نوشته شده توسط: ندا عطایی
شریعت و فیض دوکلمه مقابل هم هستند که با آمدن یکی دیگری کاملا نفی می شود.
هنگامیکه به عیسی مسیح ایمان می آوریم از زیر یوغ شریعت رها شده و مورد فیض خداوند قرار می گیریم. همه ما هنگامی که در مذهب بودیم با رعایت شریعت سعی در انجام فرایض دینی خود داشتیم ولی هیچ گاه احساس رضایت نمی کردیم.
برای درک این موضوع که اکنون چقدر انسانهای خوشبختی هستیم که شامل فیض خداوند گشته ایم بهتر است این دو کلمه را کاملا بشناسیم.
شریعت کلمه ای عربی است که به امور دینی مربوط می شود که از سوی قانونگذار وضع می گردد و شامل قوانینی است که هر کس با توجه به دین خود موظف به اجرای آن می باشد. درمذهب موضوع از این فراتر رفته و شریعت کلا شکل دین به خود می گیرد و شامل بایدها ونبایدهای بسیار می گردد.
ده فرمان برای قوم اسراییل شریعتی بود که از طرف موسی آورده شد و تا زمان آمدن عیسی مسیح یهودیان به صورت جدی آن را انجام می دادند. وقتی به قوم اسراییل و زندگی آنها دقت کنید، کاملا قابل تشخیص است که فسادهای اخلاقی و کارهایی که بین آنها شایع بود از دلایل مهم آوردن شریعت از طریق موسی بود، خدا برای به راه آوردن قومی که سالها در گناه و دنیا زندگی کرده بودند چاره ای غیر از وضع آن قوانین سخت نداشت.
برخی از مخالفان مسیحیت این سوال را مطرح می کنند که اگر قرار بود شریعت توسط عیسی تمام شود چرا خدا آنرا به موسی داد؟ با اینکه عیسی گفت:" گمان مبرید که آمده ام تا تورات موسی و نوشته های سایر انبیا را منسوخ کنم . من آمده ام تا آنها را کامل کرده و به انجام رسانم."( متی5: 17) ولی امروزه ما مسیحیان ایمان داریم که عیسی ما را از زیر بار شریعت رهایی بخشید. عیسی مسیح به تصحیح درون نظام پرداخت. هر جایی که محبت با شریعت ناسازگاری داشت، او جانب محبت را نگاه می داشت؛ ( نمونه های آن را می توان در شفای بیماران در روز سبت دید که از دید فریسیان خلاف شریعت موسی بود اما عیسی مسیح آن را انجام می داد.(مرقس1: 3-6؛ متی14: 12؛ لوقا6: 6-11)
خدا ابتدا شریعت را داد تا ضعف ما در نگهداری آن برخودمان ثابت شود و حقیقت واقعی انسان هویدا گردد. در شریعت انسان موظف به انجام تمام امور مذهبی تایید شده می باشد و اگر یکی از آنها نقض شود گویی تمام کارهای او زیر سوال رفته است در ده فرمان موسی هر یکی از قوانین که رعایت نمی شد گویی همه آن شکسته شده است پس شریعت به منظور نگاه داشتن، داده نشد بلکه با یک آگاهی کامل از شکسته شدن آن و اینکه وقتی شکسته شود ما به احتیاج محض خود واقف هستیم ، داده شد.
در مقابل شریعت، " فیض " هدیه خداوند به انسان وبه معنای پر شدن از چیزی است و آنقدر مورد توجه می باشد که در کتاب مقدس بارها به آن اشاره شده است ولی مفهوم آن در عهد عتیق با معنایی که پولس در عهد جدید در رساله های خود به آن اشاره کرده، متفاوت می باشد.
فیض، کاری است که خدا برای انسان انجام داد؛ که آن با آمدن عیسی مسیح و مصلوب شدن او برای فدیۀ گناهان شامل حال انسان شد. این نکته را در رساله پولس رسول به واضحی می بینیم که " اگر ما امروز وارد فیض الهی شده ایم تنها دلیلش این است که به مسیح ایمان داریم. و اگر ما خود راوارد فیض الهی نمی بینیم از اینروست که به مسیح ایمان نداریم." ما با آمدن زیر فیض مسیح سعی نمی کنیم با انجام عملی خدا را خشنود سازیم، اول اینکه اطمینان داریم که موفق نمی شویم ، دوم اینکه خود را زیر بار شریعت نمی بریم .
پس ایمان داریم به جملۀ " تمام شد" عیسی مسیح بر روی صلیب که خیلی مسایل را برای ما تمام کرد که یکی از آنها شریعت بود. اگر شریعت نبود ما هرگز به ضعف خود پی نمی بردیم مفهوم ایمان مسیحی و کار عظیم خداوند را درک نمی کردیم.
مسیح ما را از شریعت رها کرد؛ چون در راه ما لعنت شد. چنان که مکتوب است (ملعون است هر که بر دار آویخته شود." او تمام لعنت هایی که انسان به دلیل نافرمانی داشت بر خود خرید و انسانهای از شریعت آزاد شده شامل فیض خداوند شدند.
اگر امروز یک مسیحی نسبت به عبارت فیض مشکل داشته باشد، براستی باید در ایمان خود تجدید نطر کند و عمیقا به پایه و اساس ایمان خود به مسیح اندیشه نماید، چرا که درک فیض خدا در ایمان ما به مسیح ، همانند کار قلب در بدن انسان است.
اطاعت و با خدا راه رفتن باید بر اساس آموزه هایی باشد که عیسی مسیح مدنظر داشت ، نه آنگونه که شریعت موسی و یا امروزه ادیان دیگر انجام می دهند.
فیض یعنی کاری که خدا برای ما انجام داده است و شریعت یعنی ما باید کار یا کارهایی برای خدا انجام دهیم و با این کار وارد یک قرارداد با خدا می شویم. تنها اشکال شریعت این نیست که غیر عادلانه است بلکه اشکال دیگر شریعت این است که ما بعنوان گناهکار قادر به انجام آن نیستیم،او ما را به مسیح هدایت کرد، پس اعتماد می کنیم و اجازه می دهیم که خودِ مسیح آن را به اتمام رساند زیرا اینگونه خدا را خشنود می سازیم.