۱۳۹۳ تیر ۹, دوشنبه

تجارت عربستان از راه زائرین حج


طبق آمار بانک جهاني در سال 2008 درآمد کشور عربستان از توريسم يا به زبان 
ساده از : دکان زيارت مسلمين خانه کعبه معادل مبلغ 29.865.000.000.-دلار يا قريب سي ميليارد دلار بوده است.
زائرين ايراني که بصورت تمتع ويا عمره در همان سال به مکه رفته اند 1.937.000 نفر بوده اند که مجموعا مبلغ 4.879.000.000 دلار يا به عبارتي قريب به مبلغ پنج ميليارد دلار درآمد تقديم اقتصاد پادشاهان عربستان کرده اند و در ميان تمام کشورهاي اسلامي مقام اول را به خود اختصاص داده اند.
با توجه باينکه هواپيمائی جمهوری اسلامی قدرت جابجائی اين همه زائر را نداشته است شرکت هواپيمائي عربستان قريب به 54 درصد از زائران ايرانی را به خود اختصاص داده است.
طبق گزارش مقامات ديپلماتيک ايران در سال 2008 ماموران کشور عربستان بدترين و توهين آميز ترين رفتار را با زوار ايرانی داشته اند و ايران از لحاظ توهين ماموران عربستان مقام اول را به خود اختصاص داده است.
علمای عربستان در همان سال فتوا صادر کرده اند که ايرانيان شيعه کافر هستند.
طبق يک گزارش ديپلماتيک ديگر زائران ايرانی ناخواسته ترين و منفورترين خارجی ها در عربستان محسوب می شده اند.
با يک حساب سرانگشتی بوسيله پولی که ايرانيان سالانه به عربستان (دشمن شيعه ايراني) تقديم مي کنند می توان تعداد 170.000 مسکن روستائی احداث کرد،
يا ميتوان 714.286 فرصت شغلی کشاورزی يا 200.000 فرصت شغلی صنعتی برای جوانان ايجاد کرد.
يا ميتوان10.000.000.000 متر مربع ساختمان مدرسه و ورزشی در کشور ايجاد کر
ويا ميتوان با پول حجاج دوسال يک پالايشگاه سوپر مدرن با ظرفيت 75000 بشکه احداث کرد.

ويا با پول پنج سال حجاج ميتوان ايران را به صادر کننده بنزين مبدل ساخت و ديگر برای واردات بنزين محتاج اعراب نبود.خانه های فرانسه توسط شاهزادگان عربستان که انحصار بيزنس حج را در اختيار دارند آباد ميشود.....و تا رسيدن ايرانيان مسلمان به مرحله فکرکردن در هزينه کردن پول برای نزديکی به خدا راه بسيار درازی در پيش است.
------------------------------------------------
دلخوش از آنید که حج ميرويد              غافل از آنيد که کج ميرويد

۱۳۹۳ تیر ۸, یکشنبه

از سرگرفتن اعتصاب غذای نوکیش مسیحی زندانی......


 وحید حکانی زندانی نوکیش مسیحی در زندان عادل آباد شیراز، برای بار دوم از روز دوشنبه دوم تیرماه 1393 اعتصاب غذای خود را از سر گرفت.

زندانی مسیحی وحید حکانی اعتصاب غدای خود را در به دلیل اینکه دادگاه با عفو مشروط وی و دو تن دیگر از زندانیان هم بند مسیحی اش موافقت نکرد در اعتراض به این موضوع  دست به اعتصاب غذای مجدد زده است. "اعتصاب غذا " آخرین راه حل این افراد برای نشان دادن اعتراضاتشان می باشد.

بار قبل، وحید حکانی از نوکیشان مسیحی شیراز، در آخرین روز سال 1392 (29 اسفند) برابر با (بیستم مارچ 2014) به دلیل عدم پذیرش درخواست آزادی مشروط وی و دیگر دوستان هم بند مسیحی‌اش از سوی مسئولان قضایی و همچنین شرایط بد زندان، اعتصاب غذای خود را برای بار اول آغاز کرد.

اعتصاب غذای وحید با وجود مشکلات بسیار حاد جسمانی به مدت بیش از 7 هفته، تا 23 اردیبهشت ماه سالجاری  ادامه داشت. آن زمان این زندانی نوکیش مسیحی به خاطر آزاد شدن "محمد رضا (کوروش ) پرتویی" از زندانیان مسیحی هم بندش، به اعتصاب غذای خود پایان داد.

"کوروش" از نوکیشان مسیحی است که بهمراه وحید حکانی و دو تن از نوکیشان مسیحی دیگر از سوی دادگاه انقلاب اسلامی شیراز به دلیل " اعتقادات و باورهای مسیحی اش" به 3 سال و هشت ماه زندان محکوم شده بود . وی سرانجام در 23 اردیبهشت ماه 1393 از سوی دادگاه انقلاب بطور مشروط آزاد شد.

وحید حکانی در روزهای آخر اعتصاب غذای بار اول خود با وجود محدودیت‌ها و به دلیل وخامت شرایط جسمی به بهداری زندان منتقل شده بود. شایان ذکر است وحید حکانی از خونریزی معده و عدم کارکرد مناسب دستگاه گوارش رنج میبرد و در حین تحمل محکومیت یکبار مورد عمل جراحی در خارج زندان نیز قرار گرفته است.

مسئولین زندان ضمن آگاهی از بیماری جسمانی اش،  وی را به بهانه های مختلف به علت اقدام دوباره به اعتصاب غذا " وحید " را مورد آزار روحی قرار می دهند. همچنین گفته می شود ماموران زندان حتی وسایل شخصی او را در داخل زندان ضبط کرده اند.  زندانبان برای فشار بیشتر بر این زندانی نوکیش مسیحی و وادار کردن او به شکستن اعتصاب غذا، نوبت تلفن قانونی وی را حذف کرده  و براحتی اجازه تلفن زدن و تماس با بیرون زندان را به وحید نمی دهند.

- جدا سازی زندانیان و "تنبیهات انظباتی"

اخباررسیده از زندان عادل آباد شیراز حاکی است ، بدستور مقامات زندان سلولهای زندانیان مسیحی " مجتبی سیدعلاالدین حسین، همایون شکوهی و وحید حکانی" از یکدیگر جدا شده  و نگهداری از آنها در بندهای مختلف آن زندان می باشد. این اقدام بسیار ناگهانی و بدون خبر قبلی صورت گرفته است. به طوری که وقتی بستگان وحید برای ملاقات با وی  به زندان رفتند، مسئولین دفتر زندان که هنوز خبری از این تغییر بند نداشتند نمی توانستند او را برای ملاقات با خانواده احضار کنند.

پس از این جابجایی گفته می شود که "همایون شکوهی" و "مجتبی سید علاالدین حسین" دو زندانی نوکیش مسیحی  از بند عبرت زندان به بند"سبز" منتقل شده اند و وحید نیز به بند چهار منتقل شده است. مطابق اخبار رسیده ماموران در این بند نیز با وحید به شدت بد رفتاری می کنند.

" وحید حکانی" بار قبل  با شروع اعتصاب غذا جهت تنبیه از سوی مسئولان زندان به سلول انفرادی منتقل شده بود. گرچه او بار دیگر از سلول انفرادی به بند "عبرت" بازگردانده شد، اما همچنان به اعتصاب غذایش ادامه داد.

مسئولان زندان دفعه قبل نیز پس از این که "وحید" حاضر به شکستن اعتصاب غذای خود نشد، به گفته مسئولان زندان برای وی  "تنبیهات انظباتی" در نظر گرفتند و وحید را  از دسترسی و استفاده از تلفن جهت تماس با خانواده منع کرده بودند. ضمن اینکه او ممنوع الملاقات شده بود و اجازه ملاقات هفتگی با خانواده اش را نیز نداشت.

- اعتصاب غذا تنها گزینه موجود !

یاد آور می شود که وحید حکانی بهمراه همایون شکوهی ،مجتبی سیدعلاالدین حسین و محمدرضا پرتویی (كوروش) از جمله ده نفر زندانیان مسیحی می‌باشند که ابتدا در روز چهارشنبه مورخ ۱۹بهمن ماه ۱۳۹۰ ( برابر با ۸ فوریه ۲۰۱۲ ) با هجوم به دو منزل مسكونی در شیراز بازداشت شدند. شش نفر آنها به تدریج با سپردن وثیقه، طی دفعات مختلف از زندان آزاد شدند.

اما این چهار تن در 20 خرداد ماه 1392 برابر با (دهم جون 2013) در حالی که تمام نگاه‌ها به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران بود، دور از چشم رسانه ها، حکمشان از سوی شعبه سوم دادگاه انقلاب اسلامی شهرستان شیراز صادر شد .

دادگاه انقلاب اتهام این افراد را شركت در جلسات خانگی، تبلیغ و ترویج مسیحیت، ارتباط با سازمان‌های مسیحی در خارج از کشور، تبلیغ علیه نظام و برهم زدن امنیت ملی آنان را متهم ردیف اول شناخت و هر یک را به 3 سال و هشت ماه زندان حکم قطعی محکوم کرد . حکم صادره در همان روز به وکیل این چهار نوکیش مسیحی ابلاغ گردید.

اکنون که همه راههای پیگیری عدالت بر روی زندانیان نوکیش مسیحی بسته شده است. در داخل جمهوری اسلامی هیچ منبعی برای پی گیری مطالبات قانونی آنها وجود ندارد. خود و خانواده هایشان آماج شدید ترین بدرفتاریها تحت نام "تنبیهات انظباطی" قرار گرفته اند. به نظر می رسد که "اعتصاب غذا" آخرین راه حل زندانیان عقیدتی برای نشان دادن اعتراضاتشان می باشد.



۱۳۹۳ تیر ۳, سه‌شنبه

بازگشت کشیش بهنام ایرانی به زندان کرج



کشیش نوکیش مسیحی که از ۱۶ روز پیش به مکان نامعلومی انتقال شده بود به زندان ندامتگاه مرکزی کرج بازگشت.

بهنام ایرانی

روز یک‌شنبه ۱۸ خرداد ماه از سالن ۷ زندان ندامتگاه مرکزی کرج به مکان نامعلومی منتقل شد.

وی روز گذشته دوشنه ۲ تیر ماه به زندان ندامتگاه مرکزی کرج بازگردانده شد و پس از گذراندن یک شب در قزنطینه این زندان طی روز سه‌شنبه به سالن قبلی خود (سالن ۷) بازگشت.

یک منبع مطلع در این خصوص گفت: “بهنام ایرانی را در این مدت به بازداشتگاه اطلاعات استان البرز منتقل کردند، وی در این مدت دست‌کم ۲۰ ساعت بازجویی شد و همچنین تهدید شد که اگر به فعالیتهای خود در زندان ادامه دهد محکومیت مجدد برایش در پی خواهد داشت.”

بهنام ایرانی در سال ۱۳۸۵ بخاطر فعالیت‌های کلیسایی‌اش به اتهام برگزاری مراسم دعا و پرستش در خانه و بشارت دادن افراد دستگیر و چندین ماه را در بازداشت به سر برد تا اینکه به قید وثیقه از زندان آزاد شد.

در ۴ اسفند ماه ۱۳۸۶، شعبه ۳۰ دادگاه تجدید نظر تهران، وی را به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» به پنج سال حبس تعلیقی محکوم نمود.

مأمورین امنیتی پس از آن در ۲۵ فروردین ۱۳۸۹ به منزل ایشان در کرج هجوم برده و با بدرفتاری و ضرب و شتم وی را بازداشت نمودند.

اینبار در دادگاه بهنام ایرانی را به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به ۱ سال حبس تعزیری محکوم نمودند و به همین دلیل ۵ سال حبس تعلیقی قبلی وی نیز به مورد اجرا در آمد.



۱۳۹۳ تیر ۲, دوشنبه

دعا در مسیحیت

همه ما ایمانداران زمانی را در زندگی روزمره باید به دعا کردن اختصاص دهیم.زمانیکه شروع به دعا میکنیم ابتدا باید خداوند را به خاطر تمام محبتهایی که بعنوان فرزندان خویش به ما داشته است ؛ شکرگوییم و بعد خواسته هایمان را به پدر مهربان بازگو کنیم.
زمانیکه دعاهای ما بر حسب اراده خداوند باشد و هیچ گونه مردم آزاری در آن نباشد خدا جواب می دهد واز این بابت خدا را شکر میکنیم که پدر آسمانی دعاهای ما را تا جایی که باعث دوری ما از خدا نباشد و آسیبی به ما ودیگران نرسانند برآورده می سازد.این پدر مهربان ازتمام خواسته های ما آگاه است.
اما همیشه اینطور به نظر نمی رسد و ما دچار تردید می شویم. ما در زندگی به مشکلاتی بر میخوریم که بر زندگی روحانی ما مسیحیان هم تاثیر می گذارد.زمانیکه احساس می کنیم هیچ چیز درست نمی شود در بیایان بی آب و علف قرار گرفته ایم بر اساس باورهایمان خدا را صدا میزنیم اما خدا نمی شنود درمانده می شویم ...پس کجایی؟ خداوندم چرا نیستی؟ اکنون نیاز به کمکت دارم...اما بی فایده است.شما از صمیم قلب صدا میزنید ولی صدایی از جانب او شنیده نمی شنوید ، احساس می کنید که صدایتان از سقف بالاتر نمی رود و اگر در ایمانتان رشد نکرده باشید دچار شک و تردید در باورهایتان می شوید.ولی این را بدانید که خداوند برای اینکه فرزندانش به رشد روحانی برسند آنها را در بیابان زندگی قرار می دهد .او نیازهای اولیه را برطرف می کند و می گذارد که فرزندان برگزیده در این بیابان به رشد روحانی برسند.
زمانیکه شما در سختی قرار می گیرید ایمانتان سنجیده می شود و اگر به باور قلبی رسیده باشید که خداوند همراهتان می باشد؛ اینگونه است که وارد ملکوت خداوند می شوید.زمانیکه عیسی مسیح بوسیله یحیی تعمید شد برای تحکیم این ایمان چهل روز در بیابان روزه گرفت و بارها توسط شیطان مورد حمله قرار گرفت ، اما هر بار بخاطر اینکه روح خدا درونش قرار داشت از وسوسه ها دورنگه داشته شد .او به شاگردانش اینچنین دعا کردن را آموخت :
" ای پدر
نام تو گرامی باد
ملکوت تو برقرار باد
نان مورد نیاز ما را 
هر روز به ما ارزانی فرما
گناهان ما را ببخش
چنانکه ما نیز آنانی را که به ما خطا کرده اند را می بخشیم
ما را از وسوسه شیطان دور نگه دار."
زمانیکه ما به مسیح ایمان می آوریم شکل عوض می کنیم و شکل مسیح می شویم.در این زندگی اگر شکست بخوریم همیشه برایمان جای برگشت هست ..فقط باید طلب کنید..وزمانیکه اشتباهی میکنید باید با فروتنی کامل به خداوند اقرار کنید.این پدر مهربان سریع می بخشد وبه شما برکت می دهد.زمانیکه دعا می کنید ، در نام عیسی مسیح دعا کنید و بدانید که نامش معجزه می کند.



۱۳۹۳ خرداد ۲۸, چهارشنبه

20 ژوئن ، روز جهانی پناهندگی

روز بیست ژوئن ازسوی سازمان ملل ، برای شصت و دومین سال ، روز جهانی پناهندگی نامیده شد.در سال گذشته میلادی حدود 43 میلیون نفر مجبور به ترک وطن خود شدند.درهر دقیقه هشت نفر،با دلایل متفاوت مجبور به ترک وطن خود می شوند . سوال اینجاست ..چرا؟

اگر جنگی یا خطری شما و خانواده شما را تهدید کند، چه می کنید؟ماندن وخطر از دست دادن جان ؟یا تلاش برای فرار و پذیرش انواع ریسک ها در دست قاچاقچیان ...سعی کنید برای چند لحظه این انتخاب ها را در ذهن خود تصور کنید. پناهندگی یعنی انتخاب بین بد و بدتر.
شاید تصور آن برای خیلی از شماها غیرممکن باشد.کسانیکه در کشورهای غربی یا آمریکایی زندگی میکنند حتی نمی توانند معنی درستی از پناهندگی را درک کنند.معنای جنگ ،ناامنی ،زندان ، شکنجه واعدام ....برای کشورهای پناهنده پذیر نامفهوم است.هیچ وقت یک پناهنده از کشور خود برای منافع اقتصادی فرار نمی کند.بلکه تحت آزار و اذیت شدید می باشد.ضربه های روحی و روانی برای درمان به مراتب به زمان بیشتری نیاز دارند.در یک دقیقه یک خانواده می تواند همه چیزش را از دست بدهد ،واینجاست که با کوله باری از غم ، پا به سرزمینی کاملا غریبه با مردمی ناآشنا ؛ وبا فرهنگی متفاوت می گذارد ، که در اغلب موارد با بی اعتمادی وتعصب و خصومت مواجه می شوند.
زندگی در غربت و به دور از خانواده عزم و اراده راسخ می خواهد، زمین زیرپایت سست است و آسمان بالای سرت ناامن.حتی آرزوهای انسان هم در غربت متفاوت می شود. 

درگذر از این دوران،.بسیاری از خانواده ها در اثر فشارهای روانی که در دوران پناهجویی به آنها وارد می آید از هم پاشیده می شوند .

انسان برای حفظ زندگی و زنده ماندن  انعطاف پذیر می شود و متفاوت ترین نوع زندگی را در کمپ تجربه می کند. واینجاست که ای کاش ها شروع می شوند.

کاش سرزمین من نفت نداشت ولی آرامش و امنیت داشت.کاش در سرزمین من کسی به خاطر عقیده اش محاکمه واعدام نمی شد. کاش در سرزمینم به خاطر مذهب اجباری کسی مجبور به تبعید نبود.کاش....

وطن جایی است که انسان به آن تعلق خاطر داشته باشد، جایی که بتواند با زبان مادری با دیگران ارتباط برقرار کند. غم دوری از وطن احساس خوبی نیست.کاش هیچکس به امید وطن دار شدن مجبور به ترک سرزمنیش نبود.



عشاء ربانی

روز اول عید فطیر که یهودیان نان های فطیر را از خانه های خود دور می کردند رسید .شاگردان پرسیدند شام را کجا بخوریم؟
عیسی در جواب گفت :" به شهر نزد فلان شخص رفته و بگوئید وقت من رسیده است ، من وشاگردانم در منزل شما شام مخصوص عید را خواهیم خورد." شاگردان اطاعت کردند وشام را در آنجا حاضر نمودند.(متی 26 :18)
درهنگام خوردن شام عیسی به شاگردان گفت یکی از شما به من خیانت می کند.همه سخت از این سخن غمگین شدند؛ هریک با اندوه پرسیدند :"آیا من اینکار را خواهم کرد؟"او جواب داد :" آنکه دستش را اول با من بسوی بشقاب دراز کرد ؛ همان کسی است که به من خیانت میکند."
هنگام شام ، عیسی یک تکه نان برداشت و شکر نمود و آنرا تکه تکه کرد وبه شاگردان داد وفرمود :"بگیرید وبخورید ؛ این بدن من است ."پس جام را برداشت و شکر کرد و به آنها فرمود :" هریک از شما از این جام بنوشد چون خون من است که با آن پیمان جدید را مهر می کنم.خون من ریخته شود تا گناهان بسیاری بخشیده شود. من دیگر از این انگور نخواهم نوشید تا روزی که با شما در ملکوت پدر بنوشم." بعد از آن سرود مخصوص عید را خواندند و به سوی کوه زیتون رفتند. (متی 26)
(هر زمان که این نان و شراب را می خورید و می نوشید این حقیقت را اعلام میدارید که مسیح برای نجات شما ، جان خود را فدا کرده است ، پس تا زمان بازگشت خداوند این آئین را نگه دارید. اگر کسی به طور ناشایست از این نان بخورد و از این پیاله بنوشد، به بدن و خون خداوندمان عیسی مسیح بی احترامی کرده و نسبت به آن مرتکب گناه شده است.به همین دلیل شخص قبل از شرکت در این آیین باید با دقت خود را امتحان کند و ببیند آیا شایستگی برای شرکت در آن را دارد یا نه.) (اول قرنتیان 29_11)
توسط خون عیسی ، عهدی جدید بین انسان وخدا منعقد شد.




عشای ربانی در دید یک فرد مسیحی؛ یکی ازدو کاری است که بعنوان یک مسیحی ملزم به اجرای آن می باشد .تعمید و عشاء ربانی. این دو تنها دستورات عیسی مسیح به کسانی است که مسیح قلب آنان را لمس نموده است .این مراسم با نان و شراب برگزار میگردد .ما مسیحیان وقتی در این مراسم شرکت می کنیم باور داریم همانطور که عهد خدا با قوم یهودتوسط قربانیها بر کوه سینا استوار گردید به همان ترتیب رابطه بین انسان وخدا بوسیله خون مسیح در عهد جدید استوار شد.هنگامیکه ما درشام خداوند شرکت می جوییم به طریقی در مرگ و حیات او شریک می شویم .هنگامیکه نان را می خوریم و عصاره انگور را می نوشیم، به طریقی منحصر به فرد ،توسط ایمان ،با مسیح متحد می شویم . بسیاری از مسیحیان اعتقاد دارند وقتی در نان و شراب شریک می شویم، از برکاتی که از مرگ و قیام مسیح ناشی می گردد به شکلی تازه برخوردار می گردیم.یعنی بار دیگر آمرزش گناهان و پاک شدن از آنها و حیات نوین را تجربه میکنیم.
تنها ایمانداران می توانند در شام خداوند شرکت نمایند . پیش از خوردن نان و عصاره انگور شخص باید از تمامی گناهانی که ازآنها آگاه است توبه نمایدو در اطاعت از عیسی مسیح زندگی کند.در واقع پیش از شرکت در شام خداوند ؛هر ایماندار باید با جدیت خویشتن را تفتیش نماید.

۱۳۹۳ خرداد ۲۵, یکشنبه

اقدام مشاور معنوی اوباما برای آزادی کشیش زندانی در ایران



کشیش جوئل هانتر، مشاورمعنوی باراک اوباما در امر مشارکت های مذهبی، که چندی پیش برای شرکت در نشست «جهان عاری از خشونت و افراطی گری از منظر ادیان ابراهیمی» سفری به ایران داشت، در باز گشت گفته است که حامل پیام حسن روحانی برای باراک اوباما بوده است.

کشیش جوئل هانتر در گفت وگو با بخش فارسی صدای آمریکا می گوید، این پیام به طور خصوصی به او داده شده و محتوای آن مسرت بخش است.

با این حال محمد باقر نوبخت، سخنگوی دولت ایران، این سخن کشیش هانتر را تکذیب کرده و گفته است او حامل هیچ پیامی از طرف حسن روحانی برای رئیس جمهوری آمریکا نبوده است.

نگار محمدی، خبرنگار تلویزیون صدای آمریکا، روز پنجشنبه درباره این سفر و این پیام با جوئل هانتر گفت و گو کرد. نگار محمدی در این گفت و گو همچنین از کشیش هانتر درباره موضوع های دیگری که درگفت و گوهای او با مقام ها و روحانیان ایران مطرح شده بود پرسید. موضوع هایی چون سرنوشت امیر حکمتی و سعیدعابدینی، تا تاریخ روابط ایران و آمریکا.

در زیر متن این گفت و گو را که از روی ویدیوی این مصاحبه ترجمه شده می خوانید:

نگار محمدی: جناب کشیش جوئل هانتر، شما یک هفته در ایران بودید و با شماری از مقام ها و روحانیون ایرانی صحبت کردید. گفته اید که در جریان این سفراز طرف حسن روحانی پیامی برای باراک اوباما دریافت کرده اید. این پیام حاوی چه جزئیاتی ست؟

کشیش جوئل هانتر: این پیام به طور خصوصی به من داده شده و نمی توانم درباره آن با شما صحبت کنم. بهتر است به موضوع دیگری بپردازیم.

ن. م. بسیار خوب. اما پیامِ رضایت بخشی بود؟

ج. ه.: بله، خیلی.

ن. م.: سخنگوی دولت ایران گفته شما پیامی از طرف حسن روحانی دریافت نکرده اید و پیامی هم از طرف باراک اوباما برای او نداشتید.

ج. ه. :فقط می توانم همین قدر به شما بگویم که وقتی با رئیس دفتر آقای روحانی صحبت می کردم، او پیامی را که همان لحظه از طرف آقای روحانی دریافت کرده بود، به من داد.

نمی دانم در ایران چه می گذرد اما می دانم که اساسا نباید این موضوع را مطرح می کردم. مسائل ظریف و حساسِ سیاسی ای وجود دارد و من متاسفم که با مطرح کردن این موضوع، فردی را در ایران در شرایط بدی قرار دادم. از این بابت عذرخواهی می کنم.

اما ما به خاطر این موضوع به ایران نرفته بودیم. دلیل سفر ما این بود که گفت وگوهای مذهبی با رهبران مذهبی داشته باشیم. سال هاست که باهم چنین مراوداتی داریم و بیشتر این گفت وگوها هم در سوئیس انجام می شد. در این گفت وگوها سعی کرده ایم از بحث های سیاسی دور باشیم، هر چند که هر کدام از ما مناسباتی، به هر حال، با دولت های متبوع مان داریم. تمرکز این بحث ها بیشتر بر کاهش افراط گرایی و خشونت ها بود و نه چیز دیگر.

ن. م.: شما حامل پیامی از باراک اوباما برای حسن روحانی بودید؟

ج.ه.: ما کاخ سفید و وزارت امورخارجه آمریکا را پیش از سفر به ایران مطلع کرده بودیم. اما سفر ما به ایران کاملا مستقل بود. ما به نمایندگی از دولت آمریکا و برای مذاکره به ایران نرفتیم. بلکه رفتیم تا بین دو کشور و مذهب مان اعتمادسازی کنیم. مذاکرات جاری بین ایران و آمریکا در فضای کاملا بی اعتمادی جریان دارد.

ن.م. : می گویید در گفت و گوها به مسائل سیاسی نپرداخته اید، اما سفرتان به ایران، بار سیاسی داشته. چه شد که تصمیم به این سفر گرفتید؟

ج.ه.: ما معتقدیم که اعتمادسازی نه از راه دیپلماسی، بلکه از طریق اعتقادات مردم به وجود می آید. بنابراین ما به ایران رفتیم تا ارتباطی به وجود بیاوریم که در نهایت به اعتمادسازی و فرصت بهتری برای صلح بین کشورهامان منجر بشود.

ن. م.: چرا این زمان را برای سفر به ایران انتخاب کردید؟

ج.ه.: نمی دانم. برنامه ریزی این سفر با من نبود. شاید به این علت بود که فکر کردند زمان مناسبی است. فقط می دانم وقتی در ماه آوریل در ژنو ملاقات کردیم، برنامه ریزی ها برای سفر به ایران انجام گرفت.

ن. م.: برنامه ای دارید که باز هم به ایران سفر کنید؟

ج. ه.: هنوز برنامه ای نداریم ولی ارتباطاتمان را نگه می داریم. همان طور که گفتم مدت زیادی ست که درباره گسترش این ارتباط ها کار می کنیم. از هم یاد می گیریم و همواره دیدگاه های یهودیان، مسلمانان و مسیحیان را در مسائل خاص گرد هم آورده ایم تا بتوانیم همدیگر را بهتر بفهمیم. یعنی واقعا درپی یک ارتباط دوستانه دراز مدت هستیم که هم برای جوامع مذهبی و هم برای کشورهایمان مفید واقع شود.

ن. م.: تا به حال هیئتی از ایران برای ملاقات با شما به آمریکا آمده؟

ج.ه.: بله ما چندین دیدار در واشنگتن و دیگر نقاط آمریکا داشتیم. البته مطمئن نیستم که با نمایندگی از ایران آمده بودند. اما به عنوان دوست و به طور شخصی ..بله ملاقات کرده ایم

ن. م.: در گفت وگوهایی که با مقام های ایرانی داشتید،هیچ اشاره ای به امیرحکمتی که در ایران زندانی ست کردید؟

ج. ه.: بله. و یکی از مسائلی که در گفت وگوها به آن پرداختیم نگرانی مان درمورد کسانی بود که به دلیل اعتقاد مذهبی با پیگردهای قانونی مواجه شده اند. ما در مورد سعید عابدینی و دیگر زندانیان هم گفت وگو کردیم.

ن. م.: برداشتتان از صحبت هایی که در این مورد کردید چه بود؟

ج.ه.: مثبت بود. آنها حتی ما را راهنمایی کردند که با چه کسی و چگونه خواستمان را به انجام برسانیم. به همراه فردی که نمی توانم نامش را ببرم، اما فعالی ست که روابط گرمی هم با ما دارد. ما احساس کردیم که درقبال درخواست ما بسیار پذیرا بودند.

ن. م.: نکته ای هست که بخواهید در پایان این گفت وگو درباره سفرتان اضافه کنید؟

ج.ه.: سطح تحصیلات و گفت وگوها، درصد زنان تحصیل کرده و مهمان نوازی مردم ایران مرا بسیار تحت تأثیر قرار داد.

با تشکر از شما و با آرزوهای مشترک برای آینده مشترک و بهتر دو کشور.



۱۳۹۳ خرداد ۲۴, شنبه

شادی در مسیحیت و اسلام

وقتی که محل تولدت فرق کند به همان اندازه سهم تو ازشادی و زیبایی در زندگی نیز فرق خواهد کرد.یکی از بزرگترین رموز زندگی شاد زیستن است. نه گریه و زاری کردن .آینده در بازجستن اصل و سرشت ماست . اصل ما از خداوند است .زمانیکه خدا انسان را آفرید از آفرینش انسان شادمان گردید ، بنابراین زمانیکه میخواهیم با او در ارتباط باشیم باید در شادی باشیم.
در اسلام گفته می شود هر چقدر در ، خواسته ات از خدا تضرع و زاری نمایی ، خداوند بیشتر به تو توجه نشان می دهد.به همین دلیل تمام مناجاتهای مسلمانان با گریه وشیون می باشدو هرگونه شادی در آن حرام است.من هر وقت به قرآن گوش میدادم تمام بدنم می لرزید و یاد قبر و مرگ می افتادم و ناخودآگاه ترسی عجیب تمام وجودم را در بر میگیرفت.نمیدانم چرا مسلمانان کلام خدایشان را با سوز و گداز و اشک می خوانند وبا صدای بلند از بلندگوی مساجد فریاد می زنند (بشتابید به سوی ما...). هر کدام از ما شاید بارها قرآن را شنیده وحتی آنرا خوانده باشیم ولی در ناراحتی، درعزاداری .حتی مولودی های مسلمانان در ابتدا با روضه وگریه شروع می شود. اما چرا؟؟
آیا این شیطان نیست که همواره میخواهد ما انسانها در غم وترس زندگی کنیم و ازخدای خود دور باشیم و امیدمان به کسی باشد که مرده است؟ بارها به ما گفته شده است که تحقیق کنید وتصمیم درست بگیرید.من هم همین کار را کردم ، وامروز شکر میکنم که در مسیری از زندگی قرار گرفتم که بتوانم درست انتخاب کنم.من هیچ خدایی را از کسی به ارث نبردم، من آزادم .
خدای من زنده ، بخشنده ودلسوز است و همانند پدری مهربان نگهدار من میباشد.من به این نتیجه رسیدم وقتی خدا زنده است چه دلیلی برای ناراحتی وجود دارد؟
کلام خداوند زنده این است(در خداوند دائما شاد باشید و باز می گویم که شاد باشید.) فلیپیان : 4-4
برادر و خواهر مسلمانم ، خداوند همیشه تو را در شادی میخواهد و دوست دارد تو همیشه لبخند بزنی و شاد باشی وچقدر زیباست لبخند تو با تمام وجود.



كنفرانس سازمان ملل درباره نقض حقوق قومیت ها و اقلیت های دینی ایران


سازمان ملل متحد ، همزمان با بیست و ششمین دوره جلسات شورای حقوق بشر ، روز جمعه ، 13 ژوئن 2014 کنفرانسی به منظور بررسی وضعیت گروهای ملی و مذهبی در ایران یک سال بعد از سر کار آمدن حسن روحانی، در مقر دایمی این سازمان در شهر ژنو برگزار گردید.
این نشست بنا به دعوت سازمان حقوق بشر زاگرس وهمكارى سه سازمان بین المللی عضویت وِیژه سازمان اجتماعی اقتصادی سازمان ملل ECOSOC را دارند به منظور بررسی نقض حقوق گروهای ملی و اقلیت های مذهبی در ایران برگزار شد.

سازمان های یادشده عبارتند از جنبش جهانی مبارزه با راسیسم و نژادپرستی و برای دوستی ملتها MRAP ، و جامعه دفاع از خلقها و مردمان در حال انقراضSMP ، و سازمان ملتهاى بدون نماينده UNPO. 

این کنفرانس به بررسی وضعیت حقوق بشری گروه های ملى در ايران همچون تركهای آذری، بلوچها ، ترکمنها، کردها و عربهاى اهوازى و اقلیتهای مذهبی همچون مسلمانان سنی مذهب، مسیحیان ، دراویش گنابادی، یارسانیان، بهاییان و دیگر اقلیتهای دینی و مذهبی در ایران اختصاص یافته بود.

سخنرانان این کنفرانس با ارائه شواهد و ارقام به وخیمتر شدن وضعیت حقوق بشر در ایران از زمان ریاست جمهوری حسن روحانی و بی توجهی هر چه بیشتر حکومت ایران نسبت به حقوق و خواسته های اقلیتها دینی و گروههای ملی در ایران اشاره نمودند.

دكتر کریم عبدیان که از طرف کنگره ملیتهای ایران فدرال در این کنفرانس حضور داشت به آنچه که "عمق تبعیضات علیه اقلیتها و به خصوص عرب های اهواز در ایران" نامید اشاره نموده و بیان داشت که با توجه به ثروتمند بودن مناطق عرب نشین ایران، این گروه ملی کمترین بهره ای از استخراج این منابع خود نمی برد و بیشتر ساکنان آن مناطق که اکثرا از عربهای اهوازی می باشند . وی همچنین از آلودگی آب آشامیدنی این مناطق و طرح انتقال آب رودخانه کارون به نواحی مرکزی ایران سخن به میان آورد!

عبديان گفت: امروز بعد از یکسال نه فقط وضعیت حقوق بشر در ایران بهبود نیافته که بمراتب بد تر نیز شده است. تعداد اعدامها در یکسال گذشته با رقم 687 – بالاترین تعداد تعداد اعدامها در 15 سال گذشته بوده و یک شتاب و تصاعد 20 در صدی داشته است. اعدامهای سیاسی تحت عنوان "محاربه" و "مفسد فی الارض" و " اقدام بر علیه امنیت ملی" در مناطق عرب و بلوچ و کرد نشین بیشترین بوده است. با تصویب ماده 279 قوانین قضائی ( پی نال کود – PENAL CODE)) بوسیله مجلس در سال 2013، عملا حیطه قضات و محکمه های انقلاب را در مورد اتهام "شورش گری" و " محاربه" و " اقدام بر علیه امنیت ملی" وغیره بمراتب توسعه بیشتری یافته است.

عبديان افزود: هیچکدام از وعده های انتخاباتاتی ذکر شده در طرح 10 ماده ای آقای روحانی بنام " طرح اقوام" – که شامل موارد مهم مورد مطالبه اقلیتهای ملی و مذهبی و زبانی در گذشته بوده است- به تحقق نپیوسته است. 

همچنین کمال سیدو، از جامعه ی خلقهای مورد تهدید، گزارش کاملی از آنچه که به نسبت اقلیتها در ایران به مورد اجرا گذاشته می شود به حاضرین ارائه کرده و جهتهای مختلف تبعیضها را مورد بحث قرار داد.

دکتر گلمراد مرادی نیز که از طرف مرکز حقوق بشر زاگرس سخنرانی نمود با ارائه یک بحث اجمالی و آماری در مورد موارد نقض حقوق اقلیتها در ایران، به حضور میادین مین و مینهای متفرقه در مناطق مرزی و قربانیان این مینها که اکثرا مرزنشینان و کاسبکاران مرزی موسوم به کولبرها را قربانی می کنند اشاره کرد.

در طول این کنفرانس سخنرانان دیگری نیز به سخنرانی پرداختند و محور اصلی گفتارها وضعیت اقلیتها و گروههای مللی، اتنیکی و مذهبی در ایران بود.


۱۳۹۳ خرداد ۲۲, پنجشنبه

یک مسیحی چگونه می تواند ببخشد؟


برای همه این پیش آمده است که کسی به او خطا کرده و یا او را ناراحت کرده باشد. مسیحیان در مواقعی که به آنها جفا می شود ، چطور باید برخورد کنند؟ براساس کتاب مقدس ما باید ببخشیم. افسسیان 4 : 32 می گوید، "با یکدیگر مهربان باشید و رحیم و همدیگر را عفو نمایید چنانکه خدا در مسیح شما را هم آمرزیده است". به همین نحو، کولسیان 3: 13 می گوید، "متحمل یکدیگر شده همدیگر را عفو کنید هر گاه بر دیگری ادعایی داشته باشید. چنانکه مسیح شما را آمرزید شما نیز چنین کنید." کلید هر دو قسمت در این است که همانطوری که خدا ما را بخشیده است، ما هم باید دیگران را ببخشیم. چرا می بخشیم؟ چون ما هم بخشیده شده ایم! آنهایی که مسیحی نیستند، بوسیله خدا بخشیده نشده اند، پس نه قدرت بخشیدن و نه تمایلی به آن دارند.

بخشش آسان بود اگر فقط آنرا در مورد کسانی انجام می دادیم که پشیمان بودند و از کارشان توبه می کردند. کتاب مقدس به ما می گوید که ما باید کسانی را که به ما گناه کرده اند بدون شرط ببخشیم. اگر از بخشیدن واقعی خودداری کنیم، تلخی و عصبانیت، نشان می دهیم که هیچکدام نشانه یک مسیحی حقیقی نیست. در دعای ربانی، ما از خدا می خواهیم که گناهان ما را ببخشد چنانکه ما هم کسانی را که به ما گناه کرده اند بخشیده ایم (متی 6: 12). عیسی مسیح در متی 6: 14-15 گفت "زیرا هر گاه تقصیرات مردم را بدیشان بیامرزید، پدر آسمانی شما، شما را نیز خواهد آمرزید. اما اگر تقصیرهای مردم را نیامرزید پدر شما هم تقصیر های شما را نخواهد آمرزید." متی 6: 14-15 این معنی را می دهد که مردمی که دیگران را نمی بخشند، خودشان واقعا بخشش خدا را نچشیده اند.

وقتی ما از یکی از فرمان های خدا سرپیچی می کنیم، یعنی به او گناه می کنیم. وقتی به کسی گناه می کنیم، نه تنها به او گناه کرده ایم، بلکه به خدا هم گناه کرده ایم. وقتی ما می خواهیم خدا همه گناهان ما را ببخشد، پس باید این را متوجه باشیم که حق نداریم این فیض را از دیگران بگیریم. ما قطعا بر علیه خدا بیش از آنچه کسی بتواند به ما گناه کند، گناه کرده ایم. اگر خدا ما را اینهمه می بخشد، چطور می توانیم از بخشیدن دیگران خودداری کنیم؟ مثالی که عیسی مسیح در متی 18: 23-35 گفت نمونه پرقدرتی از این حقیقت است. خدا وعده می دهد که وقتی پیش او می آییم و از او بخشش می طلبیم، او ما را به سخاوتمندی می بخشد (1 یوحنا 1: 9). بخششی که ما نسبت به دیگران داریم هم باید همینطور نامحدود باشد (لوقا 17: 3-4). خداوندا کمک کن که ما هم قدرت بخشش داشته باشیم.


خطرات زبان

اگر کسی بتواند بر زبان خود مسلط شود؛ قادر خواهد بود در سایر موارد نیز برخود مسلط باشد.( یعقوب باب 33)
در فرهنگ یهودیان ، شغل معلمی بسیار آبرومند و پرطرفدار بود.خیلی از یهودیانی که مسیحی می شدند ، میخواستند که معلم باشند.یعقوب به تمام آنها هشدارداد که "هر چند تعلیم دادن خوب است ولی مسئولیتی بسیار سنگین دارد، زیرا تعالیم داده شده بر زندگی روحانی دیگران تاثیر مستقیم دارد." گفتار بجا فقط گفتن سخن درست ؛در زمان درست نیست.انسان باید به زبان خود تسلط داشته باشد تا چیزی را که نباید ؛ نگوید.زمانیکه ما مشغول به غیبت کردن ، تحقیر کردن دیگران،فریب دادن ،گزافه گویی ،چابلوسی کردن واز همه مهمتر دروغ گفتن هستیم،جاییست که از زبانمان برای شیطان استفاده میکنیم.قبل از هر حرفی به یاد داشته باشیم که سخن مانند آتشی است که وقتی اززبان جاری می شود نه مهار می شود ونه خسارات آن را می توان جبران نمود.
سخن بیهوده گفتن نیز مخرب است و باعث نابودی می شود."یعقوب " خساراتی را که زبان می تواند بوجود آورد را به آتش مهلک تعبیر میکند.چند کلمه خشم آلود می تواند برخی رابطه ها که سالها شکل گرفته اند را ؛به تباهی بکشانند.
اما این انسانی که توانسته هر حیوان وحشی را اهلی نماید وخیلی از کارهای سخت را انجام دهد ؛ چگونه نمی تواند بر زبان خویش غالب آید؟
در جواب باید گفت که این کاریست بس دشوار که از قدرت انسانی ما خارج می باشد وخود به تنهایی نمی توانیم در برابر آتش زبان مقاومت نماییم ؛ ولی به قدرت روح القدس می توانم بر آن فایق آییم.ما با قدرت روح خدا تنها می توانیم بر هر غیر ممکنی پیروز شویم ؛ وبر حرفهایمان تسلط داشته باشیم.
ما نباید با همان زبانی که پدر آسمانی را شکر میکنیم ، با همان زبان انسانی که شبیه خدا آفریده شده است را نفرین کنیم.ما به عنوان یک مسیحی باایمان نباید هیچ ضدونقیضی در رفتارمان داشته باشیم.حرفهای ما هویت ما را نشان میدهند . زبان تصویری درست از طبیعت و ذات ما را نشان می دهد.آری ! ما خوب هستیم چون شبیه خدا آفریده شده ایم ؛ بد هستیم چون سقوط کردیم. ولی خدا دوباره به ما فرصت داد ،او در ما عمل میکند تا ما را تغییر دهد. وقتی روح القدس قلب مارا پاک می کند به ماهم کمک میکند تا حرفهایی را که به زبان می آوریم خداوند را خشنود سازد.گفتاری که الهی باشد واز حکمت خدا سرچشمه می گیرد دایما در آن محبت به دیگران ، آرامش ، ادب ،صداقت و صمیمیت به چشم می خورد.
این جمله را دایم با خود زمزمه کنید " من با قدرت روح خدا همه کار می توانم بکنم."
پدراز تو تشکر میکنم که ما را از فرزندان خود دانستی . به خاطر نجاتت از تو تشکر میکنم . بخاطر اینکه کفاره گناهان مارا دادی از تو تشکر میکنم. از اینکه به یاد ما بودی وبعد خود، روح القدس را برای هدایت و آرامش ما فرستادی از تو تشکر میکنم.پدر کمک کن تا فرزندان پسندیده ای باشیم.
آمین





۱۳۹۳ خرداد ۲۱, چهارشنبه

وضعیت بلاتکلیفی و نگران کننده نوکیشان مسیحی بازداشت شده در تهران...


روز جمعه ۲۹ فروردین ماه ۹۳ تعدادی از نوکیشان مسیحی که جهت مراسم و نیایش عید پاک مسیحیان در منزل خانم اسدی واقع در جنوب تهران حضور داشتند، با ورود ناگهانی و اهانت آمیز تعدادی از ماموران لباس شخصی باسلاح کمری و بی سیم، بازداشت شدند. ماموران امنیتی همزمان به تفتیش منزل و ضبط و انتقال جزوات، کتب و برخی موارد آموزشی موجود پرداختند.

احسان صادقی، نازی ایرانی، مریم اسدی، علی ارفع، وحید صافی، عنایت صافی و امین مظلومی، همچنین یک نوکیشان دیگر، در جریان یورش ماموران امنیتی به یک کلیسای خانگی در جنوب تهران بازداشت شده‌اند؛ همچنان در شرایط بلاتکلیف بسر می برند.

این هشت نوکیش مسیحی که سه تن از ایشان بنام‌های احسان صادقی، وحید صافی و عنایت صافی تبعه کشور افغانستان هستند همچنان بصورت بلاتکلیف و در بازداشت یکی از ارگان های نظامی نگهداری می‌شوند.

در پی مراجعات مکرر خانواده‌های برخی از بازداشت شدگان به پلیس امنیت تهران، دفتر پیگری وزارت اطلاعات و مراجع قضایی، به آن‌ها اطلاع داده شده که افراد مذکور توسط بخش اطلاعاتی یکی از نهادهای نظامی بازداشت شده و در اختیار‌‌‌‌ همان نهاد هستند و تنها در صورت اتمام تحقیقات اولیه امکان تماس خواهند داشت. به این خانواده‌ها همچنین تاکید شده است که از هرگونه رسانه‌ای کردن و «مصاحبه با افراد نا‌شناس» پیرامون موضوع خودداری کنند.

فقط خانواده های مظلومی و اسدی موفق شده‌اند با فرزنداشان به صورت کوتاه صحبت کنند.

احضار، ربایش، تعقیب، آزار، ارعاب، بازداشت و صدور احکام قضایی سنگین برای نوکیشان مسیحی ایرانی، طی سالهای اخیر و بعد از هشدارهای رهبران جمهوری اسلامی، خامنه ای، پیرامون رشد کلیساهای خانگی روندی شتابان داشته و صدها نوکیشان مسیحی در شهرهای مختلف ایران مورد حمله و آزار و بازداشت ماموران امنیتی قرار گرفته اند.

طی سالهای اخیر همچنین کلیساهای پذیرنده فارسی زبانان با فشار وزارت اطلاعات و برخی نهادهای امنیتی – نظامی تعطیل شده و فشار بر مراکز مسیحی نیز، موجب رشد کلیساهای خانگی در کشور گردید؛ که تمرکز فشارها را بر اینگونه کلیساها را افزایش داد.

رهبر ارشد جمهوری اسلامی چند سال پیش طی سخنانی تند در قم، از “تهدیدهای کلیساهای خانگی برای تضعیف اعتقادات دینی مردم” خبر داده و گفته بود: “… دشمنان برای اینکه ایمان مردم را به اسلام و مقدسات اسلامی کم کنند، از طرق مختلفی، پایه‌های ایمان مردم، بخصوص نسل جوان را متزلزل می کنند؛ از اشاعه‌ی بی‌بندوباری، تبلیغ عرفانهای کاذب تا ترویج شبکه‌ی کلیساهای خانگی؛ این‌ها کارهائی است که امروز با مطالعه و تدبیر و پیش‌بینی دشمنان اسلام دارد انجام می‌گیرد؛ هدفش هم این است که اسلام را در جامعه ضعیف کنند”.





۱۳۹۳ خرداد ۱۸, یکشنبه

عید پنطیکاست

پنطیکاست ! این کلمه برای هر مسیحی در هر جا، یادآور منظره پرشکوه قرارگیری زبانه های آتش بر سر مسیحیان اولیه و عطای شگفت انگیز زبانها به عنوان عطای روح القدس می باشد.این اتفاق در باب دوم کتاب اعمال رسولان نوشته شده است.
پنطیکاست یعنی رابطه جدید با خدا،آغازی جدید، زندگی جدید، هدفی جدید،پیامی پیروزمند و اطمینان به حیاتی نو در ملکوت خداوند است.
این کلمه در اصل یک واژه یونانی است که معنای " پنجاه " را میدهد ونام یکی از سه عید بزرگ یهودیان بود ؛  که در زبان عبری این عید " عید هفته ها" نامیده می شد.این عید از فردای آخرین شنبه عید " پسح" آغاز می شد؛ و دراول روزپنجاهمین روز، اولین برداشت از نوبر گندم خود را با بره قربانی به حضورخداوند می آوردند.وبه این شکل درو محصول را جشن می گرفتند.این عید در ماه سوم عبری واقع بود ، یعنی همان ماهی که خداوند عهد خود را بر کوه سینا به موسی عطا فرمود.خداوند به ایشان وعده داده بود که اگرایشان ازدستورات این عهد اطاعت کنند،محصول ایشان را برکت خواهد داد. پس جای تعجب نیست که برای قوم یهود ، عید پنطیکاست ، نماد ومظهر تجدید عهد ایشان با خدا بود.
اما در عهد جدید ، خداوند عیسی که در عید پسح مصلوب شده بود در فردای سبت پسح قیام فرمود.عیسی بعد از قیام ، از درهای بسته عبور نمود و خود را به شاگردان ظاهر فرمود و در مدت چهل روز پس از قیام ، بارها خود را به شاگردانش ظاهر ساخت وتعلیمات خود را به آنان داد و بارها به طرق مختلف به آنان ثابت نمود که زنده است و با آنها درباره ملکوت خدا سخن گفت.او قبل از اینکه به نزد پدر بازگردد به شاگردانش این وعده را داد که آنان با روح القدس تعمید خواهند یافت ، وبعد از آن قدرت این را پیدا خواهند کرد که تا دورترین نقطه دنیا درباره عیسی مسیح شهادت دهند. او به پیروانش دستور داد :" بروید وهمه امتها را شاگرد من سازید." وباز هم به ایشان گفت که پیش از حرکت در اورشلیم بمانند تا روح القدس موعود رابیابند.
 برای کسی که ایمان داشت این شروعی بود برای عید پنطیکاست ! درپنجاهمین روز ؛ چون روز پنطیکاست فرا رسید، روح القدس در وجود مومنین ساکن شد.آنانی که در مسیح عادل شمرده شده بودند در خمیر مایه خود روح القدس را داشتند واین همان وعده ای بودکه خدا به زبان ارمیای نبی فرموده بودکه ((....با خاندان اسرائیل عهد تازه ای خواهم بست؛ نه مثل آن عهدی که با پدران ایشان بستم...شریعت خود را در باطن ایشان خواهم نهادو آن را بر دل ایشان خواهم نوشت ومن خدای ایشان خواهم بودو ایشان قوم من خواهند بود.)) امروزه پنطیکاست برای ما یعنی " تحول در زندگی".
عیسی قربانی گناه و قربانی سلامتی ماست. اگر ایمان داشته باشیم که عیسی برروی صلیب به جای ما مرده و اگر از گناهانمان توبه کنیم ؛ میثاق و عهد جدید خدا شامل حال ما نیز می شود وبه عنوان رابطه جدیدمان روح القدس در وجودمان سکونت می گزیند و ما را وارد جشن شاد و پر شکوه پنطیکاست می کند.روح القدس ما را توانایی می بخشد تا محبت را به جا آوریم؛ محبت به خدا و محبت به انسانها.ما عضو خانواده الهی می گردیم و اجازه می یابیم آزادانه به حضور او داخل شویم .هر چقدر بیشتر تسلیم روح القدس شویم و اجازه دهیم که او وجود مارا کنترل کند؛او بیشتر ما را قدرت می بخشد تا برگناهانمان چیره شویم.ما با دریافت روح القدس ، ماموریت جدیدی نیز پیدا می کنیم و آن اینکه همه را به مسیح دعوت کنیم . بنابراین ؛ هدف عطای روح القدس ؛ اعلام خبر خوش انجیل به انسانهاست.
نقشه خدا در این روز این بود که همه ایمانداران به واسطه روح القدس یک قوم گردند و یک هدف داشته باشند که همانا اعلام معرفت عیسای مسیح به جهان می باشد.به ایشان یک زبان بخشیده شد تا این هدف را تحقق بخشندو آن زبان محبت است.پولس می گوید :"این مسوولیت را به ما سپرده تا پیغام آشتی را به دیگران نیز برسانیم..ما سفیران مسیح هستیم خدا بوسیله ما با شما سخن می گوید."

امروز این است مفهوم وپیام پنطیکاست برای ما!


۱۳۹۳ خرداد ۱۶, جمعه

عیسی مسیح کیست؟


 عیسی مسیح کیست؟ آنانی که به وجود خدا شک دارند بیشتر از افرادی هستند که وجود و ماهیت عیسی مسیح را زیر سؤال می نهند. این یک حقیقت پذیرفته شدۀ عمومی است که عیسی مسیح مردی بود که 2000 سال پیش در سرزمین اسرائیل زندگی می کرد. بحث واقعی زمانی آغاز می شود که صحبت از هویت مسیح به پیش آید. تقریباً در همۀ مذاهب اصلی دنیا عیسی مسیح به عنوان یک نبی، یک معلم خوب، و یا یک شخص با خصوصیات خداگونه معرفی شده است. مشکل اینجاست که کتاب مقدس تعلیم می دهد که عیسی مسیح شخصیتی والاتر از همۀ اینها می باشد.
سی. اس. لوئیس، نویسندۀ برجستۀ مسیحی، در کتاب خود به نام "مسیحیت مطلق" می نویسد: "تلاش من آن است که به مردم یاد دهم از بکارگیری الفاظ و عبارات احمقانه در مورد عیسی مسیح اجتناب کنند. هرگز نباید بگوییم "من حاضرم عیسی مسیح را به عنوان یک معلم اخلاق برجسته بپذیرم ولی ادعایش را مبنی بر اینکه او خداست رد می کنم." اگر عیسی مسیح چیزی بیش از یک انسان صِرف نبود؛ و در عین حال، چنین تعلیم والایی از زبانش جاری شد، از نقطه نظر اخلاقی لیاقت نمی داشت حتی یک معلم خوب خوانده شود. تحت این شرایط او یا می بایستی یک دیوانۀ جنونی باشد و یا شیطان مجسم. شما باید تصمیم خود را بگیرید. این انسان حقیقی یا باید پسر خدا باشد (چنانکه هست) و یا اینکه آدمی دیوانه (و شاید بدتر). شما می توانید به پیغام او بی توجه باشید، بر صورت او آب دهان انداخته، او را بخاطر پلید بودنش به قتل رسانید. و یا اینکه به پایهای او افتاده، اقرار کنید که او خدا و خداوند شماست. پس بیائید این ادعای احمقانه را که مسیح فقط یک انسان ساده بوده است کنار بگذاریم و درک کنیم که تعلیم کتاب مقدس در مورد شخصیت و ماهیت عیسی مسیح این است که او خداست و نه چیزی کمتر."

بنابراین، عیسی مسیح چه ادعایی در مورد خود داشت؟ تعلیم کتاب مقدس در بارۀ شخصیت او چیست؟ ابتدا بهتر است به کلمات خود عیسی مسیح در انجیل یوحنا 30:10 توجه کنیم: "من و پدر یک هستیم." در اولین نگاه بنظر نمی رسد که در این آیه عیسی مسیح ادعا کرده باشد که او خداست. ولی عکس العمل یهودیان نسبت به کلام او ثابت می کند که او چنین ادعائی نموده بود. "یهودیان در جواب گفتند، "بسبب عمل نیک تو را سنگسار نمی کنیم بلکه بسبب کفر زیرا تو انسان هستی و خود را خدا می خوانی." (یوحنا 33:10) یهودیان به خوبی فهمیده بودند که وقتی عیسی مسیح مدعی شد که او و پدر یک هستند، او در واقع ادعای الوهیت می کرد. جالب است که در آیات بعدی هیچگاه عیسی مسیح به آنان نگفت "من خدا نیستم!" پس برداشت یهودیان اشتباه نبوده است. با گفتن "من و پدر یک هستیم" عیسی مسیح ادعا کرد که خداست. این ادعا در یوحنا (58:8 )نیز دیده می شود: "عیسی بدیشان گفت: "آمین آمین بشما می گویم که پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود من هستم." و یهودیان مجددا قصد سنگسار کردن او کردند. (یوحنا 59:8) "من هستم،" عبارتی که عیسی مسیح در مورد خود بکار گرفت، یکی از نام های خدا در عهد عتیق است (خروج 14:3). تنها دلیل یهودیان برای سنگسار کردن عیسی این بود که آنان او را بخاطر ادعای الوهیت کافر می شمردند.

یوحنا 1:1 می گوید: "... و کلمه خدا بود..." و در یوحنا 14:1 می خوانیم: "و کلمه جسم گردید...." این آیات به وضوح تعلیم می دهند که عیسی خدا در جسم است. توما، یکی از شاگردان مسیح، این چنین اعتراف کرد: "... ای خداوند من، و ای خدای من" (یوحنا 28:20). و مجدداً عیسی را می بینیم که سعی نکرد کلام او را اصلاح کند. پولس رسول در رسالۀ خود به تیطس 13:2 عیسی مسیح را اینچنین معرفی می کند: "... خدا و نجات دهندۀ خود، عیسی مسیح...." پطرس رسول نیز همین حقیقت را اقرار می کند: "... خدای ما و عسی مسیح نجات دهنده ..." (دوم پطرس 1:1) خدای پدر نیز بر الوهیت کامل عیسی مسیح شهادت می دهد: "... ای خدا تخت تو تا ابدالاباد و عصای ملکوت تو عصای راستی است." پیشگوئی های عهد عتیق بر خدا بودن عیسی مسیح شهادت می دهند: "زیرا که برای ما ولدی زائیده و پسری به ما بخشیده شد، و سلطنت بر دوش او خواهد بود و اسم او عجیب، خدای قدیر، و پدر سرمدی و سرور سلامتی خوانده خواهد شد."

بر طبق بحث منطقی سی. اس. لوئیس ما نمی توانیم به عیسی مسیح فقط به عنوان یک معلم خوب ایمان داشته باشیم. عیسی مسیح بطور واضح و غیر قابل انکار ادعا کرد که خداست. اگر او خدا نباشد، پس یک دروغگوست؛ و واضح است که یک انسان دروغگو نمی تواند یک نبی، یک معلم خوب، و یا شخصی با خصائل خداگونه باشد. به منظور رد نمودن الوهیت عیسی مسیح، بسیاری ازدانشمندان معاصرتلاش کرده اند ثابت کنند که ادعاهای ثبت شدۀ عیسی مسیح در اناجیل کلام واقعی او نمی باشند. آیا استحقاق آن را داریم که مطالب مرقوم در کتاب مقدس را زیر سوال نهیم؟! آیا می توانیم قسمتی از کلام را بپذیریم و قسمتی دیگر را نقض کنیم؟! حاشا. و چگونه ممکن است یک محقق 2000 سال پس از مسیح بدنیا آید و مدعی باشد کلام و ماهیت عیسی مسیح را بهتر و عمیق تر از کسانی می شناسد که با او زیستند، او را خدمت نمودند، و تحت تعلیم او قرار گرفتند؟!! (یوحنا 26:14)

چرا بحث در مورد الوهیت عیسی مسیح اینقدر مهم است؟ چه فرقی میکند که مسیح خدا باشد و یا نباشد؟ مُهم تربن دلیل خدا بودن عیسی این است که اگر او خدا نباشد، مرگ او به عنوان یک انسان مَحض نمی تواند برای پرداخت جریمۀ گناهان همۀ جهان بسنده و کافی باشد (اول یوحنا 2:2). تنها خدا قادر بود اینچنین جریمۀ سنگینی را پرداخت نماید. عیسی مسیح باید خدا باشد تا بتواند دِین سنگین گناه ما را اَدا کند، و در ضمن باید انسان باشد تا بتواند بمیرد. نجات فقط از طریق ایمان به عیسی مسیح میسر است. الوهیت عیسی مسیح دلیلی است بر اینکه چرا او تنها طریق نجات است. چون او حقیقتاً خداست ادعا نمود: "من راه و راستی و حیات هستم. هیچکس جز بوسیلۀ من نزدپدر نمی آید." (یوحنا 6:14)





۱۳۹۳ خرداد ۱۵, پنجشنبه

اعتقاد نامه مسیحی

ما ايمان داريم به يک خدا / پدر قادر مطلق/ خالق آسمان و زمين و همه چيزهاي ديدني

خداوند. عيسي مسيح/ پسر يگانه خدا/ به مولود از پدر پيش از خلقت جهان/ نور

از نور/ خداي حقيقي از خداي حقيقي/ مولود

و نه خلق شده / هم ذات با پدر. توسط او همه موجودات خلق شده / به خاطر ما انسانها

و براي نجات ما / وي از آسمان نزول کرد و از روح القدس

و مريم باکره جسم گرديد و انسان شد. 
در دوران حکمراني پنطيوس پيلاطوس به خاطر ما مصلوب شد/ رنج کشيد و دفن شد.

در روز سوم/ بر حسب کتب مقدس‏/ از مردگان قيام کرد و به آسمانها صعود نمود.

وي بر دست راست پدر نشسته است و مجددا با جلال ظهور خواهد کرد تا زندگان و مردگان را داوري کند. ملکوت او را انتهايي نيست

و ايمان داريم به روح القدس/ خداوند و حيات بخش صادر شده از پدر‏ و پسر. در کنار پدر و پسر/ او بايد پرستيده و تجليل شود. او توسط انبيا سخن گفته
است؛ و ايمان داريم به يک 
کليساي جامع که کليساي رسولان است. براي آمرزش گناهان به يک تعميد معترفيم. ما منتظر قيام مردگان و حياتي که در جهان آينده خواهد آمد هستيم
آمين



۱۳۹۳ خرداد ۱۳, سه‌شنبه

دلایل قیام مسیح از مرگ



الوهیت خود را ثابت نمود." من قیامت و حیات هستم." ( یوحنا ۱۱ : ۲۵ )
دلیل تولد مسیح، قربانی شدن او بر صلیب برای پرداخت کفارۀ گناهان ما بوده است و دلیل دیگری ندارد و عیسای مسیح بارها و بارها این را تکرار کرد. آنها که گوشهای باز دارند بشنوند! اگر او پاک کنندۀ ابدی گناهان ما می باشد؛ اگر او تنها آمرزندۀ گناهان ما می باشد؛ اگر او تنها رسانندۀ ما به حیات ابدی می باشد؛ اگر او تنها صلح دهندۀ بین ما و خدا می باشد؛ پس او می بایست خدا باشد. زیرا انجام این غیرممکن‌ها از راه شریعت میسر نیست. او می بایست خدا باشد؛ خدایی در غالب جسم. جسمی که باید با قدرت خدایی خود، تمام این غیرممکن‌ها را برایمان انجام می داد و تکمیل می نمود. پس با همان قدرت خدایی از مرگ قیام نمود و تمام آن غیرممکن‌ها را ممکن کرد و مهر تایید بر آنها زد. خود او می گوید:" زیرا همانطور که پدر مردگان را زنده می کند و به آنها حیات می بخشد، پسر هم هر که را بخواهد زنده می کند... زیرا همانطور که پدر منشاء حیات است، به پسر هم این قدرت را بخشیده تا منشاء حیات باشد". ( یوحنا ۵ :۲۱ و ۲۶ )

او ما را تماما به زیستن در حیاتی نو و تازه هدایت نمود. "با او دفن شدیم تا آنکه به همین قسمی که مسیح به جلال پدر از مردگان برخاست ما نیز در تازگی حیات رفتار نمائیم". ( رومیان ۶ : ۴ )
 قیام مسیح یک حقیقت ذاتی از یک رویداد فیزیکی می باشد.( بعضی‌ها قیام مسیح را تمثیل و روحانی می دانند. قیام مسیح هم در روح بود و هم در جسم ) یک مسیحی از قیام مسیح از مرگ که نقشۀ خدا بود ،استفاده نموده و با ایمان به آن،
تماما به انسانی تازه و قیام کرده تبدیل می گردد. عیسای مسیح خود فرمود که او قیامت و حیات است. قیامت و حیات اتصالی غریب و جدایی ناپذیر با هم دارند. قیامت معنایی ندارد اگر با خود حیاتی را به همراه نداشته باشد و حیات معنایی ندارد اگر از قیامتی بر نیامده باشد. ما طبیعت کهنه و قدیمی خود را با مسیح بر صلیب او میخکوب کرده و نفس خود را روزانه می کشیم و با او روزانه به حیاتی تازه و نوین قیام می نماییم. کتاب مقدس می نویسد: "و اگر مسیح در شما است جسم بسبب گناه مرده است و اما روح بسبب عدالت حیات است و اگر روح او که عیسی را از مردگان برخیزانید در شما ساکن باشد او که مسیح را از مردگان برخیزانید بدنهای فانی شما را نیز زنده خواهد ساخت به روح خود که در شما ساکن است." ( رومیان ۸ : ۱۱ - ۱۰ )

۱۳۹۳ خرداد ۱۲, دوشنبه

شرایط مسیحیان درایران



همانطور که ایرانیان داخل وخارج سال نو خورشیدی راجشن گرفتند وخود را برای سالی جدید آماده کردند؛ در کشور یک یأس و نوامیدی وجود دارد. هیجانات و خوشنودی زیاد از انتخاب روحانی بعنوان رئیس جمهور که همراه با سازشهای نسبی دو جانبه و پایان تنش با غرب همراه بود، حالا جای خود را به تاسف داده و مردم متوجه شده اند که این رویایی بیش نبوده است. کلیساو مسیحیان با سخت ترین مقاومت ها در طول تاریخ جمهوری اسلامی مواجه شده اند.

خبری هایی که از وضعیت حال حاضر کشیش سعید عابدینی منتشر شد: این بسیارحرکت مثبتی بوده والبته برای بهبودوضعیت اوکارهای زیاددیگری بایدانجام شود. اماناگهان همه چیزناگهان تغییرکرد. محافظان ایرانی باخشنونت فراوان باکشیش سعیدویکی ازاقوام سالمندایشان که برای ملاقات به بیمارستان آمده بودبرخوردکردند. کشیش سعیدهمراه بافشاروخشونت شدیددستبندزده میشودوخویشاوندسالمندایشان باخشونت تمام ازبیمارستان به بیرون هدایت میشود.

محافظین نگفتند که این دستورراازدادگاه داشتندکه ایشان ممنوع الملاقات باشندو ایشان هم باید با دستبند در رفت وآمد باشند.دکترهای بیمارستان نیزبه کشیش سعیدگفته اندکه بایدبیمارستان راترک کرده وبه زندان برگردد. آنهاازدادن چیزی بیش ازمسکن به اوخودداری کردند. آنهامنکرنیازاوبه جراحی که تنهاراه حلی است که به ایشان کمک خواهدکرد،شدند. حتی ازاعلام نتایج آزمایش هم به ایشان خودداری کردند. 

وقتی چنین برخوردی با یک دارنده پاسپورت آمریکا می شود که مجلس سنای آمریکا، کاخ سفید و بسیاری از افراد در وزارت امور خارجه برای پیگیری وضعیت او مداخله کرده و همچنین دولت روحانی نیز اشاره به مساعدت نموده، برای بسیاری از مسیحیان ایرانی که از بیرون از ایران حمایت نمی شوند و در زندانهای زاهدان تا تبریز، مشهد تا آبادان در حبس به سر می برند، تصور وضعیت نابسامان آنها دور از ذهن نیست.

به همین ترتیب توضیحی برای کوچ اجباری از ایران برای کشیشانی چون لئونارد کشیشیان، وارتان آوانسیان، روبرت آسریان و آرمیک شاه نظری وجود ندارد. مثلا در مورد آخر به کشیشان وارتان و روبرت دو پیشنهاد داده شد یا اینکه جاسوس رژیم بشوند و یا به زندان بروند. این بازتاب کوچکی از سیاست کلان حاکم برای کوچ اجباری جامعه مسیحی است که ما قبلا شاهد آن در عراق و سوریه هم بوده ایم.

ماهی وجود ندارد که خانواده هایی از ایران به ترکیه و یونان نرسند ؛ آن هم با شرایط سخت .آنها تعداد زیادی از مهاجرانی هستند که در پی پناهندگی می باشند . اگرچه سازمان های مسیحی ممکن است در پاسخ به فاجعه ملی که در سراسر دنیای اسلام نسبت به مسیحیان انجام می شود سریع عمل کنند که البته عادلانه و به درستی انجام می شود، اما ما متوجه نمی شویم چرا به نیازهای مقدسینی که همه چیز خود را از دست داده و سرزمین مادری خود را ترک کردند، توجه کافی نمی شود.

سکوت جامعه مسیحی دنیا در برابر بسته شدن کلیساها جای تأسف دارد. وقتی که کلیسای جماعت ربانی تهران با بیش از ۱۰۰۰ عضو بسته شد هیچ فریادی از دنیای مسیحیت شنیده نشد. به خاطر همین نیروهای تاریکی جرات بیشتری پیدا کردند و با وقاحت کلیسای تبشیری صد ساله در خیابان قوام السطنه (سرگرد سخایی) در تهران را با خشونت و رفتار غیرانسانی بستند و حقوق بشر را مورد تمسخر قرار دادند. مورد کشیش عابدینی، او یک رشته از کلافی است که نتیجه سالها سکوت است.

چرا مسیحیان باید فشار تلخی، خشم و ظلم آیت الله ها و سپاه پاسداران اسلامی را نیز تحمل کنند.

وقتی که سخنان فصیح رهبران بزرگ ایران، آیت الله خمینی و بعدها خامنه ای را در شروع به قدرت گرفتن خود به یاد می آوریم، تفاوت این سخنان در رفتار و نحوه احترام حال حاضر آنها نسبت به مردم سایر ادیان قابل توجه است. و اینکه چطور مردم سایر ادیان فریب آنها را خوردند جای تعمق دارد. شواهد نشانگر این است که شرایط حتی بدتر هم خواهد شد.

با وجود همۀ این مسایل، من ذره ای شک ندارم که کلیسا بدون آنکه کسی آنها را متوقف کند رشد خواهد کرد و شاید در ده سال آینده ما شاهد بیش از ده میلیون مسلمانی که مسیحی شده اند، باشیم و همراه با ما همه قدرتهایی که به کلیسای ایران جفا رساندند شاهد آن خواهند بود. کلیسای عیسی مسیح توقف ناپذیر است، کلیسای عیسی مسیح را نمی توان مجبور، محدود و تسخیر کرد. در انجیل متی باب ۱۶ آیه ۱۸ عیسای مسیح می گوید: "و من نیز تو را می گویم که تویی پطرس و بر این صخره کلیسای خود را بنا می کنم و ابواب جهنم بر آن استیلا نخواهد یافت." مرزی برای این جمله عیسی مسیح وجود ندارد. این به صورت قدرتمندی مشخص است. اما جریان حاکم در ایران می خواهد تصویر دیگری ار این واقعیت ترسیم کند، در حالی که وعده های خداوند غیر قابل تغییر است.

حتما نبایستی مسیحی باشیم تا این را باور کنیم. ما تنها با خواندن تاریخ می توانیم شهادت بدهیم بر اعمال افرادی چون فرعون مصر، قیصر روم، مائو در چین، انورهوگسا در آلبانی، ژنرال جاروس سلکسی در لهستان، نیکولا چئوشسکو در رومانی و غیره . من متحیرم که چرا آیت الله ها در ایران از تاریخ درس نمی گیرند.





ایمان مسیحی

هر زمان که صحبت از مسیحیت می شد من آنرا رد می کردم و بر علیه ایمان مسیحی استدلالاتی می آوردم . من از بحث با مسیحیان لذت می بردم و هر بار فکر می کردم که به پیروزی بزرگی رسیده ام .
من انتقاداتی از ایمان به مسیح داشتم و در گفته هایم سعی می کردم تمام مسیحیت را بی اعتبار سازم و در گفته هایم ثابت کنم که خدای زنده (عیسی مسیح )وجود ندارد.نمی توانستم درک کنم چگونه چیزی که دو هزار سال پیش اتفاق افتاده ؛ به زندگی امروز من می تواند مربوط شود.البته شاید این اشتباه دوستان مسیحی من بود که سعی می کردند با بحث کردن مرا قانع کنند.الان که به عقب نگاه می کنم؛ می بینم که مقداری هم تقصیر خودم بود؛ زیرا من هیچوقت واقعا به گفته های آنان گوش نکرده بودم و فقط سعی در مجادله داشتم و چیز زیادی راجع به ایمان مسیحی نمی دانستم و دانش بسیار کمی داشتم .
 همانطور که هستند بسیاری که هنوز درباره عیسی مسیح ؛ کارهای او و برکاتش در زندگی چیزی نمی دانند.
یکی از دلایل ندانستن ؛ محدود بودن می باشد. محدودیت مرزی ؛ محدودیت فکری.وقتی ما محدود می شویم هر چه به ما گفته می شود را باور می کنیم. باور میکنیم که برای ارتباط با خدا سر ساعت مشخص،به یک جهت مشخص؛ 17 بار نشست وبرخاست کنیم. باور می کنیم که به نام دین و انتشار آن دست به هر کاری بزنیم .این باورها تبدیل به اعتقادمان می شودو اعتقادات ؛  به ما دیکته می کنند که چگونه باید رفتار کنیم و اینجاست که صادقانه اشتباه می کنیم؛ خدای خود را گم می کنیم و قبله خواسته هایمان را اشتباه می ایستیم.
من قبلا فکر میکردم انسان با خدا و خوبی هستم؛ اما وقتی شروع کردم به دیدن زندگی خود در پرتو عیسی مسیح؛ پی بردم که چقدر در اشتباه بوده ام.
انسان آفریده شده تا در ارتباط با خدا زندگی کند؛ بدون این ارتباط همیشه یک کمبود یا گرسنگی روحی وجود خواهد داشت. در ضمن این ارتباط باید با یک خدای زنده برقرار شود . وقتی یکبار رابطه درست با خدا را تجربه می کنیم ، هدف و مفهوم زندگی برایمان روشن تر می شود. چیزهایی می بینیم که هیچگاه ندیده بودیم، زندگی برایمان هدفمند می شود، هر چند که در این راه سختی زیادی داشته باشیم . زیرا عیسی مسیح هرگز به کسی زندگی راحتی را وعده نداده؛ اما وعده داد که حیات ابدی به انسان ارزانی دارد.

مسیحی بودن کار بسیار سختی است. مخصوصا برای کسانیکه مسلمان بوده اند؛ چون این یک طغیان واقعی است.اما همواره باید به یاد داشته باشیم که عیسی مسیح (راه ؛ راستی وحیات) است.




۱۳۹۳ خرداد ۱۱, یکشنبه

اعدام مرگی تلخ....اما واقعی

سازمان عفو بین الملل ؛ که یکی از گروههای وابسته به سازمان ملل است و در زمینه حقوق بشری فعالیت دارد از آمار تصاعدی اعدام درایران ابراز نگرانی کرد؛ واشاره کرد که این خود نشانگر نقض حقوق بشر در ایران است.
طبق آمار به دست آمده ایران با 624 اعدامی ؛دومین رتبه اعدام در جهان را بعد چین با 778 اعدامی دارد . از این تعداد آمار ایران 324 مورد از منابع رسمی و290 مورد از منابع غیر رسمی اعلام شده است؛ که با توجه به جمعیتی که ایران دارد رتبه اول است
بارها جمهوری اسلامی برای این اعدامها از سوی سازمان حقوق بشر مورد انتقاد قرار گرفته است و لاریجانی در جواب به این اعتراضها گفت:"اعدام از احکام شرعی است و اعتراض به آن یعنی مخالفت با احکام اسلام". اعدامهادر ایران بیشتر بدون اطلاع به وکلای زندانی وفقط با توجه به اعترافاتی که احتمالا زیر شکنجه گرفته شده است صورت می گیرد؛ وجوانانی که اعدام می شوند در زمان ارتکاب جرم شاید کمتر از 18 سال داشتند که این نشان این است که حقوق بشر کاملا منقضی است 
اعدام یک قتل قانونی است.نوعی کیفر است که اشد مجازات را در بر می گیرد و این مجازات در ایران با دار زدن در زندان یا در ملاء عام ازمتداولترین نوع اجرای حکم می باشد.ونظرقانونگذاران در به نمایش گذاشتن آن می تواند نشانگر عاقبت جرم وجنایت در جامعه باشد که از نظر جامعه شناسان این نیز می تواند اثر عکس بر نسل جدید و نوجوان داشته باشد .زیرا حس انتقام جویی را در آنان تقویت می کند.

تا امروز خودم نه مراسم اعدام را نه در محل دیده ام ونه در اینترنت.حتی کنجکاو هم نشده ام تا نظاره گر مرگ یک انسان باشم .حتی اگر آن یک نفر بدترین کارها را مرتکب شده باشد.

ولی گاهی اعدامها با حضور هزاران تماشاچی اجرا می شود و این واقعیتی تلخ است که مردم با اراده خود به دیدن این صحنه ها می روند.آنها در ابتدا با فرد اعدامی ابراز همدردی می کنندودر پایان با سوت وسلام و صلوات به همه چیز پایان می دهند و این چقدر چهره این دین را کریه تر می کند.
انسان شبیه خدا آفریده شده واز اینجا ارزش وشان او شکل میگیرد.دیگران اجازه ندارند ؛خودسرانه بر علیه زندگی انسان دیگرتصمیم بگیرد. 
این زندگی هدیه ای است الهی؛ که تا آخرین لحظه زمینی آن وحتی بعد از آن نیز صبورانه بوسیله خدا همراهی شده وبه سوی او رهنمون است.پایان دادن به این زندگی به هر شکل وفرمی , قتل وگناهی بزرگ محسوب میشود.آیا کسانیکه با احکام 1400 سال پیش جوانان این مملکت را به حد اسلامی می سپارند( حال با هر جرمی ) خودشان انسانهای ناکرده گناهی هستند؟
در یوحنا (8)زمانیکه فریسیان ؛زنی را برای سنگسار نزد عیسی می آورند واز او میخواهند که بنا به شریعت موسی حکم اجرا شود؛عیسی به آنها میگوید:"هرکدام از شما که تا حالا گناهی نکرده اولین سنگ را به این زن بزند."فریسیان از پیر وجوان یک به یک بیرون میروند وکسی نمی ماند.عیسی به زن گفت:"من نیز تو را محکوم نمی کنم؛برو ودیگر گناه نکن." حتی فرزند خدا هم حکم قتل صادر نکرد.
اعدام ؛ اعدام است .بی گناه یا گناهکار نتیجه آن یکی است.آنجاست که دنیا برایت به ابعاد یک چهارپایه کوچک می شودوتنها تکیه گاه آدمی.....زیرش که بزنند ؛ مرگ آغوش باز می کند؛ باور کردنی نیست ؛ دمی که فرو می رود وباز دمی که بر نمی آید.
مرگی تلخ....اما واقعی