۱۳۹۴ خرداد ۲۹, جمعه

چرا در قرآن از یک انجیل سخن گفته شده، در حالی که در عهد جدید چهار انجیل وجود دارد: متی، مرقس، لوقا و یوحنا؟




نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

در دوران پیامبر اسلام، کلیساها در کشورهای نزدیک به عربستان مانند سوریه، وجود داشتند. تردیدی نیست که او با مسیحیان در ارتباط بود و نسخه ای از "انجیل" را دریافت کرده بود. این انجیل چه بود؟
یکی از پدران کلیسا، "تاتیان" نام داشت که در قرن دوم میلادی زندگی می کرد. او شاگرد ژوستین شهید بود. ژوستین به تثلیث (پدر، پسر و روح القدس) ایمان داشت و به دلیل داشتن این اعتقاد شهید شد. تاتیان کار ابتکاری انجام داد و چهار انجیل را به انجیلی واحد تهیه کرد. این انجیل حاوی جزئیات اناجیل بود. این اثر به زبان سریانی منتشر شد و مسیحیان بین النهرین (عراق و سوریه) به راحتی از آن استفاده می کردند. تاتیان این اثر را "دیاتسرون" نامید که به زبان یونانی یعنی "از هر چهار".
پایه و اساس دیاتسرون، انجیل یوحنا می باشد و سپس بخش هایی از روایات متی، مرقس و لوقا در آن یافت می شود.
"دیاتسرون" تا قرن ها مورد استفاده کلیساهای بین النهرین بود و نسخه ای از آن نیز در اختیار پیامبر اسلام قرار گرفت. طبق ادعای قرآن، به پیامبر اسلام پیشنهاد شد که برای رفع شبهاتش و درک حقانیت پیام خود، آن را با مطالب مکاشفات پیشین که خدا به یهودیان و مسیحیان بخشیده، بسنجد (یونس 94-95). این آیه اعتبار و حقانیت کتاب مقدس را نزد مسلمانان تایید می کند. بنابراین قرآن مخالف نظریه تحریف است مبنی بر این که خدای مهربان اجازه داد کتاب مقدس تغییر یابد تا قرن ها مردم در جهالت، گناه و سرگردانی به سر ببرند.
برخی از مخالفان ادعا می کنند که انجیل شفاهی بوده و سینه به سینه نقل قول می گردید. این ادعا این پرسش ها را مطرح می سازد که چرا قرآن از "انجیل و تورات شفاهی" سخنی به میان نمی آورد (توبه آیه 29)؟ اگر طبق ادعای مخالفان، شاگردان مسیح، به عنوان شاهدان اصلی، عهد جدید را تحریف کرده اند، چگونه کسانی که بعدها به مسیح ایمان آوردند، با انجیل واقعی آشنا شده و آن را به ذهن سپرده اند؟ مسیحیان که در دنیای آن روز پراکنده بوده اند، چگونه می توانستند کسانی را که حامل انجیل شفاهی بوده اند، شناسایی کرده و به آن ها دسترسی داشته باشند؟ اگر شاهدان عینی اناجیل را ننوشته اند، پس آیا انجیل واقعی توسط کسانی نوشته شده که زندگی و تعالیم مسیح را از نزدیک ندیده اند؟ اگر شاهدان اصلی دروغگو بوده اند، چگونه می توان به گزارش افرادی اعتماد کرد که حتی در موقعیت شاهدان هم نبوده اند؟
باور این نکته برای مردم غیر ممکن است که عده ای بدانند که تبلیغ آن ها دروغ است، اما به خاطر همان ادعای دروغ جان خود را از دست بدهند. طبق روایت تاریخ، یازده شاگرد مسیح، به خاطر ادعاهای شان شهید شدند. یوحنا هم دوران سخت زندان را گذراند.
منتقدان می گویند لزومی نداشت تا چهار انجیل نوشته شود. یک انجیل کافی بود. در پاسخ باید گفت که اگر فقط یک انجیل وجود داشت، مخالفان این ادعا را مطرح می کردند که چرا فقط یک شاهد وجود دارد؟ چگونه بدانیم ادعای این شاهد صحیح و موثق است؟ چرا سایر شاگردان که شاهد معجزات، تعالیم و مرگ و زنده شدن مسیح بوده اند و صعود او را به آسمان مشاهده کردند، سرگذشت استاد خود را به رشته تحریر درنیاوردند؟ آیا در دادگاه از چند نفر شاهد سئوال نمی شود؟ مطابق شریعت یهود شهادت چند نفر در دادگاه، مانع از دروغگویی و ایجاد شک و تردید می گردید (تثنیه فصل 17 آیه 6).
در دوران ظهور اسلام، نسخه های زیادی از کتاب مقدس در قاره های اروپا، آسیا و آفریقا به زبان های مختلف در دسترس مردم بود. اگر کسی تصمیم داشت کتاب مقدس را تحریف کند، چگونه می توانست نسخه های سراسر دنیا را جمع آوری کرده و شروع کند به تحریف کردن؟
با این توصیف، بعضی می گویند که وقتی خدا پیامبر جدیدی می فرستاده، کتاب های مقدس قبل از او منسوخ و باطل می شده اند و خدا دیگر توجهی به آن کتاب ها نداشته و اجازه داده که تحریف شوند. در پاسخ باید گفت که تاریخ نشان داده، هر پیامبر جدیدی که ظهور کرده، بدون استثنا رسالت خود را بر پایه کتاب های آسمانی قبلی استوار کرده است. یعنی نه فقط به آن ها استناد و اشاره کرده، بلکه آن ها را مورد تایید قرار داده و رسالت خود را دنباله رسالت آن انبیا دانسته است. پس اگر پس از ظهور یک پیامبر جدید، قرار باشد کتاب های قبلی تحریف و باطل شوند، چه کسی می تواند ادعای این پیامبر جدید را به محک آزمایش بزند و آن را با کتاب های قبلی مقایسه کند؟ چرا اسناد و مدارک اثبات دین جدید، باید نابود شوند؟ چگونه متن نامعتبر می تواند سندی باشد برای دین جدید؟ شخصی را در نظر بگیرید که ادعا می کند وارث و صاحب خانه است، ولی سند و مدرک معتبر برای تایید ارث و مالکیت خانه، در اختیار ندارد!
مسیح بدون استثنا رسالت خود را بر پایه عهد عتیق (نوشته های انبیاء) استوار کرده است. یعنی نه فقط به آن ها استناد و اشاره کرد، بلکه آن ها را مورد تایید قرار داد و رسالت خود را دنباله رسالت عهد عتیق دانسته است. پس اگر پس از ظهور مسیح، قرار بود نوشته های انبیاء یهود تحریف و باطل شوند، چه کسی می توانست ادعای مسیح را به محک آزمایش بزند و آن را با عهد عتیق مقایسه کند؟
چطور می‌شود به کلام خدا اعتماد کرد، اگر او اجازه دهد تا کلامش را انسان ها تغییر دهند و یا وعده‌ای را که داده به جای نیاورد؟ مگر او قادر مطلق نیست که مانع دست‌کاری و تحریف سخنانش شود؟ اگر خدا می خواهد تغییر عمیق و مثبت در مردم ایجاد کند، هرگز اجازه نمی دهد اقدام او برای نجات بشر ضعیف، سطحی و سست باشد.
ادعای مخالفان مبنی بر این که خدا اجازه داد تا کلامش توسط انسان ها تحریف شود، سبب سستی ایمان، عدم اعتماد و لغزش انسان ها نسبت به خالق عالم هستی می شود. آنان تصور می کنند که خدا کوچک، محدود، ضعیف و ناتوان بود که نتوانست از کتاب خود حمایت کند و انسان ها آمدند و کتاب خداوند را به آسانی تحریف کردند! در زمان حاضر بسیاری گمان می کنند که خدا دنیا را به حال خود رها کرده و هیچ گونه دخالتی برای رفع مشکلات و فجایع به عمل نمی آورد. پس تردیدی نیست که نتوانست یا نخواست از کلامش دفاع و حمایت کند! ملحدان نیز این ادعا را مطرح کرده اند که اگر خدایی وجود داشت، هرگز اجازه نمی داد کتابش توسط انسان ها تحریف شود!
مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" (مهران پورپشنگ) در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر