره شده باشد. به‌علاوه، اینکه یک ذهن یهودی چنین داستانی را از اساطیر گرفته و ساخته باشد، غیرقابل تصور است.
در میان یونانیان، بابلی‌ها و مصری‌ها گفته می‌شد که خدایان بسیاری به‌طریق‌های غیرمعمول به‌دنیا آمده‌اند، لیکن اغلب آنها هرگز حتی وجود خارجی هم نداشته‌اند. شرح این تولد‌‌ها آکنده از عناصر آشکار اساطیری است که به‌طور کلی اثری از آنها در روایت‌های انجیل دیده نمی‌شود. شرح این تولد‌ها به صورت گزارش‌هایی از یک اله یا الهه بود که به‌واسطۀ رابطه‌ای جنسی بین موجودی آسمانی و یک زن زمینی، یا رابطه‌ای زناآلود بین اله و الهه به‌دنیا می‌آمدند.

"دکتر توماس توربرن" (Dr. Thomas Thorburn) به‌گونه‌ای شایسته این قضیه را تفسیر می‌نماید: "کلیۀ این داستان‌های گوناگون آبستنی و تولد‌های فراطبیعی که در فرهنگ‌های محلی یا تاریخ اساطیر می‌بینیم و در داستان‌های مختلف بت‌پرستان می‌خوانیم، آنقدر که با ماجرای تولد مسیح در تضاد هستند، چندان تطابقی با هم ندارند (توماس جمیز توربرن، نقد مدارک آموزۀ تولد از باکره، لندن، سال ۱۹۰۸، ص.۱۵۸).

بنابراین زمانی که اعتراض‌های مربوط به تولد از باکره را به دقت بررسی نماییم، بیشتر متقاعد می‌شویم که این امر دقیقاً همان‌گونه که ثبت تاریخی آن در اناجیل آمده‌اند در عالم واقعیت به‌وقوع پیوسته است.

۱۳۹۴ تیر ۳۰, سه‌شنبه

یوحنا باب 15: 19




اگر به دنیا دل می بستید دنیا شما را دوست می داشت. ولی شما به آن دل نبسته اید، چون من شما را از میان مردم دنیا جدا کرده ام، به همین دلیل از شما نفرت دارند.

یوحنا15: 19 

۱۳۹۴ تیر ۲۸, یکشنبه

مزامیر باب ۳۷ آیه ۷ تا ۹



   ۷ در حضور خداوند سكوت‌ نما و با صبر و شكیبایی‌ منتظر عمل‌ او باش‌. به‌ كسانی‌ كه‌ با نیرنگ‌ و حیله‌ در زندگی‌ موفق‌ می‌شوند، حسادت‌ مورز. ۸ خشم‌ و غضب‌ را ترك‌ كن‌. خاطر خود را آزرده‌ مساز تا گناه‌ نكنی‌. ۹ كسانی‌ كه‌ انتظار خداوند را می‌كشند از بركات‌ او برخوردار خواهند شد.

قرنتیان اول باب ۱۳ آیه ۴ تا ۵






    ۴ کسی که محبت دارد، صبور است و مهربان ؛ حسود نیست و به کسی رشک نمی برد؛ مغرور نیست و هیچگاه خودستایی نمی کند؛ ۵ به دیگران بدی نمی کند؛ خودخواه نیست و باعث رنجش کسی نمی شود. کسی که محبت دارد، پرتوقع نیست و از دیگران انتظار بیجا ندارد؛ عصبی و زودرنج نیست و کینه به دل نمی گیرد؛ 

۱۳۹۴ تیر ۲۵, پنجشنبه

کشیش زندانی،بهنام ایرانی به قید وثیقه آزاد شد...


به گزارش خبرگزاری سی بی ان – شبکه خبری مسیحیان – آقای ایرانی در پی تامین قرار وثیقه چهل هزار دلاری برای مدت پانزده روز از زندان آزاد شده است.
کشیش بهنام ایرانی در سال ۲۰۱۱ میلادی به خاطر فعالیت های مذهبی اش در ایران به تحمل شش سال حبس محکوم شد. خبرگزاری فاکس سال گذشته از محکومیت آقای ایرانی به مجازات اعدام به اتهام مفسد فی الارض خبر داده بود.

۱۳۹۴ تیر ۲۴, چهارشنبه

انتقاد نغمه عابدینی از دولت اوباما در پی مشخص نشدن وضعیت همسرش و توافق اتمی


نغمه عابدینی، همسر سعید عابدینی، کشیش زندانی در ایران، و همچنین همسر رابرت لوینسون، مأمور بازنشسته اف‌بی‌آی که بر اساس برخی گزارش‌ها در ایران ناپدید شده، از این که دولت اوباما بدون در نظر گرفتن سرنوشت همسران‌شان تن به توافق هسته‌ای داده است انتقاد کردند.
به گزارش «محبت نیوز» در واکنش به توافق اتمی وین، نغمه عابدینی، همسر کشیش سعید عابدینی که در ایران زندانی است، و همچنین کریستین لوینسون، همسر رابرت لوینسون، مأمور بازنشسته اف‌‌بی‌آی که طبق بعضی گزارش‌ها در ایران ناپدید شده، از این که دولت اوباما بدون در نظر گرفتن سرنوشت همسران‌شان تن به توافق هسته‌ای داده انتقاد کردند.
به گفته رادیو اروپای ازادی رادیو فردا، خانم عابدینی روز سه‌شنبه گفت که در ماه ژانویه در دیدار با باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا ، از او خواسته است توافقی را که به آزادی همسرش نینجامد نپذیرد.
خانم لوینسون نیز از رهبران آمریکا خواسته است به موضوع ناپدید شدن همسرش «با همان اولویت و فوریتی که برای مذاکرات اتمی قائل بودند» بپردازند.
روزنامه واشینگتن پست پیش از این در گزارشی نوشته بود که مقامات آمریکایی در طی مذاکره اتمی با ایران بارها وضعیت امیر حکمتی، سعید عابدینی، جیسون رضاییان و رابرت لوینسون را پیش کشیده‌اند.
سارا حکمتی، خواهر امیر حکمتی، و علی رضائیان، برادر جیسون رضائیان، همزمان با مذاکرات اتمی در وین برای جلب توجه افکار عمومی به سرنوشت این دو زندانی، به این شهر سفر کرده بودند.
کشیش سعید عابدینی پس از بازگشت به ایران بازداشت شده و به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» به هشت سال زندان محکوم شده است.
در همین زمینه : کشیش ” سعید عابدینی ” به ۸ سال زندان محکوم شد !
رابرت لوینسون، مامور پیشین پلیس فدرال آمریکا، اف‌بی‌آی، در مارس سال ۲۰۰۷ زمانی که به جزیره کیش رفته بود، ناپدید شد.
جیسون رضائیان، خبرنگار ایرانی‌تبار روزنامه آمریکایی واشینگتن ‌پست، نیز از تیرماه سال گذشته در بازداشت به سر می‌‌برد.
امیر حکمتی در سال ۲۰۱۱ در حالی ‌که به گفته خود برای دیدار با مادربزرگش به ایران رفته بود، بازداشت و به اتهام‌های «جاسوسی» و «همکاری با کشورهای متخاصم» ابتدا به اعدام محکوم شد، اما این حکم در دادگاه تجدیدنظر به ۱۰ سال زندان کاهش پیدا کرد.

لمسی تازه




به دیدار و لمسی تازه، من محتاجم
و به قدرت خونت عیسی، من محتاجم

 به پری آتش روحت ، چشمه های جاری روحت
به مسح و تجهیز روح، من محتاجم

۱۳۹۴ تیر ۲۳, سه‌شنبه

فواید کلام خدا




چرا ما به کتاب مقدس نیاز داریم؟ اصلاً کتاب مقدس به چه دردی می خورد؟ اینجا خود کتاب مقدس در دوم تیموتاؤس 3: 16-17 به ما می گوید:

" تمامي كتب از الهام خداست و به جهت تعليم و تنبيه و اصلاح و تربيت در عدالت مفيد است، تا مرد خدا كامل و بجهت هر عمل نيكو آراسته بشود. "
اولین چیزی که آیات بالا می گویند این است که کتاب مقدس قطعاً مفید است. حال برای چه مفید است؟ "به جهت تعليم و تنبيه و اصلاح و تربيت در عدالت" . بیایید این فواید را تک به تک بررسی کنیم.

به جهت تعلیم

اولین فایده ای که در دوم تیموتاؤس درباره کلام خدا ذکر شده، تعلیم و یا دکترین است. موضوع تعلیم بسیار مهم است چرا که وقتی صحبت از خدا به میان می آید، معمولاً مردم رسم و رسوم و تعالیمی را پیروی می کنند که از لحاظ جامعه منابع موثقی برای دانسته های مذهبی هستند. از اینرو بسیاری از مردم تعالیم مربوط به خدا را از خادمین، خانواده، مدرسه و ... طلب می کنند. این منابع در صورتی که فقط تعالیم کتاب مقدس را ارائه دهند اشکالی ندارند. اما متأسفانه چنین چیزی معمولاً رخ نمی دهد. چرا که تعالیم آنها اگر چه صادقانه و مذهبی باشند اما اشتباهند. زیرا در توافق با کلام خدا در کتاب مقدس نیستند.
نمونه ای در کتاب مقدس که برای تعلیم استفاده می شود، موضوع نجات است. و جوابی که کتاب مقدس به این موضوع می دهد کاملاً روشن است:
رومیان 10: 9 
" زيرا اگر به زبان خود عيسي خداوند را اعتراف كني و در دل خود ايمان آوري كه خدا او را از مردگان برخيزانيد، نجات خواهي يافت. "
همچنین: افسسیان 2: 8-9 
" زيرا كه محض فيض نجات يافته ايد، بوسيله ايمان و اين از شما نيست بلكه بخشش خداست، و نه از اعمال تا هيچ كس فخر نكند. "
آیا واضح تر از این می شود بیان کرد که لازمه نجات "ایمان به خداوندی عیسی مسیح و اینکه خداوند او را از مردگان برخیزانید" است و نه اعمال نیکو. حال اگر مدرسه، کشیش و یا خانواده شما چیز دیگری بگویند، کدام را قبول می کنید؟ تعالیم کتاب مقدس یا تعالیم انسان ها؟ حال این انسان ها هرکه می خواهند باشند. من به شخصه تعالیم کتاب مقدس را ترجیح می دهم زیرا تنها کلام خداست "که برای تعلیم مفید است." ( دوم تیموتاؤس 3: 16-17)

برای تنبیه

فایده بعدی که دوم تیموتاؤس 3: 16-17 از کلام خدا بیان می کند این است که کتاب مقدس برای تنبیه و اصلاح مفید است. یعنی کتاب مقدس می تواند به ما نشان دهد که آیا اشتباه می کنیم؟ و اگر اشتباه می کنیم، اشتباه ما در کجاست. بنابراین اگر من ایمان دارم که نجات از طریق اعمال و یا ایمان به علاوه عمل نیکو و یا هر چیز دیگر بجز ایمان به خداوندی عیسی و قیام او از مردگان بدست می آید، پس من نیازمند تنبیه و اصلاح خواهم بود. متن بالا از رومیان 10: 9 باز در اینجا کاربرد دارد. اگر من ایمان نداشته باشم چیزی که این متن می گوید صحیح است، متن با بیان حقیقت مرا اصلاح می کند. بدین ترتیب همین یک آیه در متن به من تعلیم می دهد و مرا تنبیه و اصلاح می کند. نمونه ای دیگر را در افسسیان 4: 31 می یابیم:
افسسیان 4: 31 
" و هر قسم تلخی و غیظ و خشم و فریاد و بدگویی و خباثت را از خود دور کنید، "
اگر من تلخ و عصبانی و ... هستم، کتاب مقدس به من می گوید که اشتباه می کنم. می دانید چرا می گویم اشتباه می کنم؟ نه بخاطر اینکه جامعه یا نظام اخلاقی دنیا این را اشتباه می داند بلکه به این دلیل که کلام خدا آنرا اشتباه قلمداد می کند. برای تشخیص خوبی و بدی نیازی به فراگرفتن و پیروی از نظام اخلاقی دنیا نیست. برای این کار باید کلام خدا را بدانید و پیروی کنید.

برای تربیت

سومین چیزی که در دوم تیموتاؤس به عنوان فایده کلام خدا ذکر شده، تربیت و تأدیب است.همیشه تأدیب مکمل تنبیه است. ما بوسیله تنبیه متوجه می شویم که اشتباهمان کجاست. و توسط تأدیب می فهمیم که راه صحیح کدام است. در مورد افسسیان 4: 31 که در بالا بررسی کردیم، تنها مطالعه یک آیه بعد از آن کافی است تا پس از تنبیه، تأدیب را دریابیم. بنابراین افسسیان 4: 32 می گوید:
افسسیان 4: 32 
" و با يكديگر مهربان باشيد و رحيم و همديگر را عفو نماييد چنانكه خدا در مسيح شما را هم آمرزيده است. "
تمام این فواید کلام خدا یعنی تعلیم و تنبیه و اصلاح و تربیت باعث می شوند که کلام خدا در عدالت مفید باشد و یا در اصل یونانی آیه می خوانیم، برای پرورش عدالت باشد.
تا مرد خدا کامل و به جهت هر عمل نیکو آراسته شود
دلیل اینکه خدا کتاب مقدس را که برای این همه چیز مفید است، فرستاد این است که "مرد خدا کامل شود"، یعنی بدون انجام چیز هایی که کلام خدا می گوید نمی توانید کامل باشید.
همچنین آیات دوم تیموتاؤس 3: 16-17 می گوید، کتاب مقدس داده شده تا مرد خدا "بجهت هر عمل نیکو آراسته شود". عمل نیکویی که منظور این آیه است آنی نیست که شما برای خدا مهیا کرده اید. برای خدا تنها کار هایی خوب است که "خدا قبل مهیا نمود تا در آنها سلوک نماییم" (افسسیان 2: 10). تا آماده و بجهت هر عمل نیکو آراسته شویم. چیزی که شما نیاز دارید کلام خدا یعنی کتاب مقدس است.

۱۳۹۴ تیر ۱۹, جمعه

عشق عامل هر حرکت

  

نوشته شده توسط: ندا عطایی

در سال 1920 کلیسای سوئد تعدادی میسیونر را برای بشارت به کشور کنیا فرستاد.در آن زمان هیچ وسیله ارتباطی یا نقلیه ی پیشرفته ای مثل امروز نبود و آنها ماهها در راه بودند تا بتوانند به آن کشور برسند. با این حال آنان که پنج نفر بودند، تصمیم بزرگی در زندگی خود گرفتند وبه این سفر رفتند ولی متاسفانه همه مردند و دلیل مرگشان نیز مشخص نشد.
اگر به طور انسانی بخواهیم با ماجرا برخورد کنیم کلیسای سوئد باید در مقابل این اتفاق موضع می گرفت و فرستادن میسیونرهای دیگر را متوقف می کرد ولی اعضای جدید با آگاهی کامل از این اتفاق با دو تفکر، قدم در این راه نهادند، اول خدا را دوست داشتند و دیگر اینکه ازطرف او احساس خواندگی می کردند و می دانستند که خدا راه را برایشان باز میکند. آنان ایمان داشتند که خداوند نسبت به این عشق بی حدی که دارند بی تفاوت نمی ماند . زیرا عشق می تواند مرکز زندگی یک مسیحی باشد و آن را فقط خداوند به ما یاد می دهد.عشق و محبت از مواردی است که در کتاب مقدس خیلی به آن اشاره می شود.
برای این گفته که به یکدیگر محبت کنید خدا خواهش نمی کند بلکه با اقتدار کامل و با صراحت در یوحنا13: 36 می گوید:" یکدیگر را دوست بدارید همانگونه که من شما را دوست می دارم." این آیه باید مدل زندگی یک مسیحی باشد با رعایت این الگو خیلی چیزها در وجود ایماندار تغییر میکند. برای اینکه در این راه موفق باشیم باید بدانیم عیسی چگونه ما را دوست داشت و برای ما چه کرد؟
او برای ما از جاه و جلال خود گذشت و به جای اینکه پادشاه باشد همانند یک انسان عادی شد . او بدنی مثل بدن ما به خود گرفت و با وجود اینکه خود هرگز گناه نکرد، ولی اجازه داد تمام گناهان ما داخل او شود و خود را فدا کند.(فلیپیان2: 6) او دنیا را زیر رحمت خود برد ولی خود زیر لعنت رفت. عیسی حاضر شد به جلجتا برود، اجازه داد تاج خار بر سرش بگذارند، آب دهان بر صورتش بیندازند، او توهین شنید تا ما را از بارِ لعنت رهایی دهد. عیسی مسیح چیزی به ما داد که هیچ گاه خود قدرت به دست آوردنش را نداشتیم. هنگامیکه او خود را قربانی کارهای ما می کرد،هیچ فکر نکرد که ما باید زمانی محبت هایش را جبران کنیم . او همه دردهای ما را به خود گرفت و این بواسطه همان عشقی بود که به انسانها داشت. عشقِ عیسایی از قربانی شدن می گوید، قربانی شدن منافع و خواسته های شخصی خودمان و اینکه دیگران را همیشه جلوتر از خود بگذاریم و بابت کارهایی که انجام میدهیم انتظار جبران نداشته باشیم. البته معنای درست عشق ابتدا باید باید تعریف شود.
در بیشتر ادیان و دیگر مذاهب مثل بودیسم، یهودیت، اسلام ، عشق هست و حتی موعظه ها و سروده هایی هم در اینباره دارند ولی می بینیم متعصب های مذهبی به جای عشق، نفرت و انزجار را رشد می دهند. برخی از آنها جنگ هایی به راه انداخته اند و در آن به کشتن زنها، دختران و دیگر انسانها می پردازند و اعتقاد دارند این کار را برای خدا انجام می دهند . ولی این عشقی نیست که عیسی از آن حرف می زند. او هرگز زندگی کسی را نگرفت و حتی توصیه ای به کشتن کسی هم نکرد بلکه زندگی خود را به صورت کامل فدا نمود. اگر کمی دقت کنیم عشق همین جاست در جلوی چشمان ما ولی دنیا به سمت اشتباهی در حرکت است. در باور عیسایی خودخواهی و خودمحوری ها از بین می رود و همه گرایش به بدن مسیح پیدا می کنیم با یک روح مشترک، همانطور که هر بدن یک روح دارد.
این کار ابتدا دشوار به نظر می آید. ولی بدانید هر که هستید و در اطرافتان هر رویدادی  که باشد ، شما با محبت و عشق حتی به دفعات با آن اتفاقات برخورد کنید. شخص خطاکار تفاوت را در رفتار شما می بیند و معنی عشق در مسیحیت را متوجه می شود.
اگرعشق را در زندگی شروع کنید اولین پیامد آن برای شما آرامش است به عکس العمل دیگران اهمیت ندهید ، رفتار متفاوت شما و زندگی  توام با هم، بر آنان تاثیر می گذارد.ولی به این شرط که محبت واقعی باشد و با قربانی کردن همراه باشد در غیر اینصورت هر حرکتی که انجام دهیم ولی عشق در آن نباشد ارزشی نخواهد داشت.
ایمان داشته باشید که خداوند هیچ درخواستی از ما نمی کند که توانایی انجام آن را از قبل به ما نداده باشد. برای آنکه نشان دهید ارزش آزادی که گرفته اید را می دانید، آنرا با اعمال خود نشان دهید.
حال سوال اینجاست که آیا حاضر هستیم این عشق را به دیگران بدهیم و در این راه هر زمان خدا از ماخواست ریسک کنیم جا نزنیم و بگوییم این کار غیرممکن است؟

مطمین باشید اگر با قدرت نام مسیح قدم بردارید هرکار سختی ، شدنی می شود. فراموش نکنید او خودش را قربانی کرد تا عشق را به ما بدهد.

۱۳۹۴ تیر ۱۶, سه‌شنبه

رومیان باب ۱۵ آیه ۱ تا ۵





۱ حتی اگر فکر می کنیم انجام چنین کارها از نظر خدا اشتباه نیست ، باز باید رعایت حال کسانی را بکنیم که ممکن است کار ما را اشتباه تصور کنند. ما نباید فقط به فکر خشنودی خودمان باشیم ، بلکه وظیفه داریم این زحمت را به خود بدهیم که شک ها و نگرانیهای دیگران را نیز در نظر بگیریم . ۲ پس بهتر است به فکر خشنودی دیگران هم باشیم و فقط به خود نیندیشیم . سعی کنیم کارهایمان تأثیر خوبی بر دیگران بگذارد تا ایمانشان به خداوند تقویت گردد. ۳ مسیح نیز در پی خوشی و خشنودی خود نبود. کتاب آسمانی درباره او می فرماید: “او آمد تا اهانتهای دشمنان خدا را تحمل کند.” ۴ این مطالب از مدتها پیش در کتاب آسمانی نوشته شده تا به ما صبر و دلگرمی بیاموزد تا با اشتیاق در انتظار روزی باشیم که خدا گناه و مرگ را نابود کند. ۵ باشد تا خدایی که عطا کننده صبر و دلگرمی است ، به شما کمک کند تا با هم در صلح و صفای کامل زندگی کنید و نسبت به یکدیگر همان طرز فکری را داشته باشید که مسیح نسبت به انسانها داشت 

متی باب ۵ آیه ۴۶ تا ۴۸




  ۴۶ اگر فقط آنانی را كه شما را دوست می دارند، محبت كنید، چه برتری بر مردمان پست دارید، زیرا ایشان نیز چنین می كنند. ۴۷ اگر فقط با دوستان خود دوستی كنید، با كافران چه فرقی دارید، زیرا اینان نیز چنین می كنند. ۴۸ پس شما كامل باشید، همانگونه كه پدر آسمانی شما كامل است

۱۳۹۴ تیر ۱۵, دوشنبه

اهمیت و مفهوم تعمید آب






 اهمیت تعمید
تعمید در نظر خداوندگارِ ما عیسی مسیح چنان اهمیت داشت که آن را در فرمانش به رسولان که به «مأموریت بزرگ» معروف است، گنجانید. او فرمود: «تمامی قدرت در آسمان و بر زمین به من سپرده شده است. پس بروید و همۀ قومها را شاگرد سازید و ایشان را به نام پدر، پسر و روح‌القدس تعمید دهید و به آنان تعلیم دهید که هر آنچه به شما فرمان داده‌ام، به‌جا آورند.» (متی ۲۸:‏۱۸-‏۲۰، ترجمۀ هزارۀ نو). به این ترتیب، فرمان مسیح شامل سه نکته است: شاگرد ساختن؛ تعمید دادن و تعلیم دادن. هر سۀ این نکات به یک اندازه اهمیت دارند. به بیانی دیگر، تعمید دادن به‌اندازۀ شاگرد ساختن و تعلیم دادن مهم است.

اما چرا تعمید اینچنین مهم است؟ پاسخ آن را در مرقس ۱۶‏:۱۵-‏‏۱۶ می‌یابیم. مسیح پیش از صعودش به آسمان، به رسولان فرمود: «به سرتاسر جهان بروید و خبر خوش را به همۀ خلایق موعظه کنید. هر که ایمان آوَرَد و تعمید گیرد، نجات خواهد یافت. اما هر که ایمان نیاوَرَد، محکوم خواهد شد.» طبق این آیات، تعمید در فرایند نجات نقش دارد. شرط نجات، همانا ایمان آوردن و تعمید گرفتن است.
در روز پنطیکاست، وقتی مردم با شنیدن سخنان پطرس رسول، دلریش گشتند و از او پرسیدند که چه باید بکنند، پطرس به ایشان اینچنین فرمود: «توبه کنید و هر یک از شما به نام عیسی مسیح برای آمرزش گناهان خود تعمید گیرید که عطای روح‌القدس را خواهید یافت.» (اعمال ۲:‏۳۸). راه حلی که پطرس رسول پیش پای مشتاقان می‌گذارد، شامل دو حکم است: توبه کردن و تعمید گرفتن. تازه در اینجا، تعمید راهی است برای آمرزش گناهان.
به این ترتیب، مشاهده می‌کنیم که تعمید اولاً فقط نشانه‌ای ظاهری و بی‌مفهوم نیست، و ثانیاً اختیاری نیست، زیرا بر اساس معنی روشن این آیات، در فرایند نجات شخص دخیل است.

مفهوم تعمید
مفهوم تعمید را پولس رسول در رسالۀ خود به رومیان تشریح کرده، می‌فرماید: «آیا نمی‌دانید همۀ ما که در مسیحْ عیسی تعمید یافتیم، در مرگ او تعمید یافتیم؟ پس با تعمید یافتن در مرگ، با او دفن شدیم تا همان‌گونه که مسیح به‌وسیلۀ جلال پدر، از مردگان برخیزانیده شد، ما نیز در زندگی نوینی گام برداریم.» (رومیان ۶:‏۳-‏۴). طبق این آیات، تعمید به معنی مردن با مسیح، دفن شدن با او، و برخاستن با او برای زندگی نوین می‌باشد. مردن با مسیح و زنده شدن با او، در تعمید صورت می‌گیرد، نه در چیز دیگری.
پولس رسول همین مفهوم را در جای دیگر نیز مطرح ساخته، می‌فرماید: «و در تعمید، با او مدفون گشتید و با ایمان به قدرت خدا که مسیح را از مردگان برخیزانید، با او زنده شدید.» (کولسیان ۲:‏۱۲).
آیۀ دیگری نیز هست که نقش غسل تعمید را در نجات و تولد تازه نشان می‌دهد. می‌فرماید: «ما را نه به‌سبب کارهای نیکویی که کرده بودیم، بلکه از رحمت خویش نجات بخشید، به غسل تولد تازه و نو شدنی که از روح‌القدس است.» (تیتوس ۳:‏۵). طبق نظر پدران کلیسا، این غسل به همان تعمید اشاره دارد.
اما آیه‌ای که به شکلی بسیار روشن و مشخص، به نقش تعمید در نجات اشاره می‌کند، در رسالۀ اول پطرس یافت می‌شود. پطرس رسول به‌هنگام بحث در بارۀ طوفان نوح و با اشارۀ به آبهای این طوفان، می‌فرماید: «و آن آبْ نمونۀ تعمیدی است که اکنون نیز شما را نجات می‌بخشد، تعمیدی که نه زدودنِ آلودگی تن، بلکه تعهدِ وجدانی پاک است به خدا. این تعمید به‌واسطۀ رستاخیز عیسی مسیح شما را نجات می‌بخشد.» (اول پطرس ۳:‏۲۱). طبق این آیه، مشاهده می‌کنیم که تعمید در فرایند نجات عمل می‌کند و بسیار ضروری است.
آنچه در تمام آیات فوق مشخص است، این است که در هیچ‌یک گفته نشده که تعمید یک نماد یا سمبول ظاهری است، سمبولی بدون هیچ اثری. آنچه مشخص است، این است که تعمید یک نشانۀ «اثربخش» است. یعنی اینکه خدا چنین مقرر فرموده که فیض نجات‌بخش خود را از طریق این عمل ظاهری به نوایمان منتقل سازد. بهترین توضیح این امر را در شفای نعمان، سردار سوری، مشاهده می‌کنیم. نعمان مبتلا به بَرَص بود. چون نزد الیشع آمد، الیشع به او گفت که هفت بار در رود اردن غسل بگیرد که شفا خواهد یافت. ماجرا را از فصل پنجم کتاب دوم پادشاهان می‌توانید بخوانید. شرط شفای نعمان همانا غسل گرفتن در رود اردن بود، نه هیچ راه دیگری. خدا مقرر فرموده بود که شفا را از طریق این عمل سمبولیک یا نمادین به نعمان عطا فرماید. در مسیحیت نیز تعمید همین نقش را دارد. تعمید که عملی نمادین است، وسیلۀ انتقال فیض نجات‌بخش خدا می‌باشد. نظر پدران کلیسا همواره چنین بوده، و امروزه نیز نظر کلیساهای ارتودکس، کاتولیک، انگلیکن، پرزبیتری، لوتری و متودیست همین است.

روش تعمید
در خصوص روش تعمید، باید به دو نکته اشاره کنیم. نخست فرمولی است که به‌هنگام تعمید بیان می‌شود، و دوم، چگونگی اجرای عملی تعمید است، یعنی اینکه آیا شخص باید در آب غوطه‌ور شود یا ریختن آب بر سر او کافی است.
در خصوص فرمول تعمید، باید گفت که کلیسا از همان آغاز، از فرمول تثلیثی استفاده کرده است. یعنی اینکه تعمید «به نام پدر، پسر و روح‌القدس» صورت می‌گیرد. این امر به‌طور روشن در انجیل متی ۲۸:‏۱۹ از سوی خداوندگار ما، عیسی مسیح، مقرر شده است که فرمود: «پس بروید و همۀ قومها را شاگرد سازید و ایشان را به نام پدر، پسر و روح‌القدس تعمید دهید.»
همانطور که گفتیم، کلیسا نیز از همان آغاز، از همین فرمول استفاده می‌کرده است. نوشته‌های پدران کلیسا نیز گواه بر این امر است. شاید یکی از قدیمی‌ترین آثار پدران کلیسا، کتابچه‌ای باشد به نام «دیداخه» یا «تعالیم دوازده رسول». این کتاب کوچک را شخصی ناشناس در اواخر قرن اول یا اوائل قرن دوم نوشته است و به فارسی نیز ترجمه شده است. در واقع، این کتابچه شاید در اواخر حیات یوحنای رسول نوشته شده باشد. وقتی در اواخر قرن چهارم، شورای پدران کلیسا اقدام به تثبیت کتب الهامی عهدجدید کرد، این کتابچه نیز نزدیک بود جزو کتب عهدجدید قرار گیرد، اما فقط به این دلیل که نویسنده‌اش ناشناس بود، این امر صورت نگرفت. همین امر گواه بر رواج این کتاب کوچک و اهمیت آن است. در این کتاب قدیمی نیز به‌روشنی ذکر شده که تعمید باید به نام تثلیث صورت گیرد.
اما در اواسط قرن بیستم، فرقۀ جدیدی به‌وجود آمد به نام «یگانه‌باوران» یا «فقط عیسی» که می‌گویند تعمید باید فقط «به نام عیسی» انجام شود، زیرا در کتاب اعمال رسولان آمده که رسولان، افراد را «به نام عیسی» تعمید می‌دادند. پاسخ به این ادعا را در مقالۀ دیگری در بارۀ شناخت این فرقه خواهیم داد، و خوانندگان عزیز را به مطالعۀ آن دعوت می‌کنیم. اما در اینجا کافی است بگوییم که منطور از «تعمید به نام عیسی» در کتاب اعمال رسولان، متمایز ساختن تعمید مسیحی از تعمید یحیی است، نه چیز دیگری.
اما در خصوص نکتۀ دوم، یعنی روش اجرای تعمید، باید بگوییم که در روزگار مسیح، افراد در آب فراوان فرو برده می‌شدند. این الگویی است که عهدجدید به ما ارائه می‌دهد. نکته‌ای که در اینجا باید متذکر شویم، این است که تعمید دادن و تعمید گرفتن یک «حکم صریح» است. تعمید امری اختیاری نیست. اما متأسفانه در عهدجدید، نحوۀ اجرای تعمید «حکم» نشده است، بلکه فقط الگویی داده شده است. سؤالی که پیش می‌آید، این است که اگر در جایی آبِ فراوان موجود نباشد، تکلیف چیست؟ برای مثال، آن سه هزار نفری که در روز پنطیکاست ایمان آوردند و به ایشان «حکم» شد که برای آمرزش گناهان تعمید بگیرند (اعمال ۲:‏۳۸)، در کجا تعمید گرفتند؟ آیا در حوض سیلوحا؟ نمی‌دانیم! فقط می‌دانیم که در اورشلیم و در حوالی آن، رودخانه‌ای وجود نداشت. نمونۀ دیگر، تعمید زندانبان فیلیپی و اعضای خانواده‌اش می‌باشد. کلام خدا می‌فرماید: «در همان ساعت از شب، زندانبان آنها را برداشته، زخمهایشان را شست، و بی‌درنگ او همۀ اهل خانه‌اش تعمید گرفتند.» (اعمال ۱۶:‏۳۳). آیا زندانبان فیلیپی آنقدر ثروتمند بود که در خانۀ خود استخر داشت؟ آیا در آن ساعت شب، پولس و سیلاس که زخمی بودند، ایشان را به رودخانه بردند و تعمید دادند؟ نمی‌دانیم!
اما یک چیز را با قطع و یقین می‌دانیم. آن اینکه از دیرباز در کلیسا مرسوم بود که اگر در جایی آب به‌اندازۀ کافی وجود نداشته باشد، سه بار بر سر داوطلب آب بریزند. این را باز از همان کتاب کوچک «دیداخه» می‌دانیم. در این کتابچه، در باب تعمید می‌گوید: «روش تعمید دادن این‌چنین است. پس از تکرار تمام آنچه گفته شد، ”به نام پسر و پسر و روح‌القدس“ در آب روان فرو ببرید. اگر آبِ روان در دسترس نبود، در آبِ معمولی فرو ببرید. این آب باید تا حد امکان سرد باشد؛ در غیر این صورت، گرم. اگر هیچ‌یک عملی نبود، آنگاه سه بار بر سر شخص آب بریزید، ”به نام پدر و پسر و روح‌القدس“. هم تعمیددهنده و هم تعمیدگیرنده باید پیش از تعمید، روزه بگیرند، همچنین بقیۀ افرادی که می‌توانند؛ اما باید به خودِ داوطلب گفته شود که یک یا دو روز قبل، روزه بگیرد.» به همین دلیل است که بسیاری از کلیساها، هنوز نیز داوطلب را با ریختن آب بر سر او تعمید می‌دهند.

تعمید نوزادان و خردسالان
در عهدجدید مستقیماً به تعمید نوزادان و خردسالان اشاره‌ای نشده است. دلیل این امر واضح است. در دورۀ رسولان، این یهودیانِ بزرگسال بودند که ایمان می‌آوردند که عیسای ناصری همان مسیح موعود است. در نتیجه، فقط به تعمید بزرگسالان اشاره شده است. اما در این خصوص، باید به چند نکته توجه کرد.
اولاً عهدجدید در بستر جامعه‌ای مردسالار نوشته شده است. در چنین جوامعی، هرگاه پدر یک خانواده تغییر دین و مسلک می‌داد، تمام خانواده نیز می‌بایست از او تبعیت کنند. در چنین شرایطی، بعید نیست که در روز پنطیکاست آن سه هزار نفر به‌همراه همسران و فرزندان خود تعمید گرفته باشند. البته، این فقط یک حدس است.
دوم، در کتاب اعمال رسولان به دو نفر اشاره شده که همراه با اهل خانه‌شان تعمید گرفتند. یکی خانمی بود به نام لیدیه (اعمال ۱۶:‏۱۵)، و دیگری همان زندانبان فیلیپی (اعمال ۱۶:‏۳۳). از آنجا که در آن دوره، نه کسی به فکر جلوگیری از بارداری بود و نه وسیله‌ای برای این کار وجود داشت، آیا نمی‌توان تصور کرد که در میان این «اهل خانه»، فرزندان خردسال نیز وجود داشته است؟
سوم، فراموش نکنیم که تا همین صد سال قبل، پیش از آنکه بهداشت و درمان رواج یابد، فرزند زیاد نعمت به‌شمار می‌آمد. علت این بود که اولاً فرزندان به امور خانواده کمک می‌کردند، ثانیاً تعداد زیادی از کودکانی که به دنیا می‌آمدند، در همان سنین پایین، در اثر بیماریهای ساده، از میان می‌رفتند. در نتیجه، همیشه در هر خانواده‌ای، فرزند خردسال نیز وجود داشت. از آنجا که طبق اعتقاد سنتی، تعمید وسیلۀ انتقال فیض خدا به‌حساب می‌آید، خانواده‌ها سریعاً نوزادان را تعمید می‌دادند تا اگر فوت کردند، از فیض خدا محروم نمانند. ما امروز این امور ساده را از یاد می‌بریم و تصور می‌کنیم که در زمان پولس رسول نیز، اشخاصی مانند لیدیه یا زندانبان فیلیپی، صاحب دو یا حداکثر سه فرزند بودند!
ذکر این نکات باعث می‌شود درک کنیم چرا در کلیساهای سنتی، مانند کلیساهای ارتودکس، کاتولیک، لوتری، پرزبیتری، انگلیکن و متودیست، نوزادان و خردسالان را تعمید می‌دهند، گرچه به این امر به‌طور مستقیم در عهدجدید اشاره‌ای نشده است.






برگرفته از وبلاگ کشیش آرمان رشدی

۱۳۹۴ تیر ۱۴, یکشنبه

صخره زندگی من



نوشته شده تسط: ندا عطایی

نویسنده ای سوئدی به نام (Björn Berglund) علاقه خاصی به کار با گلها دارد. مخصوصا گلهای وحشی، که بین کوه ها و خارج از محیط های زیست و خلوت رشد می کنند. این شخص برای کار بر روی گلهایی با این ویژگی، معمولا به جاهایی که خارج از سکنه باشد سفر می کند.
یکبار با قایق راهی جزیره ای می شود که وقتی به آنجا می رسد زمین وسیعی از گلهای آبی می بیند تعداد این گلها آنقدر زیاد بود که آن قسمت زمین کاملا آبی رنگ به نظر می آمد. او می گوید:" این گلها در زمین های عادی و گلخانه ها امکان رشد ندارند، آنها جاهایی یافت می شوند که در زمینش اتفاق خاصی افتاده باشد که دراثر آن سنگها حرکت کند و شیارهایی ایجاد شود و زمان رویش بعد از تخریب زمین است که این گلها با جسارت بسیاری شروع به رشد می کنند."
بعد از خواندن کتاب، این فکر به سراغ انسان می آید که چنین اتفاقی در زندگی انسانها نیز روی می دهد.
این داستان با اتفاقی که برای پطروس افتاد مصداق پیدا می کند . شبی که عیسی را دستگیر کردند، عیسی به دلیل ترس سه بار عیسی را انکار کرد ولی وقتی صدای خروس را شنید یاد پیشگویی عیسی افتاد که گفت:" همین امشب پیش از آنکه خروس بخواند تو سه بار مرا انکار خواهی کرد." (متی26: 34) با یادآوری این سخن چیزی درون پطروس شکست و زارزار گریست. چگونه ممکن است کسی را که عیسی بعنوان صخره انتخاب می کند در اولین بحران بترسد و اینگونه خرد شود؟ آیا زمانیکه عیسی این لقب را به او می داد ضعف درونی پطروس را ندید؟
عیسی بر همه چیز واقف و آگاه است او کیفیت پطروس را می بیند که نسبت به دیگر شاگردان بهترین است او می داند که این صخره باید بیفتد، خرد شود و سپس کلیسا بر او بنا گردد. زمانیکه این صخره خرد شد، گلهای آبی زندگی او در روز پنطیکاست شکفت، و او توانست با جسارت تمام مقابل هزاران نفر، با قدرت روح خدا چنان با جدیت از خداوندی عیسی و نجاتی که بوسیله او حاصل می شود، سخن بگوید که سه هزار نفر قلبهایشان لمس شده، توبه نموده و ایمان آوردند. پطروس به خود بسیاراعتماد داشت چون عیسی به او لقب صخره را داده بود. پطرس فکر می کرد این عنوان به او داده شده، چون انسانی قوی است تا اینکه اعتماد به نفس او شکسته شد.
امروزه زندگی ما انسانها آبستن حوادث بسیار است که با چشمی بینا و گوشی شنوا پیام خداوند را در آنها می توانیم درک کنیم. هنگامیکه ما به اعتمادهای مالی و شغلی و خانوادگی خود مغرور می شویم با حرکتی یا تحولی همه آنها فرو می ریزند و صخره زیر پایمان خرد می شود در همین موقع تصورات ما از "منم"  آوار می گردد و اعتماد ما به خودمان مثل همان صخره می شکند در این موقع متوجه می شویم یک مرکزیت دیگر غیر از خود نیاز داریم که بتواند شیارهای به وجود آمده را با بذری که خودش می کارد، پر کند و دریایی از گل های زیبای خداوندی به ما هدیه دهد.
اتفاقات زندگی ما هیچ کدام از دید خدا پنهان نیست و همه چیز جزء نقشه خود اوست. هنگامیکه عیسی بر روی صلیب رنج کشید و جان داد (عبرانیان10: 19) زلزله ای شدید رخ داد و برای دنیایی که در حال نابودی بود شیارهایی پدید آمد که همانا سه روز مرگ عیسی مسیح بود. اما خدا خواست که در آن رویداد یک ابدیت ایجاد کند و با رستاخیز عیسی چیزی که برای ما رویاند با قدرت روح القدس، پر کردن خلاءهایی است که بعد ازنجات در خود هنوز می دیدیم .

ما ایمانداران انسانهای خوش شانسی هستیم که نزد خداوند یک کاهن اعظم داریم که قبلا تمام سختی را کشیده است پس دل محکم داریم و باشجاعت زندگی خود را به او بسپاریم یعنی به "قدرت نام عیسی" زیرا این، همانا زیباترین گلی است که تمام کاستی های زندگی را می پوشاند.